Jump to ratings and reviews
Rate this book

فریدون سه پسر داشت

Rate this book
شاید همه چیز با نان آغاز شد. ما فرزندان انقلاب نبودیم، ما نان بودیم. نان داغی که لقمهٔ چپ سران حکومت شدیم. تکه پاره‌مان کردند و خوردند و پاشیدند. نه. چه می‌گویم؟ انگار که در این خلقت اضافه بودیم. ما را مصرف جامعه‌مان نکردند، ما را اسراف کردند، پخش‌مان کردند که بر سفرهٔ خودمان ننشسته باشیم، که هیچ کدام‌مان در ساختن آن مملکت نقش نداشته باشیم. شخصیت و هویت‌مان را به لجن کشیدند که حتی در اروپای مترقی هم نتوانیم مثل بقیهٔ مردم زندگی کنیم.
دلم می‌خواست موهام سیاه نبود، سبیلم سیاه نبود، آرواره‌های بزرگ می‌داشتم، با موهای بور، از یک نژاد برتر که احساس غریبی نکنم، خارجی نباشم، و فکر کنم که اینجا هم سرزمین من است سرزمین من کجاست؟ من کجایی‌ام؟ از کجا به کجا پرتاب شدم؟ تو به من بگو، برادر! اصلاً چرا این جوری شدیم؟ ما انقلاب کردیم، اما انگار منفجر شدیم.

282 pages, Paperback

First published January 1, 1997

116 people are currently reading
2451 people want to read

About the author

عباس معروفی

25 books1,775 followers
Abbas Maroufi (عباس معروفی) was an Iranian novelist and journalist.

Raised and educated in Tehran, Abbas Maroufi studied dramatic arts at Tehran University while teaching at schools and writing for the newspapers. He served as the editor in chief of the literary Gardun magazine from 1990 to 1995. His first published work was a collection of short stories entitled Into the Sun. He also wrote a few plays which were performed on stage. In his The Last Superior Generation, he touched on social themes. His last collection of short stories, The Scent of the Jasmine was published in the United States.

Maroufi came to prominence with the publication of Symphony of the Dead (1989) which is narrated in the form of a symphony.

Maroufi currently resides in Germany where he has opened a book-store, He also Holds writing classes and teaches Students who show interest in writing and story-telling.

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
1,130 (36%)
4 stars
1,155 (37%)
3 stars
598 (19%)
2 stars
177 (5%)
1 star
51 (1%)
Displaying 1 - 30 of 356 reviews
Profile Image for Nariman.
86 reviews119 followers
June 3, 2021
در گویش گیلکی کلمه ای است به نام "تاسیان" که به سختی می توان معادلی فارسی برای آن پیدا کرد.تاسیان یعنی جای کسی خالی است، و از غم نبودن او دست و دلت به هیچ کاری نمی رود. هیچکس مثل عباس معروفی نمی تواند با کنار هم گذاشتن کلمات به این زیبایی تاسیان را تعریف کند. سرتاسر این کتاب تاسیان است، جمله به جمله اش بیان غم نبودن ایرج امانی است.


تو در عكس‌ نيستی. پدر وسط‌ نشسته‌، دستی به‌ شانه مامان‌ و دست ديگر به‌ شانه‌ انسی، و ما سه‌ برادر یک پله‌ پايين‌تر نشسته‌ايم‌. يكی‌مان‌ كم‌ است‌. تو هميشه‌ كم‌ بودی، و گاه‌ اصلاً نبودی. مثل‌ حالا كه‌ نيستی. زير خروارها خاک در زمان‌ گمشده جوانی ما خفته‌ای. هميشه‌ سال‌های جوانی تو در زندگی همه ما خالی است‌. هميشه‌ يک جای دل‌ تنگ‌ است‌، غمی گوشه خنده‌ات‌ كمين‌ كرده‌ مثل‌ ابر سياه‌ دارد از يک سوی آسمان‌ پيش‌ می‌آيد كه‌ ويرانت‌ كند. نم اشكی گوشه چشم‌ می‌ماند برای روز مبادا، يا می‌ماند كه‌ هميشه‌ باشد.


ایرج امانی و ایرج امانی ها رفتند چون می خواستند بخوانیم و به عمق برویم. اسیر حزب ودین و آیین و ایدئولوژی نباشیم. فارغ از هر گونه جهت گیری سیاسی و مذهبی فکر کنیم و آنچه درست است انجام دهیم، نه آن چیزی که رهبران معظم می گویند.

پيپت‌ را چاق‌ كردی و دوباره‌ در كتابخانه‌ دنبال‌ كتاب‌ گشتی: «بخوان‌، بخوان‌ و برو به‌ عمق‌. سياست‌ موج‌سواری است‌، اما ادبيات‌ يعنی غواصی. شايد همين‌ بهتر كه‌ دارند ما را پس‌ می‌زنند و انقلاب‌ را چپو می‌كنند كه‌ ياد بگيريم‌ خودمان‌ را بسازيم‌، اعتراض‌ كنيم‌، مبارزه‌ كنيم‌ تا به‌ عدالت‌ اجتماعی برسيم‌، به‌ سوسياليسم‌ انسانی، سوسياليسم‌ همراه‌ با دموكراسي‌ نهادينه‌ شده‌. بيا اين‌ را بخوان‌.»
مثل‌ هميشه‌ با چرخشی روی پاشنه پا به‌طرفم‌ برگشتی و افسانه‌های تِبای را به‌ طرفم‌ دراز كردی: «اين‌ را هم‌ بخوان‌، خوابگردها. كتاب‌های جامعه‌شناسی بخوان‌، منشأ انواع‌ را بخوان‌، چه‌ می‌دانم‌ مجيد، شاملو بخوان‌: پرِ پرواز ندارم‌، اما دلی دارم‌ و حسرت‌ درناها. يا فروغ‌ بخوان‌، فروغ‌ خيلی آدم‌ است‌.»
«فروغ‌ فاحشه‌ بود، ايرج‌.»
«ديگر اين‌ مزخرفات‌ را تكرار نكن‌.»
آنقدر با مهر اخم‌ كردی كه‌ خجالت‌ كشيدم‌ و سرم‌ را زير انداختم‌.
Profile Image for Maryam Shahriari.
259 reviews963 followers
January 17, 2013
همیشه فکر می‌کردم اگر سعید در 22 سالگی‌اش اعدام نمی‌شد و زنده می‌ماند و می‌توانست تصمیم‌هایش را تا بیشتر از تصمیم‌های 18 تا 22 سالگی‌اش ادامه بدهد چه تاثیری در خانواده ما می‌گذاشت. همیشه، یعنی هر وقت که سر قبرش می‌روم به این فکر می‌کنم. که اگر بود شاید پدرم فلان جور می‌بود و مادرم بهمان حس را نداشت و برادرم اینقدر تنها نمی‌ماند و و و ...‏
همیشه می‌گفتم کاش به اعدام ختم نمی‌شد، کاش فرصت دوباره تصمیم گرفتن می‌داشت. کاش به خاطر تصمیم و تفکرِ به نظرِ من هنوز خام و شاید احساساتی دوره جوانی و بلوغش، محکوم به مرگ نمی‌شد. همیشه می‌گفتم کاش، کاش، کاش...‏

