M.H.R M.H.R’s Comments (group member since Mar 10, 2008)


M.H.R’s comments from the دکتر علی شریعتی group.

Showing 41-56 of 56
1 3 next »

Jun 18, 2008 12:11PM

2104 تشيع صفوي آمد و پايه هاي خود را بر روي تشيع علوي بنا كرد، قالب هاي فكر و ذهني تشيع علوي را گرفت، محتوايش را خالي كرد، و پايه هاي روح و فكرو عيده و احساس تشيع صفوي را آرام و پنهاني و ماهرانه وارد كرد تا مردم نفهمند.

مردم نفهميدند كه مذهب عوض شد، عقيده ها عوض شد، خدا و كتاب و پيغمبر و امام و شخصيت هاي مذهبي و تاريخي و همه چيز عوض شد! هيچكس نفميد [و جالب تر اينكه] هنوز هم خيلي ها نفمهميده اند!

برون برجا ماند اما درون به كلي چيز ديگري شد. كاش رسماً مي گفتند يك فرقه ديگر، يك دين و مذهب ديگري آمد، ولي اين كار برايشان صرف نداشت، مصلحت نبود، از اين رو، تمام اصول، فروع، تاريخ، شخصيتهاي بزرگ، اسامي خاص و همه اصطلاحات "تشيع اسلامي-علوي" را حفظ كردند و خيلي هم واكس زدند و جلا دادند و برق انداختند

اما درون اين ظرفها را از ماده سمي خواب آور ضد شيعي پر كردند كه نامش، شيعه بود اما تشيع "صوفي-صفويه"

اين است كه احساس مذهبي مردم متوجه نشد، وجدان عمومي جريحه دار نشد، در نتيجه نه تنها در برابرش مقاومتي پديد نيامد، بلكه، به خاطر همين زرق و برق هاي ظاهري و تشريفاتي و تعظيم شعائر و تجليل ظواهر و مراسم و حب و بغض و تولي و تبري هاي لفظي و بي تعهد و لعن و نفرين هاي و مدح و منقبت هاي شرعي و ذهني و بي معني، توده شيعي رابه دنبال خود كشيد

Jun 18, 2008 11:46AM

2104 پريسا خانم
با حرفتون كامل موافقم، در واقع اگه شما تمام نوشته هاي من را كه برگرفته از كتاب تشيع علوي و تشيع صفوي است را بخونيد، به راحتي به اين موضوع پي ميبريد كه منطقي كه الان حاكم بر جامعه ماست، نه تنها منطق علوي نيست، بلكه با اين منطق كاملاً‌در تناقض كامل هستش

دقيقاً اين منطق و اصول، منطق شيعه صفوي است كه تماماً با شيعه علوي درتناقض هستش، شما اگه كتاب تشيع علوي و تشيع صفوي را بخونيد، به راحتي به اين مطلب پي ميبريد

حتي اگه همين نوشته هاي بالا را هم بخونيد، اين مسئله كاملاً براتون روشن ميشه

در واقع كاري كه حكومت داره ميكنه اين كه از دين اسلام و مذهب تشيع فقط داره به عنوان يك ترياك و ماده مخدري براي توده ها استفاده ميكنه و نه بيشتر!!!من فكر ميكنم اين خصوصياتي كه شريعتي براي يك شيعه صفوي و تشيع صفوي نام برده، كاملاً با جامعه ما همخواني داره

ميتونيد متن پايين را بخونيد تا متوجه بشيد كه چرا و چگونه تشيع صفوي جاي تشيع علوي را گرفت و چه تفاوت هاي بزرگي در بين اين دو وجود داره

راستي، خيلي خيلي ممنون از اين كه نظر داديد. اميدوارم كه بازهم شاهد نظراتتون باشم
Jun 16, 2008 11:22AM

2104 روحاني و عالم شيعي از كنار مردم برخاست و در كنار سلطان صفوي نشست، "تشيع مردمي" تبديل شد به "تشيع دولتي"، بعد تشيع به دو قسمت منقسم شد! يكي تشيع علوي كه از آغاز اسلام بود،‌و هنوز هم خوشبختانه هست، و يكي تشيع صفوي كه تا آن تاريخ نبود و با تحريف و مسخ تشيع علوي به وجود آمد و هنوز هم متأسفانه هست.

