Mahsa > Mahsa's Quotes

Showing 1-30 of 65
« previous 1 3
sort by

  • #1
    Sohrab Sepehri
    “چرخ یک گاری در حسرت واماندن اسب
    اسب در حسرت خوابیدن گاریچی
    مرد گاریچی در حسرت مرگ”
    سهراب سپهری / Sohrab Sepehri

  • #2
    Albert Einstein
    “There are only two ways to live your life. One is as though nothing is a miracle. The other is as though everything is a miracle.”
    Albert Einstein

  • #3
    Mark Twain
    “If you tell the truth, you don't have to remember anything.”
    Mark Twain

  • #4
    Mark Twain
    “Whenever you find yourself on the side of the majority, it is time to reform (or pause and reflect).”
    Mark Twain

  • #5
    “روز تولد دیگران را به خاطر داشته باش
    حداقل سالی یک بار طلوع آفتاب را تماشا کن
    برای فردایت برنامه ریزی کن
    از عبارت متشکرم زیاد استفاده کن
    نواختن یک آلت موسیقی را یاد بگیر
    زیر دوش آب برای خودت آواز بخوان
    اگر مجبور شدی با کسی درگیر شوی اولین ضربه را بزن و محکم بزن
    برای هر مناسبت کوچکی جشن بگیر
    اجناسی که بچه ها می فروشند را بخر
    همیشه در حال آموختن باش
    آنچه میدانی به دیگران بیاموز
    روز تولدت یک درخت بکار
    دوستان جدید پیدا کن اما قدیمیها را از یاد مبر
    از مکانهای مختلف عکس بگیر
    راز دار باش
    فرصت لذت بردن از خوشی ها را به بعد موکول نکن
    به دیگران متکی نباش
    هیچ وقت در مورد رژیم غذاییت با کسی صحبت نکن
    اشتباه هایت را بپذیر
    بدان که تمام اخباری که می شنوی درست نیست
    بعد از تنبیه بچه هایت آنها را در آغوش بگیر و نوازش کن
    گاهی برای خودت سوت بزن
    شجاع باش، حتی اگر نیستی وانمود کن که هستی، هیچ کس نمی تواند تفاوت بین این دو را تشخیص دهد
    هیچ وقت سالگرد ازدواجت را فراموش نکن
    به کسی کنایه نزن
    از بین کتابهایت آنهایی را امانت بده که بازگشتشان برایت مهم نباشد
    به بچه هایت بگو که آنها فوق العاده اند
    برای فرزندانت آواز بخوان
    برای فرزندانت کتاب بخوان
    افتخاراتت را با دیگران قسمت کن
    صدای خنده پدر و مادرت را ضبط کن
    نگذار شرافتت لکه دار شود
    سعی کن کاری نکنی که دیگران احساس مهم بودن بکنند
    هیچ وقت شادی دیگران را از بین نبر
    به رستورانهای گران نرو
    یک اشتباه را دوبار تکرار نکن
    سعی کن برای دیگران الگو باشی
    انگیزه ات در ازدواج عشق باشد
    همیشه شکر گذار باش
    کوچکترین پیشرفتها را هم موفقیت بدان
    وظیفه شناس باش
    به جزئیات توجه کن
    هیزمهای شومینه را خودت خرد کن
    از افراد بدبین دوری کن
    بدان تمام چیزهایی که میشنوی درست نیست
    به پیشخدمتها بیش از حد معمول انعام بده
    هیچ وقت ماشین نخودی رنگ نخر
    یادت باشد حتما به مادرت تلفن بزنی
    در همان نگاه اول به نیروی عشق ایمان بیاور
    هرگز آرزوها و رویاهای دیگران را کوچک نشمار
    اگر کسی به تو آبنبات نعنایی تعارف کرد رد نکن
    از صمیم قلب عشق بورز
    ممکن است کمی لطمه ببینی اما تنها راه استفاده بهینه از حیات همین است
    همیشه عکسهای جدید از خودت بگیر
    وقتی می دانی کسی واقعا زحمت کشیده که شیک شود به او بگو معرکه شده ای
    علامت خاصی بین خودت و همسرت در نظر بگیر تا در میهمانی ها با او رد و بدل کنی تا بداند حتی در مکانهای شلوغ هم به او توجه داری
    یادت باشد که محبت همه کس را تحت تاثیر قرار میدهد
    هرگز پشت تلفن شماره کارت اعتباری ات را نگو
    یادت باشد تمام مردم از چیزی وحشت دارند، به چیزی عش”
    جکسون براون