فریدون سه پسر داشت را که خواندم، از همانجا که فهمیدم خط فکری سعید آنها هم مثل سعید ما بوده، همه فکر و خیال‌هایم به هم ریخت. جلوتر که رفت، پریشان حالی‌های مجید و مادرش را که دیدم، به هم خوردن زندگی خواهرش و غرق شدن اسد و زیر و رو شدن پدرش را که دیدم، گفتم: چقدر خوب که سعید مادی‌مان در همان 22 سالگی‌اش تمام شد و معنویتش را عمری برایمان باقی گذاشت! گفتم چقدر خوب که نماند که این روزها مثل مجید این کتاب روانی بشود. که مادرم هنوز چشم به راه و دل نگرانش باشد. که درد هنوز در حرف‌ها و حتی خنده‌های حین تعریف خاطراتمان، بیشتر از چیزی که هست، جریان داشته باشد!‏

با این کتاب درد کشیدم. چیزهایی را که همیشه از دانستن و فکر کردن بهشان فراری بودم را خواندم و دانستم و به خاطر دانستنم درد کشیدم. ‏

سیاست همیشه حالم را به هم می‌زند. منفورترین واژه لغتنامه زندگی‌ام است. ‏
به درد این واژه که با بی‌رحمی در تن پدر و مادرم می‌پیچد فکر می‌کنم، و صدایی از سر خشم و کینه و از پشت دندان‌های به هم ساییده‌ام در سرم می‌پیچد که می‌گوید: ما آزموده‌ایم درین شهر بخت خویش، بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش... ‏
بعد نفسم کم می‌آید از بغضی که خودم و خانواده‌ام هربار با مرور این صحنه‌ها فرو می‌دهیم. نفس عمیق، نفس عمیق، نفس عمیق می‌کشم. و بعد مثل کسی که یک تکه از روحش مچاله شده باشد ولی مجبور به عادی برخورد کردن باشد، از میان هیاهوی آدم‌هایی که نمی‌شناسمشان و نمی‌شناسندم، به زندگی‌ام ادامه می‌دهم...‏




پنجشنبه 28 دی 91
جاده تهران-اصفهان
Profile Image for Fabi.
149 reviews27 followers
September 19, 2019
اولین تجربه ام از معروفی بود، و خیلی خوشم اومد. هم از سبک نویسنده و هم از روند داستان.گفته میشه داستان و شخصیتها واقعی هستند، من در تلاشهام برای پیدا کردن مجید امانی، فریدون امانی و... چیزی نیافتم، ولی خوب اطلاعات مختلفی در مورد مؤتلفه اسلامی در گوگل پیدا میشه، که در راستای دنبال کردنشون به بعضی دیگه از اسامی داخل کتاب از جمله مهدوی و صادق امانی و... میشه دست یافت. اگر مثل من اطلاعات سیاسی کمی از شخصیت های قبل و حین انقلاب دارید، گوشیتون رو بذارید کنار دستتون و به هر اسمی برخوردین یه گوگل بزنید.
.
من دیشب نتونستم بخوابم و کل شب به خوندن کتاب گذشت
و برام خیلی جالب بود. کتابهایی که معروفی از زبان ایرج معرفی میکنه رو یادداشت کردم که حتما بخونم؛
به قول ایرج، اگه میخوای آدم شی، اینارو بخون؛
در انتظار گودو، عقاید یک دلقک، سیذارتا، این گوشه نشینان، سیر روز در شب، حکایت مرد ناشناس، طاعون، بیگانه، شاه لیر، افسانه های تباهی، خوابگردها
.
و اکنون با قلبی آرام و ضمیری آسوده میرم بخوابم😊
Profile Image for Tahmineh Baradaran.
566 reviews137 followers
July 23, 2025
جوان شجاع است . همه چیزرا درست و عاری از ریا می خواهد .. شاید یکی از مهم‌ترین چیزها که نشان از پایان جوانی است همین است که دیگر به نادرستی های جهان عادت می کنیم وبی حس می شویم .
خود ماندن بهای سنگینی دارد که هر کسی حاضر به پرداخت هزینه‌اش نیست. هرچه فاصله ایده آل با آن چه بر ما تحمیل می‌شود بیشتر ، پرداخت هزینه سنگین تر.
نمی دانیم آن شتابان رفتگانِ در راه عقیده ، اگر تا امروز دوام می آوردند چه سرنوشتی می یافتند و نیروی قدرت و پول یا صیانت از جان و..چه سرنوشتی برای آنها رقم می زد.غالب آنها " آرمان خواه " بودند . این صفت دراین زمانه مذموم ومورد تمسخروحمله است .
گمان دارم که منحنی های عمر و گناه ، از قانون " ظروف مرتبطه " پیروی می کنند . هرچه عمر بیشتر، دروغ ، فرصت طلبی و انواع صفات مکروه افزون تر. دراین میان فراموشی ناخودآگاه یا خودخواسته هم به جعل تاریخ وروایات قدیمی کمک میکند.
معروفی درکتاب " فریدون سه پسرداشت " یا دولت آبادی در"زوال کلنل " به چنین نمونه هایی ازدید خود البته می پردازند .
درنسل های آرمان خواه گذشته خانواده های چندی می شناسم با هرعقیده وآیین که فرزندان جمعا" به راهی رفتند و جان دادند . رضایی ، بهکیش، جهان آرا ، باکری و.... بعضی خانواده ها یکدست ازنظر عقیده و بعضی دیگر دارای عقاید متفاوت .
خانواده " جهان آرا " نمونه از آنها که مادرنمیدانست بر فرزند اعدام شده درزندانها بگرید یا کشته شدگان میدان جنگش :
... «پدرش برای نجات حسن همه جا رفت. پیش هر کس که دستش رسید. بهشان می‌گفت سه پسرم در راه انقلاب شهید شدند، شما این یکی را به ما ببخشید. اما هیچ‌کس قبول نکرد" ....
اواخر دهه شصت در شرکت تولیدی – معدنی شاغل بودم . مدیراهل ارومیه شرکت دوستی صنعتگرداشت که همشهریش بود و گاهی به دفترما می آمد با ادب ، آرامش و عمقی در نگاه . هیچ ازاین دونفر و رابطه شان نمیدانستم تا شاید سی سال بعد که درمی یابم این دوستی گوشه ای وشاهدی ازتاریخ مبارزه سیاسی مملکت به درازای نیم قرن است . آن دوست ، برادری از "باکری " هاست .باکری ها از خانواده های سرشناس ارومیه بودند .پیکر هیچ یک از سه برادر زندانی سیاسی و شهید جنگ به خانواده برنگشت.
امروز امثال این خانواده ها ازهرطرف مصادره به مطلوب می شوند . هرکس ، قسمتی از داستان آنهارامطابق میل خود می خواند ومی پذیرد. خاک درچشم تاریخ پاشیده می شود و...




