
“اما او انسان بود. برایش هیچ چیزی که جنبهی فردی و شخصی داشته باشد وجود نداشت. او همه چیز، حتا ندای درونی دلش را هم مورد تجزیه و تحلیل قرار میداد و اگر با اصولی که به آنها پایبند بود سازگار نمیآمد، این ندا را هم خفه میکرد. بهتان گفتم که او برای هنرش، بیان تمام توقعات وجودش بود. آنچه او روی پرده میآورد، آن چیزی بود که از ته دل و از لابهلای روح بلندش زبانه میکشید. برای او هیچچیز گرامیتر از هنرش وجود نداشت. هنرش هم متکی به جامعه و مردمی بود که میان آنها زندگی میکرد. دیگر کی توقع داشت که عشقش را هم فدای این آرمان گرامیاش نکند. نه این که او میتوانست بر سیل احساسات پر شور و متلاطمش غلبه کند و با قوای عقلانی، مانند سدی راه آن را ببندد. نه، او میتوانست دندان روی جگر بگذارد، دل سوزانش را در مشتش بفشارد و نگذارد که تپش آن را کسی خارج از دنیا و عوالم و حالات او ادراک کند. من آن شب فهمیدم که در نزدیکی چه کورهی پر از آتش ایستادهام و دارم از سرما میلرزم؛ او میخواست و میکوشید که ضربات قلب او که از هجر من در جوش بود، از من مخفی بماند.”
―
چشمهایش
Share this quote:
Friends Who Liked This Quote
To see what your friends thought of this quote, please sign up!
11 likes
All Members Who Liked This Quote
This Quote Is From
Browse By Tag
- love (93394)
- life (73949)
- inspirational (69973)
- humor (42144)
- philosophy (28124)
- inspirational-quotes (25389)
- god (25343)
- truth (22718)
- wisdom (22504)
- romance (21189)
- poetry (20791)
- death (19012)
- happiness (18259)
- hope (17346)
- faith (17111)
- life-lessons (16696)
- quotes (15866)
- inspiration (15799)
- motivational (14339)
- writing (14305)
- religion (14259)
- spirituality (14194)
- relationships (13714)
- success (13174)
- life-quotes (12886)
- love-quotes (12674)
- time (12201)
- motivation (11342)
- science (11112)
- knowledge (11006)