اين است كه مذهب عوض شد بدون اين كه جامعه اي احساس كند،‌از درون تغيير يافت و كسي متوجه نشد كه مذهب تازه اي جانشين مذهب قديم شد
Jun 16, 2008 10:36AM

2104 روحانيت

پديده تازه در اسلام: روحانيت! و تپي جديدي به نام:‌روحاني و رابطه نوظهوري: به نام مريد و مرادي! تقليد فكري، آن هم از شخصيت هايي كه ارزششان اساساً به فكر نيست

اين تيپ ها كم كم زياد شدند و مورد تشويق قرار گرفتند، رسمي شدند، تأييد شدند، قدرت ها عملاً اين روحانيون را در كنار علماي شيعي تقويت كردند و توده عامي هم طبعاً راحت تر با اين ها كنار مي آمدند زيرا اين ها اصولاً قدرت و استعداد عوام گيريشان بيشتر از يك تيپ دانشمند متفكر است.

اين تيپ بيسواد، خود به خود نفوذش در توده عوام بيشتر است، زيرا روحاني تحصيل نكرده و سواد نياموخته هم با توده عوام بيشتر تفاهم دارد و هم روي آن ها كار كرده است. اين، غير از عالمي است كه تمام عمرش را روي روايت و حديث و كلام و قرآن و نهج البلاغه صرف كرده
...
به اين ترتيب شخصيت هايي كه در حقيقت عالم شيعي بودند كم كم ضعيف شدند و شخصيت هايي در كنارشان به نام روحاني شيعي در ميانشان تقويت شدند، به طوري كه از عصر صفويه، هم عالم شيعي داريم و هم روحاني شيعي، اگر چه اين دو اصطلاح خلط شده و كلمه روحاني تعميم يافته، ما به عالم بزرگ شيعي هم روحاني مي گويمم و به روحاني شيعي هم عالم مي گوييم، اما، اين دو تا مفهوم را اين معني كه من گفتم در ذهن از هم سوا بفرماييد، زيرا در اسلام و تشيع ما "عالم" داريم كه رابطه او با مردم رابطه عالم و شاگرد، متخصص و غير متخصص و روشنفكر و توده است، اما "روحاني" اصطلاح مسيحيت است و مثل اشراف داراي خصوصيات و امتيازات و حقوق طبقاتي و انحصاري، به شايتسگي فردي و علم ربطي ندارد......1

Jun 15, 2008 03:12AM

2104 مرگ استدلال و انديشه در تشيع صفوي

نمي‌توانم از شدت تعجبي آميخته با تأثر خودداري كنم كه چه عواملي موجب شد كه دين را و علم دين رابه بحث فروع عملي (استنباطات فقهي) منحصر سازند و اصل كندد و وجهه عقلي و فكري و استدلالي آن را كه موجب آگاهي مردم و شناخت مذهب مي‌شود و اصول دين است فرعي تلقي نمايند و به حاشيه برند و بعد هم عملاً تعطيل كنند و به اشخاص متفرقه بسپارند و در نتيجه مذهب تبديل بشود به يك سلسله اعمال و احكامي كه نا آگاهانه و تقليدي و تعبدي و فاقد فلسفه و ورح و معني و هدف انجام مي دهند.

مثلاً در موقعي كه مسأله زن به اين شكل مطرح است و بحث از حقوق انساني و اجتماعي و قضايي و نقش جديدش در جامعه و مسئله آزادي و جنسيت و خانواده و ازدواج و ارتباطش با مردم به صورت انقلابي يا انحرافي و به هر حال اساسي و جدي عنوان شده است، بهترين نبوغ هاي علمي و آخرين تحقيقات مراكز رسمي ديني ما، غير از فرق ميان خون حيض يا خون نفاس و احكام هريك يا جواز و عدم جواز پوشاندن "وجه و كفين" و موارد لوزم يا عدم لوزم استجازه از شوهر براي خارج شدن از منزل و امثال اين مسائل يك نواخت ثابت، حرف ديگري مطرح نمي كنند و در عمل دفاع از پايگاه "زن مسلمان" را به عهده مجله "روز زن" وا ميگذارند.
2104 بدبختي براي يك متفكر دانشمند بالاتر از آن نيست كه زندگيش بسته به تشخصي و پسند عوام الناس بي تشخيص و بد پسند باشد. اين است عامل بسياري از انحراف ها و محافظه كاري ها و عوام گرايي ها و ريا كاري ها از يك طرف و حق كشي ها و پامال شدن ها و فاجعه هاي بسيار از طرف ديگر.
Jun 08, 2008 12:57PM

2104 تغيير جهت تشيع و نحوه پيدايش تشيع صفوي


در دوره صفويه تشيع تغيير جهت مي‌دهد، تشيع "ضد وجود وضع موجود"، تشيع "وفق وضع موجو" ميشود، تشعيعي كه به عنوان يك نيرو در برابر حاكميت بود، به عنوان يك نيرو در كنار و پشت سر اين قدرت مي ايستد و از آن جانبداري ميكند! كارش و نقشش هم عوض مي شود: تشيعي كه حالت "انتقادي" به وضع موجود حاكم داشت، حالا يك رسالت تازه دارد و آن نقش "توجيهي" است.
........