سالها پیش این کتاب را ازاینترنت پرینت گرفته وخوانده بودم . پرینتش هم باید هنوزجایی درانبارباشد که نگه داشته بودمش برای خواندن دوباره درزمانی
دیگر. آن روزِ دیگرامروزبود که با روحی نه چندان مساعدفایل را گشودم ودرزمانی چهارساعته برای فرارازهجوم فشارهای فکری کتاب رادویاره خواندم .همزمان قطعه کلاسیکی پخش میشد ازکانال رادیویی از آهنگسازی فرانسوی که اسمش رانشنیده بودم.
Gabriel Pierne
حزن آن قطعه و داستان اندوهناک معروفی قلبم را بیشترمچاله کرد ولی درانحراف فکر وفراموشیم لااقل برای آن چهارساعت موثربود. اگرهم میگویید این حرفها چه ربطی به کتاب دارد، حق دارید . ولی دلم خواست اینجا بنویسمشان. باراول که خواندمش بیش ازامروز درمن تاثیرگذاربود. روایتهای جدید ازپس سالها ، آنچه گلشیری در شاه سیاه پوشان نوشته بود یا بعدا" نوشت ؟ تقدم زمانی ش رانمیدانم . کتاب گلشیری را بیشتردوست داشتم . هرچند این هم کتاب درخورتوجه و تعمق است . ازاین برادرها در ایران بعدازانقلاب کم نداشتیم که هریک به راهی وسویی رفتند. آنچه درباره "مجید " بعنوان یک کمونیست نوشته و اورادرچندین جا ی کتاب نوعی بیماریا متجاوز جنسی یا ..معرفی کرده ، با شناخت من از اعضای گروههای کمونیستی ایران سازگارنیست.البته حکمی هم نمیدهم . تصورمیکنم شاید این شخصیت محملی برای پروبال دادن به تخیلات هنری - اروتیک سرکوب شده معروفی در سانسور داخل ایران بوده . شاید هم او مصداقی واقعی برای نوشتنش داشته . نمیدانم.
.حتما " درآینده نویسندگان بیشتری نانوشته ها یی را خواهند نوشت چراکه خاطرات بسیاری در ذهن وروان هریک ازما آدمهای آن نسل درسکوت جریان دارد.
Profile Image for Sepehr.
207 reviews236 followers
September 1, 2022
عباس معروفی که به زعم من یکی از ماندگارترین رمان‌های زمان ما را نوشت، با همان غربت و در به دری که کارکاترهایش بدان دچار بودن، امروز رخت از این دنیا بست. قصه‌اش، قصه حسرت و جدایی و در عین حال شرافت و ایستادگی بود. قصه‌ی نویسنده بودن.
همین پریروز نوشتم که سمفونی مردگانش را دوست ندارم ولی فریدون سه پسر داشت‌ش را با حسرت و غمی بی‌پایان خواندم و چه مردانه و غریبانه مرد عباس معروفی. ایرجِ شاهنامه، وارث به حق شاهی ایران را، برادران اهریمنی زیاده خواهش به مقتل کشاندند. ایرجِ عباس معروفی به دست همان‌هایی که برای احقاق حق‌شان جنگید، کشته شد و معروفی، که خود ایرجی دیگر بود، در تبعید ذره ذره جان داد. چه دشوار است ایرج ماندن، در چنبره سلم و تورها.
Profile Image for Ghazal Kazemi.
87 reviews102 followers
June 22, 2017
رمان دردناکی بود و سبک عالی آقای معروفی و چرخش خیلی خوبی که در زمان و راوی ها دارن باعث شد که این کتاب از بهترین رمان هایی باشه که خوندم و ذهنم رو خیلی درگیر بکنه...
در تمام مدت خوندنش با وجود این که بیشتر قسمت‌های کتاب از دید راوی اول شخص هست، نه فقط درگیر افکار و خاطرات و احساسات اون بودم بلکه درگیری ذهنی راجع به تک تک افراد دیگه ی خانواده که نمایانگر تمام جنبه‌های مختلف انقلاب بودن رو هم داشتم و در تمام مدت بیشترین شخصیتی که درک میکردم مادر خانواده بود و مثل اون نگران همه ی اونها بودم و برای رنج همشون اشک ریختم.
Profile Image for Mina khamoushi.
190 reviews205 followers
February 15, 2013
دردنامه بود این کتاب. لا به لای هر خطش مردم و زنده شدم. آرمان ها و آرزوهای نسلی بود که باد رفت. واقعی بودن این سرگذشت باعث شده بود که بتونم استبداد، سرکوب و خفقان رو پا به پای شخصیت های کتاب حس کنم
دست مریزاد داره عباس معروفی
این دو قسمت کتاب رو به شدت دوست داشتم:
- وقتی برادرت یک جلاد باشد که هزاران نفر را بازجویی کرده و گذاشته سینه دیوار، باهاش چه میکنی؟ نمیروی یک نارنجک حرامش کنی؟
- مرده بعد از چند سال از تبعید برگشته خانه. زنش تا در را برایش باز میکند میپرسد: شام...شام خورده ای؟
Profile Image for Robert Khorsand.
356 reviews391 followers
April 5, 2021
گفتار اندر ماجرای کتاب از زبانِ نویسنده
کلیه‌ی حوادث و شخصیت‌های رمان واقعی هستند و شباهت آنها با حوادث و شخصیت‌های شناخته شده اصلا تصادفی نیست.

