ریچارد > ریچارد's Quotes

Showing 1-14 of 14
sort by

  • #1
    Marcel Proust
    “به نظر من، فقط دو دسته آدم وجود دارند: آنهایی که بزرگوارند و آنهایی که نیستند، و من به سنی رسیده ام که دیگر باید انتخاب کرد، باید یک بار و برای همیشه تصمیم بگیری کی ها را دوست داشته باشی و کی ها را ول کنی، با آنهایی که دوست داری یکی بشوی و برای جبران وقتی که با بقیه هدر داده ای تا دم مرگ از آنها جدا نشوی.”
    Marcel Proust, Swann’s Way

  • #2
    Alain de Botton
    “When two people part, it is the one who is not in love who makes the tender speeches.”
    Alain de Botton, How Proust Can Change Your Life

  • #3
    “همه‌ی بدبختی‌ها را در جعبه‌ای به نام امید پر کرده‌اند. اگر همه چیز سرِ جایش بود، چه نیازی به امید بود. امید اولین داشته‌ی آدم‌ها بود در هجرتشان به زمین. چیزی می‌لنگد وقتی امیدوار زندگی می‌کنیم”
    سعید منافی

  • #4
    Jonas Jonasson
    “Things are what they are, and whatever will be, will be.”
    Jonas Jonasson, The Hundred-Year-Old Man Who Climbed Out of the Window and Disappeared

  • #5
    Søren Kierkegaard
    “... به همین خاطر است که جان من پیوسته به سوی عهد عتیق و شکسپیر باز می گردد: آن جا حداقل احساس می کنی که موجودی انسانی سخن می گوید؛ آن جا مردم نفرت می ورزند، عشق می ورزند، مردم دشمنانشان را به قتل می رسانند و فرزندانشان را نسل بعد از نسل نفرین می کنند؛ آن جا مردم گناه می کنند.”
    Søren Kierkegaard, Either/Or: A Fragment of Life

  • #6
    Søren Kierkegaard
    “هر كس به قدر عظمت آن چه با آن زورآزمايى كرد بزرگى يافت:
    آن كس كه با جهان ستيز كرد با چيرگى بر جهان بزرگ شد؛
    و آن كس كه با خويشتن نبرد كرد با چيرگى بر خويشتن بزرگ شد؛
    امّا آن كس كه با خدا زورآزمايى كرد از همه بزرگ تر بود.”
    Søren Kierkegaard, Fear and Trembling

  • #7
    Jean Webster
    “Dear Daddy-Long-Legs,

    You never answered my question and it was very important.

    ARE YOU BALD?”
    Jean Webster, Daddy-Long-Legs

  • #8
    مصطفی چمران
    “و کسی که به دنبال نور است این نور هرچه قدر کوچک باشد در قلب او بزرگ خواهد شد.”
    مصطفی چمران

  • #9
    Louis-Ferdinand Céline
    “I have never voted in my life... I have always known and understood that the idiots are in a majority so it's certain they will win.”
    Louis-Ferdinand Céline

  • #10
    مهدی سحابی
    “ ...اینکه می گویم مترجم نباید دیده شود وقتی به ترجمه ی ادبی می رسیم ممکن است حکم بی رحمانه ای باشد. شاید تسکین این درد این است که مترجم بداند در کار بسیار مهمی دخالت کرده است. او در تب و تاب و شور آفرینش با مؤلف و نویسنده وارد مشارکت شده است. مثل آهنکاری که در ساختن یک بنای فخیم معماری از او کمک بخواهیم اما بعد از اتمام کار دیگر تیرآهن ها را نمی بینیم. ترجمه به نظر من چنین سهمی از آفرینش می گیرد. یک چیزهایی از آفرینش در او هست... منتها اصل قضیه به نظر من این است که ترجمه آفرینش نیست. ترجمه مشارکت دورادور در اثری ست که قبلاً آفریده شده. اینجاست که بحث فنی آن پیش می آید. یعنی ترجمه یک کار بسیار دقیق فنی در انتقال یک اثر آفریده شده است. این امر دوقطبی بودن یا دولبه بودن کار ترجمه را نشان می دهد... یعنی شما از یک طرف در یک اثر آفرینشی دخالت دارید و از طرف دیگر باید هرچه کمتر دیده شوید. دلداری ای که به مترجم می شود داد این است که در یک کار بزرگ مشارکت دارد و دارد در کار سترگی دخالت می کند. بنابراین هرقدر فروتنی نشان بدهد باز هم از باد آن آفرینش اصلی چیزی به او می رسد.”
    مهدی سحابی

  • #11
    Ray Bradbury
    “I'm seventeen and I'm crazy. My uncle says the two always go together. When people ask your age, he said, always say seventeen and insane.”
    Ray Bradbury, Fahrenheit 451

  • #12
    Mae West
    “You only live once, but if you do it right, once is enough.”
    Mae West

  • #13
    John Stuart Mill
    “این ادّعا که طبیعت دو جنس آن‌ها را با وظایف و جایگاه کنونی‌شان انطباق می‌دهد و این وظایف را برای آنان مناسب می‌سازد، نیز فایده‌ای در بر ندارد. من با تکیه بر عقل سلیم و سرشت ذهن بشر، به هیچ روی نمی‌توانم بپذیرم که کسی طبیعت این یا آن جنس را بشناسد، و یا اصول‍ا شناخت طبیعت آن‌ها امکان‌پذیر باشد. طبیعت این دو، مادام که مناسبات کنونی را با هم دارند، قابل شناخت نیست.
    ‎اگر مردان در جامعه‌ای بدون زن، و زنان در جامعه‌ای بدون مرد به‌سر برده بودند، و یا اگر جامعه‌ای شکل گرفته بود که در آن زنان زیر سلطه‌ی مردان نبودند، آن‌گاه می‌توانستیم درباره‌ی تفاوت‌های ذهنی و اخل‍اقی‌ای سخن بگوییم که احتمال‍ا از طبیعت آنان سرچشمه می‌گیرند. آن‌چه را امروز طبیعت زنانه می‌نامند، چیزی یک‌سره تصنّعی‌‌ست، زیرا محصول سرکوب در بعضی جهات و تشویق و ترغیب در جهاتی دیگر است.”
    John Stuart Mill, The Subjection of Women (1869) by: John Stuart Mill

  • #14
    Abolqasem Ferdowsi
    “فریدون فرخ فرشته نبود
    ز مشک و ز عنبر سرشته نبود
    به داد و دهش یافت این نیکویی
    تو داد و دهش کن، فریدون تویی”
    Abolqasem Ferdowsi, Shahnameh: The Persian Book of Kings



Rss