Title:تراژدی مرگ فروردشاه Author: Reza Taheribashar Publisher: SelfPublisher Publication Date:2023 Format: EPUB, Paperback Page Count:130 Bookstore Links And Cover:(Draft2Digital and GooglePlay) https://books2read.com/u/mB8WBk
https://play.google.com/store/books/d... Language:Persian/Farsi Description: تراژدی مرگ فروردشاه، نمایشنامهای خونبار و نفسگیر اثر رضا طاهری بشار است.این داستان سوگناک، وسوسهها و دسیسهها به قصد تجاوز فرورد، شاه ماد، به لیدامیس، دختر خواندهاش، و سپس کینهتوزی آمیتید (همسر فرورد و مادر لیدامیس) و انتقام جویی او و کشتارهای دردناک و زوال نهایی خانواده را به نمایش میگذارد. +داستان: فرورد، شاه قدرتمند ماد، در نهان عاشق و دیوانه لیدامیس، دختر خوانده، زیبایش شده است و برای به او رسیدن دست به هر توطئه و جنایتی میزند.حتی دیاکو، پسرش را با دسیسه به جنگ آشوریان می فرستد تا آنکه در آن کارزار نابود شود و لیدامیس را رها کند تا آن دختر از اکباتان خارج نشود و شاه به وصال او برسد.آمیتید، همسر فرورد و مادر لیدامیس، عاشق و دلباخته فرورد است ولی از این اشتیاق بنیان کن بیخبر است.سپس نقشههایی هدفمند و توطئههایی تمام ناشدنی پدیدار میشوند که قصه را جان میدهند و سرانجام قصه با آمیتید زخمخورده و خیانتدیده پیش میرود که میکوشد انتقام دخترش را بگیرد.این نمایشنامه، راوی وسوسهها و ترفندها و میل بیمهاری است که انسانها را به سوی پرتگاه میکشد تا آرام آرام در مرگامرگی سهمناک یکایک نفرات خانواده سلطنتی را در کام دوزخی اهریمنی فرو برد. +بخشی از متن نمایشنامه:
نماینده یکم آشور: از امپراتور بیرقیب قدر قدرت آشور به فرورد و آمیتید امیران امانتدار و فرمانبردار ماد و سیمر ] شاه طومار را میگیرد و میگشاید، آمیتید هم طومار را میبیند، سپس طومار را میبندد [ فرورد: بازهم فرمان باج و خراج و فرستادن سرباز و برده بیشتر نماینده دوم آشور: آشور اراده میکند و میخواهد و فرمانبرداران خاکسار اطاعت میکنند. نماینده یکم آشور: همین. فرورد: تا کی؟ ] سر میافکند [ دیاکو: تا کی؟ نماینده دوم آشور: تا ابد. نماینده یکم آشور: اگر که نخواهند که یکایک زنان و مردان و کودکانشان بدتر از سگ کشتار شوند و شهرهای کوچک ناچیزشان با خاک یکسان شود. آمیتید: ] به سختی برمیخیزد [ سفیران جنگاور، با اینکه این اعداد و ارقام بسیار سنگین و کمرشکن است، اما به امپراتور پیروز از سوی ماد و سیمر درود بفرستید و... فرورد: این بار بیشتر نمیپردازیم. ] نماینده دوم آشوری سوی لیدامیس میرود و دستانش را با خشونت در دستان خود میگیرد [ آمیتید: فرورد نماینده دوم آشور: لیدامیس نوجوان فریبا ] دیاکو پریشا درنگ میکند، فرورد می نگردش، ناگاه شمشیر میکشد و روی دستان نماینده دوم آشور میگذارد [ نماینده یکم آشور: همه کشورهای سرکش، تیغ ما در مغز استخوانشان خلیده و خنجرمان تا دسته در قلبشان نشسته است، همه از پا افتاده و مرده و درهمشکستهاند. پس در برابر ما این تلاشها و این حرفها بیهوده است، چون آشور هرگز رحم نمیکند. نماینده دوم آشور: ] لیدامیس را چنگ زنان سوی خود میکشد و در آغوش میفشارد [ سپاه شما چند روز در برابر قدرت خردکننده ارتش آشور دوام میآورد؟ دیاکو: دستان پلیدت را کنار بکش و گرنه دیگر دستی نخواهی داشت. نماینده یکم آشور: امیران ماد و سیمر، به آن جنین کوچک بیاندیشید که میتواند یک روز جانشین خوبی برای شما و سرباز خوبی برای آشور باشد، البته اگر زنده بماند. آمیتید: ] فریاد میزند [ ما و فرزندمان را به مرگ تهدید میکنید؟ ] فرورد رو به دیاکو، دستانش را به نشانه آرامش پایین میآورد [ نماینده دوم آشور: ] میخندد [ میدانید که این تنها یک تهدید نیست. نماینده یکم آشور: براستی تصمیمتان بیاحترامی به خواستههای نمایندگان امپراتور و رد خواستههای آشور است؟ فرورد: اتحاد ماد و سیمر بیشتر نمیپردازد و دیگر سرباز برای ارتش آشور نخواهد فرستاد.یا همان توافق پیشین یا دیگر توافقی و پرداختی درکار نخواهد بود.به امپراتورتان بگویید. نماینده دوم آشور: شهر نینوا همیشه از دختران برده نوجوان امیران پیشین با آغوش باز استقبال میکند. نماینده یکم آشور: وارد بازی بسیار خطرناکی شدهاید. ] خندان لیدامیس را رها میکنند و بیرون میروند، دیاکو خشمگین و زمزمهگر [ دیاکو: چرا شمشیر را فرود نیاوردم؟ آمیتید: ] پریشان [ آشور رهایمان نمیکند. فرورد: دخترک نازپرورد شجاع ] سوی لیدامیس میرود ولی در میانه سوی آمیتید باز میگردد [ دیاکو: ] به فریاد [ باید دستانش را قطع میکردم.
+خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می دهیم؟ کسانی که قصه و داستان اوریجینال و ایده و گفتار برایشان مهم است.کسانی که ارزش و سهمگینی انتخاب و اختیار را با گوشت و پوست و استخوانشان احساس میکنند.کسانی که به بررسی سیر رخدادهای تاریخی و خشونت مرگبار مندرج در آن علاقه دارند.کسانی که از تراژدی های کهن خسته شدهاند و هوای تازه میخواهند.این داستان تاریخی یک هوای براستی تازه است.
Author: Reza Taheribashar
Publisher: SelfPublisher
Publication Date:2023
Format: EPUB, Paperback
Page Count:130
Bookstore Links And Cover:(Draft2Digital and GooglePlay)
https://books2read.com/u/mB8WBk
https://play.google.com/store/books/d...
Language:Persian/Farsi
Description:
تراژدی مرگ فروردشاه، نمایشنامهای خونبار و نفسگیر اثر رضا طاهری بشار است.این داستان سوگناک، وسوسهها و دسیسهها به قصد تجاوز فرورد، شاه ماد، به لیدامیس، دختر خواندهاش، و سپس کینهتوزی آمیتید (همسر فرورد و مادر لیدامیس) و انتقام جویی او و کشتارهای دردناک و زوال نهایی خانواده را به نمایش میگذارد.
+داستان:
فرورد، شاه قدرتمند ماد، در نهان عاشق و دیوانه لیدامیس، دختر خوانده، زیبایش شده است و برای به او رسیدن دست به هر توطئه و جنایتی میزند.حتی دیاکو، پسرش را با دسیسه به جنگ آشوریان می فرستد تا آنکه در آن کارزار نابود شود و لیدامیس را رها کند تا آن دختر از اکباتان خارج نشود و شاه به وصال او برسد.آمیتید، همسر فرورد و مادر لیدامیس، عاشق و دلباخته فرورد است ولی از این اشتیاق بنیان کن بیخبر است.سپس نقشههایی هدفمند و توطئههایی تمام ناشدنی پدیدار میشوند که قصه را جان میدهند و سرانجام قصه با آمیتید زخمخورده و خیانتدیده پیش میرود که میکوشد انتقام دخترش را بگیرد.این نمایشنامه، راوی وسوسهها و ترفندها و میل بیمهاری است که انسانها را به سوی پرتگاه میکشد تا آرام آرام در مرگامرگی سهمناک یکایک نفرات خانواده سلطنتی را در کام دوزخی اهریمنی فرو برد.
+بخشی از متن نمایشنامه:
نماینده یکم آشور:
از امپراتور بیرقیب قدر قدرت آشور به فرورد و آمیتید امیران امانتدار و فرمانبردار ماد و سیمر
] شاه طومار را میگیرد و میگشاید، آمیتید هم طومار را میبیند، سپس طومار را میبندد [
فرورد:
بازهم فرمان باج و خراج و فرستادن سرباز و برده بیشتر
نماینده دوم آشور:
آشور اراده میکند و میخواهد و فرمانبرداران خاکسار اطاعت میکنند.