گفتار اندر نامِ کتاب
نامِ کتاب اشاره‌ای‌ست به «فریدون شاه» در «شاهنامه» که سه پسر داشت به نام‌های سلم، تور و ایرج. دو پسرِ بزرگ ایرج را که ولیعهدِ پدر می‌شود از روی حسادت می‌کشند و جفتشان در آینده قربانیِ سرنوشت و کین‌خواهیِ نوه‌ی برادرِ خود ایرج می‌شوند.
فریدون امانی(پدر ایرج، اسد، مجید و سعید) وقتی در خانه با همسر و فرزندانش به کل‌کل می‌پرداخت می‌گفت فریدون سه پسر دارد و مادرِ بچه‌ها هم با انگشت‌هایش ۴ را نشان می‌داد و حاج فریدون نیز با خنده می‌گفت شاهنامه را می‌گویم.

گفتار اندر معرفی شخصیت‌های کتاب
فریدون امانی (پدر)
ایرج امانی (پسر بزرگ - اعدام انقلابی شد)
اسد امانی‌ (عضو تیمِ محافظتِ رهبر انقلاب)
مجید امانی‌ (کمونیست)
سعید امانی (عضوِ مجاهدین خلق - کشته شد)
انسی امانی‌ (دختر خانواده)
داوود (همسرِ انسی)
فریدون (پسرِ انسی و داوود)
صادق امانی (برادر فریدون امانی - قاتل نخست وزیر)
عبدالناصر ناصری (رفیق مجید)
رویا ناصری (دختر عبدالناصر)
عفت (همسرِ عبدالناصر)
امیر بیاتیانی (ملقب به امیر کمونیست، رفیق مجید)

گفتار اندر داستانِ کتاب
این کتاب در چهار فصلِ «من، تو، او و شما» نوشته شده است، تمِ‌ داستان سیاه و دلگیر است اما برای من که این کتاب را روزِ بعد از اتمامِ «سمفونی مردگان» خواندم تکنیک‌های نویسنده کاملا متمایز بود و به دلیل روان و جذاب بودن متنِ داستان از خواندنِ آن لذت بردم نه از اتفاقاتی که در داستان برای شخصیت‌ها رخ داد.
شخصیتِ اصلیِ کتاب «مجید امانی» یکی از اعضای حزبِ کمونیست است که در کنار سه برادرِ دیگرِ خود(ایرج، اسد و سعید) همگی خواهانِ براندازیِ حکومتِ پهلوی و انقلاب بودند و این انقلاب و افکارِ متفاوتِ آن‌ها هر یک را به یکسو کشاند، ایرج که افکار کمونیستی داشت اعدامِ انقلابی گردید و حذف شد و لازم است خاطرنشان نمایم که کلِ داستان حولِ محورِ فقدانِ او تعریف می‌گردد. اسد از همان ابتدا یکی از اعضای محافظان رهبرِ انقلاب می‌گردد و پس از انقلاب پست‌های فراوانی در سفره‌ی انقلاب می‌گیرد از جمله‌ی دادستانیِ دادگاهِ انقلاب و سعید که عضوِ سازمانِ مجاهدینِ خلق بود بود نهایتا کشته می‌شود.

مجید پس از انقلاب وقتی جانش را در خطر می‌بیند به شکلی که در کتاب می‌خوانیم مجبور به مهاجرت می‌شود و پس از گذشتن از چند کشور به آلمان پناهنده می‌شود، عاشقِ دخترِ دوستِ‌ بسیار صمیمیِ خود(عبدالناصر) می‌شود و این عشق به شکلی که در داستان می‌خوانیم نهایتا منجر به این می‌گردد که او در یک آسایشگاهِ روانی بستری می‌گردد و پس از گذشتِ چهار سال تصمیم به برگشت به ایران می‌گیرد تا اینکه... .

من قبل، هنگام و پس از مطالعه‌ی کتاب به ریویوی چند نفر از دوستان دقت کردم و یک نکته‌ی مشابه بین خودم و آن‌ها این بود که اکثر ما هنگامِ خواندنِ این کتاب ترغیب می‌شدیم در موردِ اسامی و جزئیات داستان سرچ کنیم و بیشتر بفهمیم.
حقیقتا داستانِ تلخی بود که آخرش مجید نفهمید چرا «ما به این روز افتادیم؟».

داستان فقط در موردِ زندگیِ این چهار برادر نیست بلکه ما در موردِ تغییراتِ شخصیتیِ پدرشان(فریدون امانی) هم می‌خوانیم، تغییراتِ جالب در مورد او که قبل از انقلاب مشتاقِ‌ دست‌‌بوسیِ محمدرضا پهلوی بود و پس از انقلاب به دست‌بوسی رهبرِ انقلاب رفت.

نقل‌قول نامه
"به امیدِ فردا روزمان را شب می کنیم و هیچوقت یادمان نمی‌ماند که فردا همین امروز است.
دنبال چیزی می‌گردیم که نمی‌دانیم چیست، یا می‌دانیم و می‌ترسیم بگوییم، اسمش را گذاشته‌ایم فردا."