  • #6
    پروین اعتصامی
    “نهان کرد دیوانه در جیب سنگی
    یکی را به سر کوفت روزی بمعبر
    شد ازرنج رنجور و از درد نالان
    بپیچید وگردید چون مار چنبر
    دویدند جمعی پی داد خواهی
    دریدند دیوانه را جامه در بر
    کشیدند و بردندشان سوی قاضی
    که این یک ستمدیده بود آن ستمگر
    ز دیوانه وقصه ی سر شکستن
    بسی یاوه گفتند هر یک به محضر
    بگفتا همان سنگ بر سر زنیدش
    جز این نیست بد کار را مزد وکیفر
    بخندید دیوانه زان دیو رایی
    که نفرین بر این قاضی و حکم و دفتر
    کسی میزند لاف بسیار دانی
    که دارد سری از سر من تهی تر
    گر اینانند با عقل و رایان گیتی
    ز دیوانگانش چه امید دیگر
    نشستند وتدبیر کردند با هم
    که کوبند با سنگ دیوانه را سر”
    پروین اعتصامی

  • #7
    Ali Shariati
    “Oh My Lord! grant me the serenity to accept the things I can not change, the courage to change the things that I can, and wisdom to know the difference.

    خداوندا به من آرامشی عطا کن که بپذیرم آنچه نمی‌توانم تغییر دهم و جراتی که تغییر دهم آنچه را که می‌توانم و علمی که تفاوت این دو را دریابم”
    Ali Shariati

  • #8
    Ali Shariati
    “ می خواستم زندگی کنم ، راهم را بستند
    ستایش کردم ، گفتند خرافات است
    عاشق شدم ، گفتند دروغ است
    گریستم ، گفتند بهانه است
    خندیدم ، گفتند دیوانه است
    دنیا را نگه دارید ، می خواهم پیاده شوم”
    علي شريعتي

  • #9
    Ali Shariati
    “اگر تنها ترین تنهاها شوم ، باز خدا هست ، او جانشین همه نداشتن هاست
    نفرین و آفرین ها بی ثمر است
    اگر تمامی خلق گرگهای هار شوند و از آسمان ، هول وکینه بر سرم بارد تو مهربان جاودان آسیب ناپذیر من هستی
    ای پناهگاه ابدی! تو می توانی جانشین همه بی پناهی ها شوی”
    Dr. Ali Shariati

  • #10
    Ali Shariati
    “در دردها دوست را خبر نکردن خود یک نوع عشق ورزیدن است”
    Ali Shariati

  • #11
    Ali Shariati
    “نامم را پدرم انتخاب کرد، نام خانوادگي ام را يکي از اجدادم! ديگر بس است! راهم را خودم انتخاب خواهم کرد.”
    دکتر علی شریعتی

  • #15
    حسین سناپور
    “فقط دشمن ها هستند که همیشه حرف هم را بی هیچ کم و کاستی می فهمند. اغلب هم لبخندی چاشنی گفت و گویشان است . دوستی همیشه با سوء تفاهم همراه است . عشق که خیلی بیشتر.”
    حسین سناپور

  • #16
    Ali Shariati
    “آنروز که همه به دنبال چشمان زیبا هستند تو به دنبال نگاه زیبا باش”
    علي شريعتي

  • #17
    Ali Shariati
    “خریت بهترین خوشبختی ست”
    دکتر علی شریعتی

  • #18
    Ali Shariati
    “اگر مثل گاو گنده باشي،ميدوشنت، اگر مثل خر قوي باشي،بارت مي كنند، اگر مثل اسب دونده باشي،سوارت مي شوند.... فقط از فهميدن تو مي ترسند.”
    دکتر علی شریعتی

