Baran Sedighian > Baran's Quotes

Showing 1-9 of 9
sort by

  • #1
    “چه فایده از اسمی که به خُود می‌بَندیم؛ وقتی پُشتِ آن کسِ دیگریم!”
    بهرام بیضایی, تاراج‌نامه

  • #2
    “رستم : من٬ رستم از خود جدا کردم چون به این پهنه در آمدم!
    نام٬ دیگر گفتم و شیوه دیگر کردم؛
    تا اگر بیَفگَندم٬ پیلتن ناشکسته بماند!
    این دشنه را من نزدم!
    آن نامِ دیگر زد که بر خویش نهادم!
    آه پیلتن؛ که پور کشتم به زنده نگاه داشتنت؛
    این نوباوه را آن کس دیگر کشت؛
    آن که با نامش چیره شد بر سهراب و رستم و هر دو!
    خود گم کرده‌ام؛ آری-کی‌ام؟”
    بهرام بیضایی, سهراب‌کُشی

  • #3
    “سردار: ...او جهانی برای ما ساخت که دفاع کردنی نیست...”
    بهرام بیضایی, مرگ یزدگرد: نمایشنامه

  • #4
    “آنکه پسان پسان پریشان میرود گم کرده‏ ای، عزیزی دارد؛
    پرسان پرسان بسیار گردیده، پاسخی ولی نشنیده.
    دل بر نمی‏ کند هرگز!”
    بهرام بیضایی, طومار شیخ شرزین، فیلم‌نامه

  • #5
    “دختر(در نقش پادشاه): تو شوربخت شورچشم هرچه داری از کیست؟
    آسیابان: ما هرچه داریم از پادشاه است.
    زن: چه می‌گویی مرد؛ ما که چیزی نداریم.
    آسیابان: آن نیز از پادشاه است!”
    بهرام بیضایی

  • #6
    “نه، این دانش ترا نخواهم گفت! نه! بهل دانش بمیرد آنجا که در پنجه‌ی مرگ‌اندیشان است؛ و سودهای آن همه بر زیان می‌کنند. و پیش از مرگ، من این جام بر سنگ می‌کوبم و ما هر دو می‌شکنیم! آه درود بر مهربانی تو که پشت خشم و دشنه پنهان است! اینک به تیغ تو پاداش خود دریافتم؛ پاداش زندگی بر سر دانش نهادن! . بدین مهربانی که مرا از تو رسید، در برابر چیزکی از رنج خود ترا می‌بخشم؛ آری بمان و داستان این جام بر پوست بنویس و بر مردمان بخوان؛ تا نگویند ما این دانش نداشتیم!”
    بهرام بیضایی, سه برخوانی: اژدهاک، آرش، کارنامه‌ی بندار بیدخش

  • #7
    “مسیح را مسیحیان نکشتند؛ چگونه است که مسلمان بهترین خود را می کشند؟”
    بهرام بیضایی, روز واقعه

  • #8
    “مترسک: هیچ فکرشو کردی؟ تو با مخالفتت منو ترسناکتر از اونچه هستم نشون میدی. این خودش خیلی خوبه. چون دیگه کسی جرئت نمی کنه با من در بیفته”
    بهرام بیضایی, چهار صندوق

  • #9
    سیدعلی صالحی
    “نفس بکش....
    زندگی کن...
    دوست بدار....”
    سید علی صالحی



Rss