"نه برادر، ما انقلاب نکردیم ، ما منفجر شدیم ."

"کسی‌که هدف دارد خود را به بیراهه سرگرم نمی‌کند."

"شاید همه چیز با انقلاب آغاز شد اما هیچکس نمی‌داند انقلاب از کجا آغاز شد."

"آدم می‌تواند در آنِ واحد در دو جا حضور داشته باشد،‌یکی آنجایی که هست و یکی آنجایی که می‌خواهد باشد."

"گیج و گول بودیم،‌بی‌ هدف بودیم. از شکستن و آتش زدن کیف می‌کردیم و نمی‌دانستیم چه می‌خواهیم. دود چشم‌های ما را گرفته بود و هیچ وقت از خودمان نپرسیدیم چرا؟"

"خیال می‌کردیم داریم در زمان عبور می‌کنیم اما زیر چرخ‌های سیاهش له شدیم."

"وقتی آدم غرق می‌شود خیلی چیزها را نمی‌بیند و یکباره می‌بیند که همه‌ی آوارها بر سرش خراب شده است."

کارنامه
برای این کتاب ۴ستاره منظور می‌کنم با این توضیح که یک ستاره‌ای که کم کردم به این دلیل بود که بخشی که در «سواس» توقف کردند و کارِ مجید تمام شد خیلی گنگ تعریف شد.

دانلود نامه
فایل پی‌دی‌اف کتاب را می‌توانید از لینک زیر دانلود نمایید.
https://t.me/reviewsbysoheil/190
Profile Image for Alialiarya.
226 reviews84 followers
May 28, 2024
معروفی در نشان دادن رویاهای از دست رفته و خفقان ظالم به استادی رسیده است. این کتاب مرثیه‌ای‌ست بر نسلی ویژه از ایرانیان که با تفاوت‌های بسیار نسبت به یک‌دیگر سعی کردند قدمی برای رشد بردارند‌. نسلی که حتی برادرهایش مانند هم نبودند اما در دوره‌ای تلاش‌شان تنها برای رها شدن از ظلم بوده است‌. نسلی با رویاهای بزرگی که بنظر می‌رسید به آن رسیده‌اند اما هیچ‌کدام آن رویا را نزیستند. رویایی مبدل شده به کابوسی بی‌مرز. کابوسی تا امروز که می‌نویسم. تا فردا که خواهم نوشت. تا روزی که گل بدهیم



درک چگونگی موفقیت یک نویسنده بسیار سخت است. کنراد که خود از موثرترین نویسندگان تاریخ است می‌گوید تنها دو نوع کتاب مقبولیت عام پیدا می‌کنند بهترینشان و بدترینشان. معروفی سال‌ها برای من یک نویستده‌ی سطحی بود. بدون درکی از جهان و زبان. و تنها جذاب برای جوان‌هایی که ادبیات عاشقانه‌ی خوب و جملات جذاب ندیده‌اند. و لعنت به من. معروفی الان برای من بر قله‌های ادبیات است. او بر جامعه‌اش به درستی می‌نگرد و جامعه‌اش را به روایت می‌کشاند. دلیل خوانده شدن او یافتن خود در آثار اوست. هر شخصیت او را می‌توان با جان و دل شناخت و فضای داستان‌هایش را با جامعه تطابق داد. فریدون مردی با عقاید سنتی که نمی‌تواند با تغییرات جهان کنار بیاید و چهار پسرش که هر کدام در جهان خودشان زیست می‌کنند اما در وضعیت سیاسی حماقت‌بار معاصر هیچ‌کدام به آرامش نمی‌رسند. آیا هر کدام ما خودمان را در آن پسر چهارم که بخاطر عقایدش تحقیر و کشته می‌شود و حتی پدر نمی‌خواهد او را به حساب بیاورد نمی‌یابیم؟ یکی از راه‌های شناخت یک داستان‌نویس خواندن کتاب‌هایی از او در ژانرهای مختلف است. این کتاب معروفی تثبیت کیفیت نویسندگی اوست در جهانی که از او ندیده‌ایم. معروفی می‌گوید تمامی شخصیت‌های کتاب واقعی‌اند. کاش در ادامه می‌گفت و تو مخاطب کتاب تمامی شخصیت‌ها را خودت حساب کن
Profile Image for Kiana.
130 reviews17 followers
September 17, 2025
شايد همه چيز با نان آغاز شد.
ما فرزندان انقلاب نبوديم ، ما نان بوديم. نان داغى كه لقمه چپ سران حكومت شديم. تكه پاره‌مان كردند و خوردند و پاشيدند ، نه.
چه مى‌گويم؟ انگار كه در اين خلقت اضافه بوديم. ما را مصرف جامعه���مان نكردند ، ما‌ را اسراف كردند ، پخش‌مان كردند كه بر سفره خودمان ننشسته باشيم‌‌ ، كه هیچكدام‌مان در ساختن آن مملكت نقش نداشته باشيم. شخصيت و هويت مان را به لجن كشيدند.
Profile Image for ••  Nadia  ••.
59 reviews8 followers
August 2, 2025
“‌ما برای اعدام سران رژیم سابق هورا مى‌كشيديم و همين شد الگويى كه بعدها، بى‌محاكمه، دسته دسته اعدام کردند.”
مجید امانی تمام کتاب براش سوال بود که همه‌چیز با چی شروع شد و برای من این سوال مطرحه که با چی تموم میشه؟
Profile Image for Peiman.
652 reviews201 followers
January 25, 2023
فریدون سه پسر داشت روایت روان، جذاب و تلخی است که وقتی می‌خوندم سرشار از اندوه و حسرت بودم از اینکه این اتفاقات در اون دوران که اکثر کسایی که در وقوعش دست داشتند نه تنها نمی‌دونستند چی میخوان، حتی در کوتاه ترین زمان ممکن حذف شدن و نتیجه رو دادن دست یک سری آدم دو رو و ریاکار و خدعه‌کار، تا الان حداقل زندگی ۴ نسل رو نابود کرده...ه
بگذریم، داستان در مورد یک خانواده است با چهار پسر و یک دختر، هر چهار پسر در حال تلاش برای براندازی حکومت پهلوی و انقلابی اما با خطوط سیاسی مختلف که پس از انقلاب هر یک به سرنوشتی دچار میشه و تمرکز روی زندگی مجید که به آلمان پناهنده شده و فقدان ایرج که همون اوایل اعدام انقلابی شده، هست. با پدری که شخصیتی دستبوس داره چه شاه باشه چه رهبر و خب این افراد گلیم خودشون رو از آب بیرون میکشن و مادری که از تمام این جریانات جز داغ چیزی نصیبش نشد. فکر میکنم تنها ایرادی که میتونم به داستان بگیرم عدم شرح و بسط انتهای کار مجید هست، من دوست داشتم بیشتر بخونم در این مورد اما به هر حال از علاقه من به کتاب کم نمیکنه.ه
Profile Image for Neda.
54 reviews23 followers
May 27, 2025
هر بار که از معروفی چیزی میخونم به پوچی میرسم. به آدما فکر میکنم، به خودم. به اینهمه دویدنامون. به اینکه تهش هیچی نیستیم و میخوایم چیزی بشیم آخرشم همین تلاش مضاعف باعث نابودیمون میشه.
Profile Image for Katayoon.
155 reviews66 followers
January 15, 2022
قلمِ معروفی جایی برای حرف باقی نمیگذاره. ذره ذره درد و غم وطنی میریزه تو تن آدم 😥
Profile Image for صَــــنَــــمْــــ.
156 reviews101 followers
December 5, 2022
"من خدایی هستم که قبلا ناخدا بودم و فعلا بیکارم. کمی هم اوضاع روحی‌ام به هم ریخته است، مدتی اینجا زندانی‌ام"