  • #19
    احمدرضا احمدی
    “حقیقت دارد
    تو را دوست دارم
    در این باران
    می‌خواستم تو
    در انتهای خیابان نشسته
    باشی
    من عبور کنم
    سلام کنم
    لبخند تو را در باران
    می‌خواستم
    می‌خواهم
    تمام لغاتی را که می دانم برای تو
    به دریا بریزم
    دوباره متولد شوم
    دنیا را ببینم
    رنگ کاج را ندانم
    نامم را فراموش کنم
    دوباره در اینه نگاه کنم
    ندانم پیراهن دارم
    کلمات دیروز را
    امروز نگویم
    خانه را برای تو آماده کنم
    برای تو یک چمدان بخرم
    تو معنی سفر را از من بپرسی
    لغات تازه را از دریا صید کنم
    لغات را شستشو دهم
    آنقدر بمیرم
    تا زنده شوم ”
    Ahmad Reza Ahmadi / احمدرضا احمدی

  • #20
    Alexandre Dumas fils
    “The difference between genius and stupidity is: genius has its limits.”
    Alexandre Dumas-fils

  • #21
    فروغ فرخزاد
    “همه می‌ترسند
    همه می‌ترسند
    اما من و تو
    به چراغ و آب و آینه پیوستیم و نترسیدیم”
    فروغ فرخزاد, تولدی‌ دیگر

  • #22
    Pablo Neruda
    “I love you without knowing how, or when, or from where. I love you simply, without problems or pride: I love you in this way because I do not know any other way of loving but this, in which there is no I or you, so intimate that your hand upon my chest is my hand, so intimate that when I fall asleep your eyes close.”
    Pablo Neruda, 100 Love Sonnets

  • #23
    Mother Teresa
    “If you judge people, you have no time to love them.”
    Mother Teresa

  • #24
    Mother Teresa
    “If you can't feed a hundred people, feed just one.”
    Mother Teresa

  • #25
    “در امواج سکوت
    از تلاطم زمان
    واندر حیرت مکان
    فبای الائ ربکما تکذبان”
    Mohammad Hossein Khosh Bayan

  • #26
    “و انسان عجيب موجودي است
    كه در دايره اي زندگي بدنبال گوشه مي گردد!ا”
    Mohammad Hossein Khosh Bayan

  • #27
    شمس لنگرودی
    “گلایل را دوست دارم
    به خاطر قلبش
    که از پس برگ های لطیفش پیداست

    دل آدمی پیدا نیست
    و سر انگشتانت را سیاه می کند چون گردو
    اگر بگشایی
    و ببینی”
    شمس لنگـرودی

  • #28
    فریدون مشیری
    “دل ِ من دير زماني است که مي پندارد:
    «دوستي» نيزگُلي است؛
    مثل ِ نيلوفر و ناز،
    ساقه ء تُرد ِ ظريفي دارد.

    بي گمان سنگدل است آن که روا مي دارد
    جان ِ اين ساقه ء نازک را
    - دانسته –
    - بيازارد!”
    فريدون مشيري

  • #29
    فریدون مشیری
    “بیمار خنده های توام بیشتر بخند
    خورشید آرزوی منی گرمتر بتاب”
    فریدون مشیری / Fereydoon Moshiri
    tags: love

  • #31
    احمد شاملو
    “کوه از نخستین سنگ آغاز می شود و انسان از نخستین درد”
    احمد شاملو

  • #32
    رسول یونان
    “عشق را
    بدون بزک می‌خواستیم
    دنیا را بدون تفنگ
    روی دیوارهای سیاه
    گل سرخ نقاشی کردیم
    رهگذران به ما خندیدند
    به ما خندیدند رهگذران
    ما فقط نگاه کردیم
    جاده‌ها
    دور شهر گره خورده بودند
    در شهر ماندیم و پوسیدیم و خواندیم:
    قطاری که ما را از این جا نبرد
    قطار نیست”
    رسول یونان

  • #33
    حسین پناهی
    “معنای این همه سکوت چیست؟
    من گم شدم در تو؟
    یا تو گم شدی در من ای زمان؟
    کاش هرگز آن روز
    از درخت انجیر
    پایین نیامده بودم.”
    حسین پناهی

  • #34
    حسین پناهی
    “هنوز از اتاق همینگوی بوی باروت میاد
    هنوز هم ادکلن مرلین مونرو نیمه تمام مانده
    و پیرزنان به وقت گذشتن از کف آخرین اتاق مایاکوفسکی دامن خود را جمع می کنند
    یکی می آید به زور
    یکی می رود به انتخاب”
    حسین پناهی



Rss
« previous 1 3