نماینده یکم آشور:
همین.
فرورد:
تا کی؟
] سر میافکند [
دیاکو:
تا کی؟
نماینده دوم آشور:
تا ابد.
نماینده یکم آشور:
اگر که نخواهند که یکایک زنان و مردان و کودکانشان بدتر از سگ کشتار شوند و شهرهای کوچک ناچیزشان با خاک یکسان شود.
آمیتید:
] به سختی برمیخیزد [
سفیران جنگاور، با اینکه این اعداد و ارقام بسیار سنگین و کمرشکن است، اما به امپراتور پیروز از سوی ماد و سیمر درود بفرستید و...
فرورد:
این بار بیشتر نمیپردازیم.
] نماینده دوم آشوری سوی لیدامیس میرود و دستانش را با خشونت در دستان خود میگیرد [
آمیتید:
فرورد
نماینده دوم آشور:
لیدامیس نوجوان فریبا
] دیاکو پریشا درنگ میکند، فرورد می نگردش، ناگاه شمشیر میکشد و روی دستان نماینده دوم آشور میگذارد [
نماینده یکم آشور:
همه کشورهای سرکش، تیغ ما در مغز استخوانشان خلیده و خنجرمان تا دسته در قلبشان نشسته است، همه از پا افتاده و مرده و درهمشکستهاند.
پس در برابر ما این تلاشها و این حرفها بیهوده است، چون آشور هرگز رحم نمیکند.
نماینده دوم آشور:
] لیدامیس را چنگ زنان سوی خود میکشد و در آغوش میفشارد [
سپاه شما چند روز در برابر قدرت خردکننده ارتش آشور دوام میآورد؟
دیاکو:
دستان پلیدت را کنار بکش و گرنه دیگر دستی نخواهی داشت.
نماینده یکم آشور:
امیران ماد و سیمر، به آن جنین کوچک بیاندیشید که میتواند یک روز جانشین خوبی برای شما و سرباز خوبی برای آشور باشد، البته اگر زنده بماند.
آمیتید:
] فریاد میزند [
ما و فرزندمان را به مرگ تهدید میکنید؟
] فرورد رو به دیاکو، دستانش را به نشانه آرامش پایین میآورد [
نماینده دوم آشور:
] میخندد [
میدانید که این تنها یک تهدید نیست.
نماینده یکم آشور:
براستی تصمیمتان بیاحترامی به خواستههای نمایندگان امپراتور و رد خواستههای آشور است؟
فرورد:
اتحاد ماد و سیمر بیشتر نمیپردازد و دیگر سرباز برای ارتش آشور نخواهد فرستاد.یا همان توافق پیشین یا دیگر توافقی و پرداختی درکار نخواهد بود.به امپراتورتان بگویید.
نماینده دوم آشور:
شهر نینوا همیشه از دختران برده نوجوان امیران پیشین با آغوش باز استقبال میکند.
نماینده یکم آشور:
وارد بازی بسیار خطرناکی شدهاید.
] خندان لیدامیس را رها میکنند و بیرون میروند، دیاکو خشمگین و زمزمهگر [
دیاکو:
چرا شمشیر را فرود نیاوردم؟
آمیتید:
] پریشان [
آشور رهایمان نمیکند.
فرورد:
دخترک نازپرورد شجاع
] سوی لیدامیس میرود ولی در میانه سوی آمیتید باز میگردد [
دیاکو:
] به فریاد [
باید دستانش را قطع میکردم.
+خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می دهیم؟
کسانی که قصه و داستان اوریجینال و ایده و گفتار برایشان مهم است.کسانی که ارزش و سهمگینی انتخاب و اختیار را با گوشت و پوست و استخوانشان احساس میکنند.کسانی که به بررسی سیر رخدادهای تاریخی و خشونت مرگبار مندرج در آن علاقه دارند.کسانی که از تراژدی های کهن خسته شدهاند و هوای تازه میخواهند.این داستان تاریخی یک هوای براستی تازه است.
SOCIAL MEDIA:
INSTAGRAM:https://www.instagram.com/rezataherib...
FACEBOOK:https://www.facebook.com/profile.php?...
TWITTER:https://twitter.com/Rezataheribasha
PINTEREST:https://tr.pinterest.com/rezataheriba...
YOUTUBE:https://www.youtube.com/@rezataheriba...
DAILYMOTION:https://www.dailymotion.com/rezataher...
linkedin:https://www.linkedin.com/in/reza-tahe...
GOODREADS:https://www.goodreads.com/user/show/1...