معروفی جزو معدود نویسنده‌هاست که با وجود خطی نبودن سیر داستان‌هاش، خواننده رو سردرگم نمی‌کنه.
عمیقا خوشحالم که تا الان این کتابو نخونده بودم و حالا به نظرم در مناسب‌ترین برهه خوندمش و جمله به جمله‌ی کتاب رو حس کردم.


" سال‌ها گذشت. سر و کارمان افتاد به بیغوله‌هایی که در کابوس هم نمی‌دیدیم و نفهمیدیم چرا؟ خیال می‌کردیم داریم در زمان عبور می‌کنیم اما زیر چرخ‌های سیاهش له شدیم."


بعد از سمفونی مردگان و سال بلوا این سومین اثری بود که از معروفی خوندم و ویژگی مشترک هر سه تا اینه که تک تک کاراکترها و روایت‌ها رو زندگی میکنی و انگار به بخشی از خاطراتت تبدیل میشن.


"بازگشت به وطن حق انسانیِ انسان‌هاست. خودم انتخاب کرده‌ام و پای همه چیزش هم می‌ایستم. حواسم را پرت نکن بگذار شمعدانم را بسازم. فقط به خاطر این‌ که چیزی از من باقی مانده باشد. نگاهم کن ببین دیگر چیزی از من باقی مانده؟ اصلا می‌توانی بگویی چرا به این روز افتادیم؟ "


دوست داشتم فریدون و پسرهاش رو بیشتر بشناسم و بخش پایانی کتاب جزییات بیشتری میداشت تا به اتفاقات روزای آخر بیشتر پرداخته میشد اما تا همین اندازه‌اش هم رمان جذاب، رئال و تلخی بود. پنج ستاره رو با اطمینان کامل میدم بهش 🤍


" همیشه یک جای دل تنگ است. غمی گوشه‌ی خنده‌ات کمین کرده مثل ابر سیاه دارد از یک سوی آسمان پیش می‌آید که ویرانت کند. نم اشکی گوشه چشم می‌ماند برای روز مبادا، یا می‌ماند که همیشه باشد"
Profile Image for Atefeh.
85 reviews12 followers
October 5, 2022
فریدون سه پسر داشت: ایرج، اسد، مجید و سعید!

معروفی با نثر فوق‌العاده‌اش درباره مجید امانی یکی از اعضا حزب کمونیست، ۱۶ سال پس از انقلاب مینویسد.
کتاب در چهار فصل من، تو، او و شما نوشته شده و هر فصل با یک شاید آغاز می‌شود، شایدهایی که به دنبال پاسخ سوالی است که مجید بارها از خودش و دیگران می‌پرسد؛ چرا ما به این روز افتادیم؟
پسران فریدون امانی هر کدام با عقیده و راه خودشان در جرگه انقلابیان بودند اما سرنوشت هر یک متفاوت رقم میخورد.
سراسر کتاب غم فقدان ایرج موج می‌زند، جای خالی‌اش تمام کتاب را پر کرده!

معروفی باز هم نثر سیال خودش را پیش می‌گیرد، راوی بدون وقفه از اول شخص به سوم شخص و زمان از حال به گذشته تغییر می‌کند اما جالب اینجاست که خواننده بین این چرخش‌ها سرگیجه نمی‌گیرد و رشته داستان پاره نمی‌شود.

معروفی اصراری بر سفید و سیاه کردن کاراکترهایش ندارد، مجید دختر پانزده ساله قدیمی‌ترین دوستش را باردار می‌کند اما هنوز امید داریم روی خوش در زندگی ببیند!

و در آخر، داستان اینجاست که این کتاب داستان نیست! امانی‌ها در عین عجیب بودن سرنوشتشان واقعی هستند اما هرچه جستجو کردم حتی یک عکس یا خطی در مورد هیچکدامشان پیدا نکردم!
Profile Image for Sara Khosravi.
86 reviews11 followers
Read
September 7, 2024
۱-موضوع کتاب رو که خیلی ساده میشه سرچ کرد و پیدا کرد پس اون به کنار .

۲-من این داستان مقایسه کردن فریدون سه پسر داشت و شخصیت هاش رو با سمفونی مردگان و آیدین متوجه نمیشم ، اصلا چه جای مقایسه ؟!

۳- به نظرم کتاب ، کتاب ضعیفی نبود .کتاب های عباس معروفی سبک نوشتار خودش رو داره و فریدون هم مثل هر ۴ کتاب دیگه ای که ازش خوندم ، امضای معروفی رو داره .

