(?)
Quotes are added by the Goodreads community and are not verified by Goodreads. (Learn more)
Bozorg Alavi

“اما او انسان بود. برایش هیچ چیزی که جنبه‌ی فردی و شخصی داشته باشد وجود نداشت. او همه چیز، حتا ندای درونی دلش را هم مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌داد و اگر با اصولی که به آن‌ها پایبند بود سازگار نمی‌آمد، این ندا را هم خفه می‌کرد. به‌تان گفتم که او برای هنرش، بیان تمام توقعات وجودش بود. آن‌چه او روی پرده می‌‌آورد، آن چیزی بود که از ته دل و از لابه‌لای روح بلندش زبانه می‌کشید. برای او هیچ‌چیز گرامی‌تر از هنرش وجود نداشت. هنرش هم متکی به جامعه و مردمی بود که میان آن‌ها زندگی می‌کرد. دیگر کی توقع داشت که عشقش را هم فدای این آرمان گرامی‌اش نکند. نه این که او می‌توانست بر سیل احساسات پر شور و متلاطمش غلبه کند و با قوای عقلانی، مانند سدی راه آن را ببندد. نه، او می‌توانست دندان روی جگر بگذارد، دل سوزانش را در مشتش بفشارد و نگذارد که تپش آن را کسی خارج از دنیا و عوالم و حالات او ادراک کند. من آن شب فهمیدم که در نزدیکی چه کوره‌ی پر از آتش ایستاده‌ام و دارم از سرما می‌لرزم؛ او می‌خواست و می‌کوشید که ضربات قلب او که از هجر من در جوش بود، از من مخفی بماند.”

بزرگ علوی, چشم‌هایش
Read more quotes from Bozorg Alavi


Share this quote:
Share on Twitter

Friends Who Liked This Quote

To see what your friends thought of this quote, please sign up!


This Quote Is From

چشم‌هایش چشم‌هایش by Bozorg Alavi
13,050 ratings, average rating, 1,155 reviews

Browse By Tag