صادق چوبک

دوازدهم تیر ۱۳۹۵ به روایتی صدمین سالگرد تولد صادق چوبک، نویسنده سرشناس ایرانی بود. او از جمله نویسندگان شاخص مدرن ایران است که نامش در کنار صادق هدایت و جمالزاده برده می ‌شود. از چوبک کتاب‌ هایی مانند "سنگ صبور"، "تنگسیر"، "انتری که لوطیش مرده بود"، چند مجموعه داستان و ترجمه پینوکیو بجا مانده است. چوبک را نویسنده سبک ناتورئالیسم می ‌دانند، سبکی که در آن نویسنده زشتی و پلیدی زندگی تحت جبر اجتماعی را توصیف می‌ کند. گفته می ‌شود که چوبک از مصاحبه و حضور در مجامع عمومی پرهیز می ‌کرد و جز در دو مصاحبه که بیشتر به "گپ" شبیه هستند در هیچ موردی حاضر به گفت ‌و گو درباره خود و آثارش نشد. این نویسنده بوشهری در یادداشتی کوتاه، شرحی مختصر از زندگی خود ارائه داده است. او در این نوشته تحت عنوان "دیروز" در مجله "دفتر هنر" (۱۳۷۳) گزارشی فشرده از زندگی خود به دست داده است.
"در بوشهر زاده شدم به سال ۱۲۹۵". از آنجا که بوشهر بندر
صادق چوبک در سال ۱۳۲۰ در بوشهر متولد شد. نخستین
مجموعه داستان او با عنوان خیمه شب بازی در ۱۳۲۴ و مجموعه داستان انتری که لوطیش مرده بود در سال ۱۳۲۸ منتشر شدند. چوبک از دوستان هدایت بود و برخی آثار او در مجله سخن خانلری منتشر شدند. صادق چوبک از همان آغاز به تیغ سانسور گرفتار آمد و کتاب خیمه شب بازی او پس از ده سال توقیف با حذف داستان اسائه ادب، نقدی طنزآمیز بر قدرت سیاسی آن روزگار، در سال ۱۳۳۴ تجدید چاپ شد. چوبک یک بار برای شرکت در سمیناری در دانشگاه هاروارد به آمریکا و یک بار به دعوت کانون نویسندگان شوروی سابق به مسکو، سمرقند، بخارا و تاجیکستان سفر کرد.
او، پینوکیو اثر کارو کولودی را با عنوان آدمک چوبی و شعر غراب ادگار الن پو را ترجمه و در۱۳۳۸ منتشر کرد. در سال ۱۳۴۱ فروغ فرخ زاد بر اساس داستان "چرا دریا توفانی شد" چوبک ساختن فیلمی را آغاز کرد که ناتمام ماند. در سال ۱۳۴۲ رمان تنگسیر منتشر شد و چند سال بعد امیر نادری بر اساس این رمان فیلم موفق تنگسیر را ساخت. مجموعه داستان های چراغ آخر و روز اول قبر در سال ۱۳۴۴ و رمان سنگ صبور در سال ۱۳۴۵ منتشر شدند. صادق چوبک در سال های انقلاب به آمریکا مهاجرت و در سال ۱۳۷۱ ترجمه ای با عنوان مهپاره منتشر کرد. او در سال ۱۳۷۷ در امریکا درگذشت.
ادبیات داستانی معاصر فارسی، جز در آثار کسانی چون صادق هدایت و صادق چوبک، در زمینه نقد سیاسی و اجتماعی شجاع و در عرصه نقد نظام مسلط اخلاقی، نقد مذهب و شکستن چارچوب های محدود "زبان مودب مرسوم" ترسو، محافظه کار و مصلحت گرا است اما شجاعت هنری و دستاوردهای خلاقانه صادق چوبک در این عرصه ها چندان پربار است که محافظه کاری مرسوم را جبران می کند. در همه تحلیل هائی که در دهه های سی، چهل و پنجاه و در سه دهه اخیر در باره چوبک منتشر شدند، و اغلب خلاقیت او را در داستانی کردن زبان لایه های فرودست جامعه و استادی او را در برکشیدن موقعیت عینی، ذهنیت، فرهنگ و زبان این لایه ها به داستان می ستایند، یکی از شاخصه های مهم چوبک در عرصه زبان واقعی نادیده مانده و نقل ها از آثار چوبک با سه نقطه به جای کلمات اصلی مشخص می شوند.
