(?)
Quotes are added by the Goodreads community and are not verified by Goodreads. (Learn more)
Rosa Jamali

“كسوف


ماهي به فلس هاش عادت كرده بود
اقيانوس به رويِ ده انگشت اش مي چرخيد
خراب صدف ها شده بود
جسم كوچكش در تابوت جا نمي شد
ته دريا به جلبك ها پيچيده بود
پاها ي باريكش بر اقيانوس ها مي رقصيد
مرجان هاي له شده را به گونه هام مي پاشيد
و آن خطوط به لب هام دوخته مي شد.

كسوف بود
در جاذبه اي كه نُكِ انگشتهاش آبها را به حركت وا مي داشت
كسوف بود
بركِشِشي كه زمين را وارونه مي كرد.

گوشواره هاي لوزي شكلش را به خاك سپرديم؛
رشته اي از گوش ماهي ها به موهاش بند شده بود
و روي آويز بوي عطرش هر سال تكرار مي شُد.

اين مارها كه در من مي خزند ازقنديل هاي يخ شكل گرفته اند
و غارهاي تنهايي ام را به ته دريا پيوند زده اند.

واين عطر كه در شكم ماهي نهفته است!

مرجان ها از سنگ قبرش روييده اند
وبر ديوارها رسته است.

مارها به پاهايم پيچيده اند.

هنوز شناوري،ماهي؟
چگونه لاله هاي دريايي به تو از ما نزديكترند؟
چه جور بر اسفنج ها لم داده اي؟
به سنگواره ها و جانوراني كه زير آب اند
هنوز در سفري، ماهي؟

بي بي خشت!
شال سياهت كه براي من مانده است
اين چرخشي ست كه باد و ثانيه ها را به من سپرده است
با نيمه اي كه چتر من است.”

Rosa Jamali, این ساعت شنی که به خواب رفته است THE HOURGLASS IS FAST ASLEEP
Read more quotes from Rosa Jamali


Share this quote:
Share on Twitter

Friends Who Liked This Quote

To see what your friends thought of this quote, please sign up!

2 likes
All Members Who Liked This Quote




Browse By Tag