From the Bookshelf of انجمن شعر…
Find A Copy At
Group Discussions About This Book
No group discussions for this book yet.
What Members Thought

در شبان غم تنهایی خویش ... عابد چشم سخن گوی توام
من در این تاریکی ... من در این تیره شب جانفرسا ... زائر ظلمت گیسوی توام
گیسوان تو پریشانتر از اندیشه من ... گیسوان تو شب بی پایان ... جنگل عطرآلود
شکن گیسوی تو ... موج دریای خیال
کاش با زورق اندیشه شبی ... از شط گیسوی مواج تو،من ... بوسه زن بر سر هر موج گذر میکردم
کاش بر این شط مواج سیاه ... همه عمر سفر میکردم
من در این تاریکی ... من در این تیره شب جانفرسا ... زائر ظلمت گیسوی توام
گیسوان تو پریشانتر از اندیشه من ... گیسوان تو شب بی پایان ... جنگل عطرآلود
شکن گیسوی تو ... موج دریای خیال
کاش با زورق اندیشه شبی ... از شط گیسوی مواج تو،من ... بوسه زن بر سر هر موج گذر میکردم
کاش بر این شط مواج سیاه ... همه عمر سفر میکردم

Aug 21, 2009
Azy Saeedi
rated it
it was amazing
·
review of another edition
Shelves:
02-persian-poetry
آرزو می کردم
دشت سرشار، ز سرسبزی رویاها را،
.
من گمان می کردم،
دوستی همچون سروی سرسبز،
چار فصلش همه آراستگی ست
.
من چه می دانستم،
هیبت باد زمستانی هست
.
من چه میدانستم،
سبزه می پژمرد از بی آبی
سبزه یخ می زند از سردی دی
.
من چه میدانستم،
دل هرکس دل نیست
قلب ها، زآهن و سنگ
قلب ها، بی خبر از عاطفه اند
----------------------------
در میان من و تو فاصله هاست
گاه می اندیشم،
می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری
تو توانایی بخشش داری
دست های تو توانایی آن را دارد،
که مرا زندگانی بخشد
چشم های تو به من می بخشد
شور عشق و مستی ...more
دشت سرشار، ز سرسبزی رویاها را،
.
من گمان می کردم،
دوستی همچون سروی سرسبز،
چار فصلش همه آراستگی ست
.
من چه می دانستم،
هیبت باد زمستانی هست
.
من چه میدانستم،
سبزه می پژمرد از بی آبی
سبزه یخ می زند از سردی دی
.
من چه میدانستم،
دل هرکس دل نیست
قلب ها، زآهن و سنگ
قلب ها، بی خبر از عاطفه اند
----------------------------
در میان من و تو فاصله هاست
گاه می اندیشم،
می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری
تو توانایی بخشش داری
دست های تو توانایی آن را دارد،
که مرا زندگانی بخشد
چشم های تو به من می بخشد
شور عشق و مستی ...more

در شبان غم تنهايي خويش،
عابد چشم سخنگوي توام .
من در اين تاريكي،
من در اين تيره شب جانفرسا،
زائر ظلمت گيسوي توام .
شكن گيسوي تو،
موج درياي خيال .
كاش با زورق انديشه شبي،
از شط گيسوي مواج تو، من
بوسه زن بر سر هر موج گذر مي كردم .
كاش بر اين شط مواج سياه،
همه عمر سفر مي كردم .
*****
...
واي، باران؛
باران؛
شيشه پنجره را باران شست .
از اهل دل من اما،
- چه كسي نقش تو را خواهد شست ؟
آسمان سربي رنگ،
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ .
مي پرد مرغ نگاهم تا دور،
واي، باران،
باران،
پر مرغان نگاهم را شست .
*****
خواب روياي فراموشيهاست ! ...more
عابد چشم سخنگوي توام .
من در اين تاريكي،
من در اين تيره شب جانفرسا،
زائر ظلمت گيسوي توام .
شكن گيسوي تو،
موج درياي خيال .
كاش با زورق انديشه شبي،
از شط گيسوي مواج تو، من
بوسه زن بر سر هر موج گذر مي كردم .
كاش بر اين شط مواج سياه،
همه عمر سفر مي كردم .
*****
...
واي، باران؛
باران؛
شيشه پنجره را باران شست .
از اهل دل من اما،
- چه كسي نقش تو را خواهد شست ؟
آسمان سربي رنگ،
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ .
مي پرد مرغ نگاهم تا دور،
واي، باران،
باران،
پر مرغان نگاهم را شست .
*****
خواب روياي فراموشيهاست ! ...more