۴- کتاب رو حداقل به هم نسل های خودم پیشنهاد میکنم برای شناختن بیشتر اسم ها و یک روایت نزدیک به واقعیت از سال هایی که ۲۰ سال قبل از تولدمون ، شاهدشون نبودیم . برای چیدن تکه های پازل کنار هم و برای اینکه شاید بفهمیم «چرا به این روز افتادیم ؟ »
Profile Image for Hossein Sharifi.
162 reviews8 followers
March 3, 2017
بنظرم ضعیف ترین کتاب این نویسنده بود ،ازهمه لحاظ
بخصوص در شخصیت پردازی ها که اصلا خوب صورت نگرفته بود وهمه ی شخصیت ها تا حددی گنگ بودند. نمیشد که با آنها به هیچ وجه ارتباط برقرار کرد. تم داستان هم که همان تم یکنواخت قدیمی بود. نه چیزی بیشتر و نه کمتر. این دو سه ستاره رو هم تنها به دلیل جسارت جناب معروفی دادم که این کتاب را نوشته و بعد هم برای گرفتن مجوز چاپ در ایران اقدام کرده. البته که مجوز هم نگرفته.
هنوز حوصله ی نقد نوشتن ندارم :دی
Profile Image for Fardin Jamali Soofi.
20 reviews14 followers
October 31, 2022
می‌بینی؟ مثل ستاره پخش‌مان کرده‌اند توی این صفحه سیاه که هر کدام‌مان جایی برای خودمان سوسو بزنیم که مثلا هستیم.
اما نمی‌دانیم در کدام منظومه می‌چرخیم، برای چی می‌چرخیم، و چقدر می‌چرخیم...
Profile Image for Arefeh Davtalab.
18 reviews3 followers
August 10, 2024
از همون خط اول مشخصه که چرا این کتاب تو ایران اجازه ی چاپ نداره.
داستان کتاب فریدون سه پسر داشت یک داستان واقعی درباره ی زمان انقلابه . این رمان برگرفته از سرگذشت واقعی مجید امانی، یک مبارز و پناهنده سیاسی در زمان انقلاب هست و بنابر گفته‌ی عباس معروفی کلیه‌ی حوادث و شخصیت‌های کتاب واقعی هستند.
از منظر این رمان عباس معروفی، انقلاب در نادانی شکل گرفت، نادانان بر مسند حکومت تکیه زدند و نادانی بر کشور حاکم شد.
Profile Image for Zsa Zsa.
772 reviews96 followers
February 4, 2017
براى من كه طرفدار آقاى معروفى ام و سعى ميكنم كتاباشون رو پيدا كنم و بخونم،فكر نميكردم كه بتونم بيشتر ازين دوسشون داشته باشم، داستان گيرا،كلمات قشنگ و يه قصه گوى خوب، يه روز بيشتر طول نكشيد خوندنش چون نميشه كتاب رو زمين گذاشت، فريدون سه تا پسر نداشت، من حرفشو باور ميكنم
Profile Image for Khparisa.
90 reviews43 followers
January 19, 2016
بعد از يه وقفه طولاني از أستارت كتاب ،، دوباره خواندمش,, تنها سه شب طول كشيد با تمام گرفتاربهام كه تمامش كنم
از تمام شخصيت هاى كتاب تنها فريدون أمانى رو نتونستم هضم كنم ،حاج فريدون أمانى سرمايه دار متعصب و متظاهرى كه با تغيير رژيم وقت تغيير مشى داد،،، كل داستان حول محور شرايط سياسى بعد از انقلاب ٥٧ ميچرخيد،،، در تمام مدت خواندن داستان بعض داشتم،، ☹️☹️و اى در مل به نظرم شاهكار عباس معروفى عزيز بود
Profile Image for Abolfazl Izadi.
48 reviews5 followers
April 11, 2025
فریدون سه پسر داشت
اسم کتاب از یکی از داستان های شاهنامه گرفته شده اما فریدون داستان ما چهار پسر داره که البته ایرج جایی در زندگی پدر نداره. کلیه حوادث و شخصیت های رمان واقعی هستند و شباهت اونها با حوادث و شخصیت های شناخته شده اصلا تصادفی نیست. اگر چه که بهترین کتاب عباس معروفی نبود اما به نظرم آموزنده ترینش بود.
داستان خانواده ای غرقِ سیاست در بحبوحه انقلاب و سرنوشتی که هرکدوم پس از اون پیدا کردند. کم نبودند از ایرج ها، سعیدها، مجیدها و اسدها که بعد از انقلاب یا به دار آویخته شدند یا به مناصب بزرگی در مملکت رسیدند و یا از مملکت تبعید شدند و فرار کردند. خانواده امانی به موازات انقلاب، همچنان که پیش میرود از هم می پاشد و در واقع خانواده امانی مشتیست نمونه خروار. چیزی که بیشتر از همه آزارم داد بلاتکلیفی مجید در آلمان بود. سرگشته و گیج؛ جایی در گذشته و آینده و حال، همیشه در حال مرور خاطرات و اینکه چطور شد که این شد؟
“شايد همه چيز با نان آغاز شد.
ما فرزندان انقلاب نبوديم، ما نان بوديم. نان داغى كه لقمه ى چپ سران حكومت شديم. تكه پاره‌مان كردند و خوردند و پاشيدند. نه، چه مى گويم؟ انگار كه در اين خلقت اضافه بوديم. ما را مصرف جامعه‌مان نكردند، ما را اسراف كردند، پخشمان كردند كه بر سفره خودمان ننشسته باشيم، كه هيچ كداممان در ساختن آن مملكت نقش نداشته باشيم. شخصيت و هويتمان را به لجن كشيدند كه حتی در اروپاى مترقى هم نتوانيم مثل بقيه مردم زندگى كنيم.”
Profile Image for Saeide.
43 reviews11 followers
Read
September 7, 2022
آثار معروفی آمیخته با واقعیتی غم‌انگیز است، غمی قابل لمس...

