داستان كوتاه discussion
گفتگو و بحث
>
تازه آمده ام.فقط خواستم کمی بنویسم
date
newest »

من دلم نمی خواد عصبانی شم ها
ولی همش عصبانی ام می کنین
اگه رو پیشونیم خط بیفته تقصیر این تازه واردهاست
بابا میان سلامی و ماهم خوش آمدی
میرن غیب می شن
مثل همین آقا نادر و ...
مگه اینم مد امساله
یه سلام و بعد بی خبر میرن
این جریان مشکوک می زنه
اما چون دیوانه خان گفتند در هر تایپک موضوع اونو فقط بنویسین
می نویسم:خوش اومدی آقا محمد اما اگه نمونی
پست نذاری یا نظر نذاری
باید جریمه بدی
ولی همش عصبانی ام می کنین
اگه رو پیشونیم خط بیفته تقصیر این تازه واردهاست
بابا میان سلامی و ماهم خوش آمدی
میرن غیب می شن
مثل همین آقا نادر و ...
مگه اینم مد امساله
یه سلام و بعد بی خبر میرن
این جریان مشکوک می زنه
اما چون دیوانه خان گفتند در هر تایپک موضوع اونو فقط بنویسین
می نویسم:خوش اومدی آقا محمد اما اگه نمونی
پست نذاری یا نظر نذاری
باید جریمه بدی
شاید بگین این تندخویی علتش چیه؟
باید بگم
من ترو خیلی دوست دارم
اما باید بدونی به خاطر مردم مجبورم نصیحتت کنم
بازم بگم؟
بگم؟
باید بگم
من ترو خیلی دوست دارم
اما باید بدونی به خاطر مردم مجبورم نصیحتت کنم
بازم بگم؟
بگم؟

کاميابي...بيا بگو ببينم شما که در نهاد رياست جمهوري مشغول به فعاليت بودي....اون 40ميليارد تومن بوجه سفرهاي استاني از کجا اومد و به کجا رفت...هان!!!؟

ببين...مثل آقام احمدي نژاد حرف ميزني....ببين...هي ميخوام نگم مکيذاري
ببين...32 هزار تيتر روزنامه چجوري شد 320هزار تيتر؟
ببين...10هزار نفر استقبال کننده ي مشهدي چجوري شدن 100هزار نفر
ببين...
اصلا بيخيال...مارو چه به سياست؟
والله بخدا!!!!!!!!ا

چه خبره؟؟؟؟؟
بابا اینجوری که شما شلوغش کردید خوب معلومه این دوست جدیدمون دیگه کلاهشم بیفته اینورا پیداش نمیشه
به هر حال مستر محمد اگه روزی دوباره گذرتون به این کوچه افتاد خیر مقدم ما رو پذیرا باشید و از این همه شلوغ پلوغی هم خوف نکنید کم کم عادت میکنید همش بخاطر خونگرمیه بچه های گروهه
:)

با اين همه محبت چي كار بكنم
فقط ميتون بگم خيلي خوبيد"
بله
خودم هستم
!
دوست عزیز
می بینم که پیش بینی ها رو غلط از آب در آوردی
!
و بالاخره برگشتی..."
خوب بگو دیگه منتطریم

بگم؟
بگم؟
بگو بگو بگو بگو
(حتما اين شعار رو بارها شنيدي محمد صالح خان...ميخواي همش رو برات بنويسم؟)ء
:D

اه شما دوتا هم اون یکی محمد و نبی گندشو در اوردین
این چه طرز خوش آمد گویی که راه انداختین
طرف فرار می کنه
ببخشید یک لحظه قاطی کردم از بس از اون اول چرت و پرت خوندم
کم کم دارم دیوونه میشم البته بهزاد توهین نشه ها

چندین بار ستارهها را شمردم
اما نه خوابم برد
نه کلاغها و قورباغههای درونم آرام شدند
بگذار
شب را
سر بکشم!
ثانیه ها را برایم به شمارش معکوسی بدل کرده بود و غمگین و خسته دیگر شاد بودن را دست نایافتنی می پنداشتم.
وزشهای گاه و بیگاه در روزهای زندگیم آنقدر مرا بالا و پایین رانده بود که با همه تلاش احساس سستی می کردم.
این خانه را برای ارام شدنم برگزیدم تا بنویسم و بنویسم و فریاد زنم غمی که بر دوشم سنگینی می کند این روزها
با سلام به دوستان
عزيز
اميدوارم در كنار هم لحضات خوشي داشته باشيم
.