“وقتی من و لیونل جوان بودیم زمستانها به مورزین میرفتیم. لیونل آنجا با دختری که من هم خیلی از او خوشم میآمد نامزد بود. یک روز با هم غروب آفتاب را از پنجره نگاه میکردیم. یکمرتبه دخترک گفت: «چرا نگاهم به زندگی اینقدر بدبینانه است؟» لیونل گفت: «کوهها را نگاه کن. ببین چه برجستگیهای زیبایی دارند. آنوقت روزی به این فکر خواهی افتاد که زیباترین ساعات زندگیام را تلف کردهام.»
- حق با تو است، اما چه باید کرد؟
لیونل گفت: «فقط باید کمی احمق بود.»”
―
Desolation
Share this quote:
Friends Who Liked This Quote
To see what your friends thought of this quote, please sign up!
0 likes
All Members Who Liked This Quote
None yet!
This Quote Is From
Browse By Tag
- love (101792)
- life (79803)
- inspirational (76208)
- humor (44484)
- philosophy (31155)
- inspirational-quotes (29021)
- god (26979)
- truth (24825)
- wisdom (24769)
- romance (24459)
- poetry (23421)
- life-lessons (22741)
- quotes (21217)
- death (20620)
- happiness (19111)
- hope (18645)
- faith (18510)
- travel (18059)
- inspiration (17470)
- spirituality (15804)
- relationships (15739)
- life-quotes (15659)
- motivational (15451)
- religion (15435)
- love-quotes (15433)
- writing (14982)
- success (14222)
- motivation (13352)
- time (12904)
- motivational-quotes (12658)