جامعه وقتي مي بيند يك روحاني بزرگ و عالم بزرگ و با تقوي و نابغه شيعي مثل شيخ بهايي كه از مفاخر علمي ماست، با او همكار است و همراه است، توده مذهبي مي پذيرد و تحمل ميكند. چرا؟
زيرا درست است كه اين حاكم مثل خلفا زندگي ميكند، مثل خلفا حكومت ميكند، اما حب علي در دل دارد و انتقام حسين را دارد ميگيرد و اين همه چيز را توجيه ميكند. براي چه؟
براي اين كه روايت است! روايت از خود خداست كه" محب علي در بهشت است ولو عاصي بر من باشد، و مبغض علي در دوزخ ولو مطيع من باشد."

خوب، اين حاكم شيعي كه عاصي بر خداست چون، محب علي است، مبري است و به بهشت مي رود. پس دو تا دستگاه درست مي شود، يكي دستگاه خدا، يكي دستگاه علي، نه تنها دوتا است، بلكه با هم رقابت هم دارند، نه تنها رقابت دارند، بلكه علي برده و خدا باخته
......
از اين جا مي بينيم دارد وضع سوا مي شود، يك چيز تازه اي دارد به وجود مي آيد، به نام "تشيع صفوي" از اين جا همه چيز فرق كرده. حرف ها تازه است، توجيهات تازه است، شخصيت ها تازه نيست، باز علي است، باز همان محبت علي است، باز همان ولايت است،همان چيزهايي كه از زمان خود پيغمبر بود، همان اصول و عقايد، اما يك جور ديگري شده است، اصلاً يك وضع ديگري پديد آمده است.

به هر حال مي بينيم كه "دو تا تشيع وجود دارد، مثلاً علي، كه تمام اثر و ارزش اصلي اش در زندگي انسان اين است كه شناخت او وسيله شناخت خدا مي شود، حب علي كه دل را به عشق خدا مي كشد و ولايت علي كه گناهان انسان را در همين زندگي در عمل و روح مي كشد، در تشيع صفوي همين علي در برابر خدا قرار ميگيرد، شريك خدا ميشود، در خلقت آسمان ها و زمين دخالت ميكند،و محبتش ممكن است به قدري در دل يك شيفته شديد باشد كه او را بهشتي كند، در عين حال كه همين آدم، عاصي بر خدا هم باشد

به هر حال دو تا تشيع وجود دارد: تشيع حب و بغض احساسي يا "تشيع صفوي" و ديگري تشيع منطق و تحليل و آگاهي وشناخت يا "تشيع علوي".
Jun 03, 2008 01:53AM

2104 فكر ميكنيد اين زمينه چه قدر توي جامعه امروز ما وجود داره؟
منظورم اينه كه اسم علي هست، نام عاشورا هست، اما اخلاق علي نيست، اهداف عاشورا و واقعيت هايي كه عاشورا به ما ميگه، همگي زير پا در حال له شدن هستند
آيا اين مسئله توي جامعه ما به چشم نميخوره؟
Jun 03, 2008 01:50AM

2104 شاهكار صفوي: جمع ضدين

اما دريغ كه در اين اكسير شوم استحمار صفوي، از "خون"، "ترياك" ساخته است و از "فرهنگ شهادت" لالايي خواب.
دستگاه تبليغات صفوي در حقيقت دو كار ميكرد:
اولاً ناچار بود تشيع را حفظ كند، بلكه آن را ترويج نمايد و از آن تكيه گاهي براي رژيم خود در ميان توده و وسيله اي براي جدا كردن مسلمانان ايران از دنياي اسلامي و حتي ايجاد دشمني و نفرت ميان دو قطب به وجود آورد.