آثار چوبک در سه دهه گذشته نیز به دلیل نقد ریشه ای مذهب و به کارگیری هنرمندانه زبان مردم ممنوع الچاپ بوده و جمهوری اسلامی کوشیده است تا او را از تاریخ فرهنگ معاصر ایران حذف یا اخراج کند. اما صادق چوبک، یا احمدآقای رمان سنگ صبور که می خواست "نویسنده گداها" باشد، به رغم سه نقطه ها و تلاش حکومت، از فصل های خلاق ادبیات داستانی ایران است هرچند داستان نویسی فارسی، به ویژه در سه دهه اخیر، از شجاعت و دستاوردهای او در عرصه زبان، طرح داستانی مفاهیم هستی شناسانه و موقعیت لایه های فرودست و نقد خرافه و مذهب دور شده است.
صادق چوبک در اغلب آثار خود، و به ویژه در دو مجموعه داستان خیمه شب بازی و انتری که لوطیش مرده بود و در رمان سنگ صبور، محروم ترین و فقیرترین لایه های جامعه ایرانی، برخی از مهم ترین مفاهیم فلسفی و هستی شناختی و عمیق ترین عواطف بشری را به داستان هائی برکشید که بر ساختارهای موجز و منسجم، پیرنگ های سنجیده، جذاب و پرکشش، فضا و شخصیت سازی های استادانه، کشف ذهنیت و خلق زبان های متفاوت و متناسب با هویت، سن و سال، پایگاه اجتماعی، روان شناسی، فرهنگ و زندگی شخصیت های گوناگون داستان بنا شده اند. کشف فضاها و قلمروهای کشف ناشده، آگاهی گسترده بر جامعه و فرهنگ، شناخت عمیق از لایه های تهی دست و اسیر خرافه، شجاعت در داستانی کردن زبان زنده و جذب واژه ها، عبارت ها و اصطلاحاتی که "ادب کلیشه ای" ورود آنان را به زبان مکتوب ممنوع می کند و طنز و نقد بی رحمانه اما داستانی شده مذهب، قدرت و ستم از دیگر شاخصه های آثار او است.
چوبک با تنگسیر رمانی جذاب، پرکشش و حماسی خلق کرد و با رمان سنگ صبور، که به گفته دکتر پرویز ناتل خانلری در مصاحبه با دکتر صدرالدین الهی "سنگ زیر بنای ادبیات معاصر فارسی است"، نقل روایت بر بستر جریان سیال ذهنی، نقل حادثه از ذهن، منظر و زبان آدم های گوناگون داستان، شکستن زمان خطی، احضار مذهب، تاریخ و اساطیر به داستان از منظری متفاوت با روایت رسمی، خلق رمان چند صدائی، جاسازی همگن نمایش نامه و شعر در قلب رمان و تلفیق توصیف دقیق جزیئات به شیوه استادان رئالیزم با درون کاوی های روانی و ذهنی ادبیات مابعد رئالیستی را در داستان فارسی معرفی و در خدمت خلق رمانی درخشان و ماندگار به کار گرفت. مکان، فضا و پس زمینه داستان های چوبک از محیط های محدود و بسته طبقه متوسط شهری و از شهر تهران برمی گذرد و فضاهای شهرستان هائی چون شیراز و بوشهر و لهجه های شهرستانی با چوبک به نثر و زبان داستان فارسی راه می یابد.
تنگسیر، پر خواننده ترین رمان صادق چوبک، بر بستر روایت حماسه قیام زارمحمد علیه کسانی که او را غارت کرده اند برساخته شده و توانائی چوبک را در خلق شخصیت و توصیف، در صحنه هائی چون درگیری زارمحمد با گاو عاصی، نشان می دهد. زار محمد تنگسیر پس از پیروزی بر دشمنان خود به ناگزیر راه مهاجرت در پیش می گیرد و صادق چوبک پس از خلق ارزنده ترین داستان ها به ناچار تن به تبعید می دهد و جسد او به خواست او سوزانده می شود. پایان زارمحمد، پایان نویسنده را نیز پیشگوئی می کند. قهرمان رمان تنگسیر به هنگام مهاجرت اجباری می گوید "هیچ وقت من دلم نمی خواس از این سرزمین برم... شاید من اصلا گور نداشته باشم، گور می خوام چکنم".
