(?)
Quotes are added by the Goodreads community and are not verified by Goodreads. (Learn more)
عباس معروفی

“آرسن لوپن بود، ولی بامزه بود. آدمی که بتواند خودش را سالم و عاقل جا بزند و رفیق ش را چهل وهشت ساعت در بیمارستان روانی اسیر کند، یک نابغه است .
گفت: قورباغه ! می دانی چی شد؟ یک شب احساس کردم خداوندگار زمین و زمان منم . همه چیز زیر بال و پر من است ، اگر پشه ای در آن سر دنیا ویز ویز می کرد می شنیدم . اصلاً یک جوری شده بودم که حالا نمی توانم برات بگویم . به رفیقم گفتم من خدای تو هستم . گفت هستی که هستی ، لِک میش اَ م آرش . گفتم هالت دی کلاپ ه، زانو بز ن. و این جوری جلوش سینه سپر کردم . گفتم زانو بزن . گفت نمی زنم ، و من با مشت زدم توی
صورتش . بیهوش شد و وسط آشپزخانه افتاد. بعد فکر کردم به زنش تجاوز کنم، نشد. زنش پاچه ورمالیده ای بود که نگو. جیغ و داد میکرد. خوب من داشتم باهاش سر و کله میزدم که شوهرش از پشت با چوب کلفتی خواباند توی کمرم . نفسم برید و دلغشه گرفتم . بعدش نمی دانم چه بلایی سرم آمد، فقط یادم هست که وقتی رفیقم مرا به اینجا آورد، به مسؤول پذیرش گفتم: آقای برادران آلکسیانا، این رفیق من حالش اصلاً خوش نیست ، میخواست به زن من تجاوز کند. و همه ی داستان را وارونه تعریف کردم . رفیقم چهل وهشت ساعت به
جای من اینجا بود و من دور و بر خانه اش تلاش می کردم که یک جوری بروم تو و با زنش بخوابم . امّا نشد. گیر افتادم . خوشت آمد، مجید قورباغه؟”

عباس معروفی, فریدون سه پسر داشت
Read more quotes from عباس معروفی


Share this quote:
Share on Twitter

Friends Who Liked This Quote

To see what your friends thought of this quote, please sign up!


This Quote Is From

فریدون سه پسر داشت فریدون سه پسر داشت by عباس معروفی
3,112 ratings, average rating, 356 reviews

Browse By Tag