ثانياً بايد كوششي هوشيارانه و دشوار كند تا تشيع را فلج سازد و مسخ كند و اثر آن را در انديشه ها و دل ها خنثي كند به طوري كه علي باشد و آگاهي و آزادي و عدالت را الهام نكند و كربلا باشد، اما بخواب كند و سرگرمي آورد و "اشكالاتي ايجاد نكند" و عدالت، اصل تشيع باقي بماند اما با ظلم حاكم ناسازگاري نكند و ولايت همه جا در منبر و محراب مطرح باشد، اما به صورتي كه تسبيح گوي ولايت جور باشد و خلاصه مردم همه مجبورند شيعه باشند.
May 31, 2008 08:01AM

2104 چگونه مذهب از جنبش بازماند؟

متأسفانه، مذاهب، از آن رو كه يا يك سره غرقه روح و ماوراء اند و يا، متوليان رسمي شان، يعني "طبقه روحاني" شان كه مفسر و آموزگار و مرجع آنند، به خاطر مصالح طبقاتي و دنيا پرستي شان و همدستي هميشگي شان با قدرت ها و طبقات حاكم، روح و جهت اجتماعي و مترقي و اين جهاني را از اين مذاهب گرفته اند و آن را به صورت:

اخلاق فردي، زهد گرايي، آخرت پرستي مطلق، و اغفال از واقعيت گرايي در آورده اند و طبيعتاً نسل روشنفكر و آگاه كه واقع گرا، عينيت بين، است و در قبال سرنوشت اين جهاني مردم خود را مسئول احساس مي كند و نيز توده محروم:

چون مذاهب را در انديشه دنياي دگر و غرقه در رنج ها و آرمان ها و عشق هاي ديگري مي يابند،
و حتي غالباً عامل تخدير روحي و اغفال ذهني و نيز ابزار دست نگهبانان جور و جهل، از آن مي گريزند و آرمان هاي خود را در ايدئولوژي هاي انساني غير مذهبي مي جويند و اين است كه مذهب از جنبش بازمانده و رسالت خود را در اين عصر از دست داده است

May 26, 2008 01:44AM

2104 فكر ميكنيد منطق يك شيعه صفوي، نه شيعه علوي، چه قدر بر جامعه ما حكم فرماست؟

آيا واقعاً بويي از منطق شيعه علوي در جامعه به مشام ميرسد!!!!؟؟؟
May 26, 2008 01:41AM

2104 نمونه منطق تشيع صفوي

روحاني صفوي برخلاف عالم شيعي متعصب است، تعصب كور، بدين معني كه قدرت تحمل و حتي استعداد فهم عقيده و حتي سليقه مخالف را ندارد. نه تنها مخالف اسلام يا تشيع را، بلكه مخالف "آقا" و طرز فكر و ذائقه آقا را! اين است كه هرچه نپسندد، بيدرنگ تحريم ميكند و هر كه را نپسندد،‌بي تأمل تكفير!!!1

**********
عالم شيعي در طول تاريخ اسلام به آزادي بحث و احتجاج و نظر آزمايي معروف بود و تصادم فكري و جدال علمي را دوست مي داشت و سخت طالب بود، چه، دستگاه هاي تبليغاتي و علمي همه در دست مخالف بود و او-كه منطقي قوي در اثبات تشيع داشت- در اين آزادي بحث و جدل بود كه مي توانست افكارش را طرح كند و قدرت منطقش را نشان دهد،
بر خلاف روحاني در تشيع صفوي كه از "سوال" ميترسدو اگر بعد از جواب، باز هم سؤال كردي، سؤال دوم جوابش يك دور تسبيح فحش و اتهام و لعن و نسبت هاي ناروا و تفسيق و تكفير است. چنان كه در پاسخ نويسنده اي كه گفته بود: "برخي از مطالب فلان كتاب دعا سند ندارد" يكي از مبلغان رسمي تشيع صفوي فرموده بود: "تو خودت كه ادعا ميكني بچه بابات هستي، سند داري"؟

روحاني صفوي، با اين كه ظاهراً لباس علم را بر تن دارد و ظاهراً شبيه عالم شيعي لباس مي پوشد، مخاطبش، حتي در مباحث علمي، توده عوام است و از روبرو شدن با عالم مي گريزد و با اين كه خود عنوان عالم شيعي را غصب كرده و مدعي است كه محل رجوع مردم در مسائل علمي است، عوام مرجع اويند و او فق يك دستگاه رسمي حكمي است كه مريدانش استنباط كرده اند

******
در حالي كه منطق عالم شيعي امروز نيز در جهان اسلام همچنان از حرمت انساني، عمق علمي و مايه تحقيقي و ادب مناظره برخوردار است و به ويژه،‌استواري عقيده اسلامي و حق پرستي و عدالت خواهي خاص شيعه و برداشت تاريخي و جهت گيري اجتماعي شيعه، از آغاز تاكنون، وي را از دشنام و اتمهام و پرداختن به مسائل جنسي و خصوصي و خانوادگي بي نياز ساخته است.