کاش ستاره‌ی ششمی هم وجود داشت!
Profile Image for Mohamadreza Moshfeghi.
111 reviews33 followers
July 9, 2021
روايت داستان همچون سال بلوا وسمفونى مردگان ساده و دلنشين همراه با سرگذشت تلخ شخصيت ها؛
شايد اين٣كتاب را بتوان برترين آثار عباس معروفى دانست.

قصه واقعى برادرانى كه به انقلاب اميد داشتند ولى خود قربانى شدند،حكايت انسانهايى كه با هر شرايطى كنار مى آيند(فريدون)و انسانهايي كه از اصول وراه درست خود كنار نمى آيند حتى به قيمت جان خود(ايرج)و قربانى هايي كه سقوط كردند وگم شدند(سعيد ومجيد)و فرصت طلبانى كه در قدرت وثروت غرق مى شوند(اسد).
حكايت مادران داغدار،حكايت نسل معاصرى كه سوخت
حكايت وسرنوشت تلخ انقلاب و زيستن در خاورميانه شوم.
Profile Image for Gypsy.
433 reviews711 followers
Read
October 11, 2015

ستاره‌دادن خیلی سخته بهش.. اون‌قد که یه‌جور جوشش ِ متناقضه.. و خب، به‌فنّ داستان‌پردازی اگه بخوایم دقّت کنیم، چار می‌گیره. ولی خودمو قاطی ِ باقی ِ داستاناش نمی‌کنم..
Profile Image for fคrຊคຖ.tຖ.
303 reviews82 followers
December 27, 2019
بعد از سمفونی مردگان، دومین اثری بود که از عباس معروفی خوندم و خب اصلا قابل مقایسه نبودن! به نظرم سمفونی یکی از بهترین داستان‌های فارسیه ولی این یک اثر متوسط بود. یک انتقادم به زبان بسیار رکیک و دشنام‌های زشتی هست که در سرتاسر کتاب پراکنده‌اند! شخص اصلی داستان مجید امانی هم شخصیت جذابی که آیدین در سمفونی مردگان داشت رو نداره که هیچ، کلاً آدم بی‌خودیه! حتی یک سیاسی‌کار درست و حسابی نیست. آدم هرزه و ولنگاری که حتی با دختر ۱۵ساله رفیق صمیمیش روی هم می‌ریزه و باعث ... 🤦🏻‍♀️
و اما از لحاظ سبک دوستش داشتم! به خاطر همین سه ستاره دادم.
Profile Image for Azin.
378 reviews12 followers
June 25, 2021
داستان راجع به فردي به نام مجيد اماني ست كه در زمان حكومت پهلوي و انقلاب اسلامي فعاليت سياسي داشته و بعد از سال ها مبارزه، مجبور به پناهندگي شده و ٤سال است كه در آسايشگاهي در آلمان بستري مي باشد.
در طول داستان هم زمان به اتفاقات اكنون زندگي اماني و گذشته ها و خاطرات و مبارزات او اشاره ميشود.
(اين كتاب شبيه رمان تماماً مخصوص از همين نويسنده است.)
____________
اسم كتاب از يكي از داستانهاي شاهنامه گرفته شده(فريدون سه پسر داشت)
اما فريدون داستان ما چهار پسر داره كه يكي از اونا بيشتر اوقات نيست اما حضورش تو جاي جاي كتاب حس ميشه.(ايرج)
پسراي فريدون به خوبي نشون دهنده ي اون چند دستگي ها و گروه هاي مختلف سياسي در زمان انقلاب هستن.
ايرج چپ گراست، سعيد تركيبي از چپ گرايي و اسلام گراييست كه به همين دليل به سازمان مجاهدين خلق ميپيوندد، اسد اسلام گرايي متعصب است كه به خاطر رهبرش به روي پدرش اسلحه ميكشد، و در آخر مجيد كه چپ گرا و كمونيست است و بيشترين شباهت را به ايرج دارد.
____________
من منم، مجيد اماني، چهره ي سياسي مهمي كه انزوايش يك سازمان را به انحلال كشاند، آدمي كه اسمش در ليست ترور هميشه هست، يك برادرش از سران مجاهدين بود كه كشته شد، يكي ديگر از برادرهاش مقام مهم امنيتي است. و ايرج، الگوي محبوب همه ي چپ هاي جهان.
_____________
رمانو دوست داشتم
هر مبارز سياسي مسلماً فكر ميكنه اون مكتب و سازماني كه انتخاب كرده بهترينه
و اين رمان نشون ميده كسي كه روزي توي اوج مبارزات سياسي بوده چطور به فلاكت رسيده و تمام زحمتاشو هدر رفته ميدونه!
كسي كه خانواده و عشق و برادرها و دوست ها و وطنشو پاي مبارزَش داده و هنوز هم فكر ميكنه بهترين كارو كرده اما خسته از غربت و نگاه آلماني ها كه اونو خارجي ميدونن و تحقيرش ميكنن دوست داره برگرده به ايران.
اول رمان اشاره شده كه شخصيتهاي اين رمان و كلاً حوادث اين رمان واقعيه و شباهت هر فردي به اين


شخصيت ها اتفاقي نيست!
(۴/۵*)
Profile Image for محمد شکری.
171 reviews178 followers
September 2, 2017
اگر بتوان از چیزی به عنوان «دگر-روایت» نام برد که مانند دگر-اندیش و دگر-باش، روایت کننده غیریتی اقلیت و در برابر گفتمان مسلط است، به شخصه به دگر-روایت های انقلاب بسیار علاقمندم. ولی تلاش (نسبتا کم) من برای بدست آوردن این روایت ها تا امروز چندان موفق نبوده است. در بین آثاری که خواندم «در حضر»ِ امیرشاهی و اینک «فریدون سه پسر داشت»ِ معروفی از همه نام آشناتر بودند
هرچند اثر معروفی از اثر امیرشاهی به مراتب (در پیرنگ، بازی های زمانی و نقطه نظر راوی) ادبی تر بود و صمیمیت «گفتار» راوی خواننده را بیشتر به اثر نزدیک میکرد، اما باز کلیشه های عجیب و غریبی در آن بود که ظرافت لازم برای طرح زوایای خفته و خاموش یک انقلاب پر حرف و حدیث را ارضا نمیکرد
Displaying 1 - 30 of 356 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.