May 22, 2008 12:33PM

2104 متن بالا بخشي از كتاب تشيع علوي و تشيع صفوي هستش

هرچند كه شريعتي اين مطالب را در مقايسه شيعه واقعي با شيعه بعد از دوره صفوي تا قبل از انقلاب نوشته، اما به نظر مياد كه هنوز رگه هايي از اين ها وجود داره
اين طور نيست؟
May 22, 2008 12:29PM

2104 فقه را مي بينيد كه هزار مسءله در آداب بيت الخلاء طرح و كشف مي كند،‌اما سرنوشت شوم ملتي براش مسأله اي نيست
.....
و چه بي شرمي وبي رحمي و خودخواهي زشتي كه انسان، در جهنم پيرامونش ضجه اسيران و نعره جلادات و فقر گرسنگان و تازيانه هاي ستم را بر گرده بيچارگان ببيند و بشوند و به جاي آن كه به نجات آنان برخيزد، خود، به تنهايي، در طلب نجات خويش باشد و كسب بهشت.

..................

به جاي آنكه بر ارزش هاي برتر و فضيلت هاي اخلاقي و انساني علي تكيه كنند و بر اصل امامت و خصوصيات ممتاز و ارزش هاي اجتماعي آن به عنوان يك نوع رژيم الهي در رهبري امت، به كينه توزي هاي زشت و فحاشي هاي نفرت آور و جعل اتهام و دروغ و بد زباني ها و نسبت هاي چندش آوري عليه خلفا و فضيلت تراشي هاي بي معني و بي اثري براي ائمه. به طوري كه موجب بيداري و حق آموزي مردم نشود و در معرفي درست علي، مردم به آگاهي نرسند و ر از خواب جهل و بند ذلت، به فرياد آزادي بخش علي راستين برنگيرند


اين است كه به جاي سخن گفتن از شكل حكومت علي، سخن علي، سكوت علي، عمل علي،‌انزواي علي، انديشه علي، رابطه علي با مردم، علي در برابر ظلم، دربرابر چاپلوسي، زور، تزوير، فقر، دزدي، حق كشي، تفرقه، سخن گويند صدها كتاب و مجلس و شعر و قصه و نقالبي و منبر و غيره در اين كه مولا علي آن مرد منافق را ناگهان تدبيل به سگ كرد

May 18, 2008 04:21AM

2104 نوشته بالا، بخشي از كتاب تشيع علوي و تشيع صفوي هست. فكر مي كنم اين كتاب، يكي از عوامل اساسي هست كه باعث شد برخي از شريعتي خوششون نياد. كتابيه كه واقعاً‌ ارزش خوندن داره.
May 18, 2008 04:20AM

2104 همان علماء و روحانيون شيعه كه همواره جبهه پيشتاز مبارزه با حكومت ها بودند، و پيوسته سپر آماج و تيرهاي نظام حاكم پيش از صفويه، همان ها در (حكومت صفويه) در عزيزترين و مجلل ترين و مرفه ترين شرايط زندگي مي كنند، و دوش به دوش حاكم مي نشينند و در حكومت، مورد مشورت قدرت سياسي حاكم قرار ميگيرند، و حتي حاكم قدرت خودش را به عنوان قدرتي تلقي مي كند كه به نيابت امام از روحانيون شيعه كه نائب امام زمان اند و حاكم شرع، گرفته، و اين ها هم به وكالت از امام به او تفويض كرده اند!پيروزي بزرگ!


شيعه درست از همين موقع كه همه پيروزيها را به دست آورد شكست خورد، و از زماني كه همه موانع انجام اعمال مذهبيش و مشكلات ابراز احساسات شيعيش بر طرف شد، و از هنگامي كه عوامل قدرت هاي كوبنده او به تشويقش پرداختند و با اون همگام شدند، از حركت ايستاد، و به يك نهاد اجتماعي قدرتمند حاكم تبديل شد
.........

نماز مجاهدان اسلام را نگاه كنيد! هر كدام يك جهاد بود و يك جهش به جلو، يك پرش انقلابي در روح، خيلي ساده، سريع، آگاهانه يكي جلو مي ايستاد، يكي از ديگران و بقيه در پي اش، و همين! اما حالا يك جدو پيچيده لگاريتم شكيات دارد، و يك عمر تمرين قرائت و مخرج، و يك ليست مفصل از خواص فيزيكي و شيميايي براي پيش نماز


1 3 next »