سیف القلم، پزشکی هندی مقیم شیراز به دوران رضا شاه، که چند فاحشه را با خوراندن سیانور به قتل رساند، از نخستین قاتلان زنجیره ای در تاریخ ایران است. سنگ صبور بر مبنای همین حادثه واقعی، که در سه دهه گذشته بارها تکرار شد، خلق شده است. سنگ صبور از منظر و زبان همه آدم های داستان، بجز گوهر قهرمان اصلی، روایت می شود. خلاقیت چوبک در آفریدن ذهنیت و زبان آدم های متفاوت، از کودک و قاتل و احمدآقای معلم گرفته تا جهان سلطون و بلقیس در این رمان به اوج می رسد. رمان بر بستر جریان سیال ذهنی روایت می شود و چوبک با احضار شخصیت های مذهبی، تاریخی و اساطیری به رمان از آنان تقدس زدائی می کند. باورهای دینی، اخلاقی و ملی کلیشه ای نیز یک به یک به رمان احضار می شوند تا در پرتو واقعیت های تلخ زندگی آدم های رمان، در نور طنز درخشان چوبک و در زمینه آشنائی زدائی از زبان و فضاها بی اعتبار و رسوا شوند.
به گفته خانلری در همان مصاحبه، چوبک "اولین نویسندۀ ایرانی است که با قهرمان هایش به درون پرآشوب آن ها سفر می کند و بعد مثل غواصی که به سرعت به سطح می آید رویۀ بیرونی آنها را هم که شاید مثل سطح دریا صاف و بی حرکت می نماید، توصیف می کند". خانلری می افزاید "چوبک در تمام داستان هایش کلمه ها را با وسواس خاص کنار هم قرار می دهد. من بارها خواسته ام یک کلمه را در یک جملۀ او جا به جا کنم و میسر نبوده. یک داستان ظریف دارد به اسم اسب چوبی. در این قصه در یک سطر وقتی قضاوت یک زن خارجی را از زندگی در خانوادۀ سنتی ایرانی و فضای اطرافش حکایت می کند، شما موجزتر و روشن تر از این احساس بیگانگی نمی کنید. می نویسد: "همه چیز این جا خشک و فلزی است. آفتابش، سرمایش و آدم هایش همشون". شما خشک و فلزی بودن آدم، سرما، آفتاب را که کنار هم بگذارید به توصیف موجز و در عین حال جاندار چوبک پی می برید".
اغلب آدم ها و حتی حیوانات داستان های چوبک، چنان که در واقعیت داستانی و واقعیت عینی، در دام فقر، مذهب، ستم، تنهایی، بیهودگی، ترس و پوچی و فاجعه ای ناگزیر که از موقعیت برآمده است، گرفتار آمده اند و راه رهائی از هر سو بر آنان بسته است. اما صادق چوبک در نمایش نامه ای در پایان رمان سنگ صبور راه شکستن طلسم و رهائی از دام را به آدم های داستان خود نشان می دهد. مشیا و مشیانه، آدم و حوای داستان چوبک، به یاری اهریمن که در این نمایش نامه چوبک فرشته ای نیک خو و نیک کردار است، از دستور خالق، که خوردن میوه دانش را بر آنان ممنوع کرده است، سر می پیچیند، شیشه عمر زروان خالق را، که دیوی مهیب است، می یابند و با شکستن شیشه عمر او از دام جهل، دین، ترس و خرافه رها می شوند و یکی از تلخ ترین رمان های ادبیات فارسی با این پاراگراف پایان می یابد؛ "مشیا شیشه را بر زمین می کوبد. زروان ذوب و دود می شود و بهوا می رود. مشیا و مشیانه در آغوش همدیگرند. پستی ها و بلندی ها هموار می شوند و تا چشم کار می کند زمین صاف است. تنها درخت دانش سرسبز و شاداب بجا می ماند و خورشید از زمین جوش می خورد و شعله گرم خونین آن از پشت درخت دانش بر مشیا و مشیانه می تابد".
//
3.6.2016
امروز دوازدهم تیر ۱۳۹۵ به روایتی صدمین سالگرد تولد صادق چوبک، نویسنده سرشناس ایرانی است. او از جمله نویسندگان شاخص مدرن ایران است که نامش در کنار صادق هدایت و جمالزاده برده می ‌شود. از چوبک کتاب‌ هایی مانند "سنگ صبور"، "تنگسیر"، "انتری که لوطیش مرده بود"، چند مجموعه داستان و ترجمه پینوکیو بجا مانده است. چوبک را نویسنده سبک ناتورئالیسم می ‌دانند، سبکی که در آن نویسنده زشتی و پلیدی زندگی تحت جبر اجتماعی را توصیف می‌ کند. گفته می ‌شود که چوبک از مصاحبه و حضور در مجامع عمومی پرهیز می ‌کرد و جز در دو مصاحبه که بیشتر به "گپ" شبیه هستند در هیچ موردی حاضر به گفت ‌و گو درباره خود و آثارش نشد. این نویسنده بوشهری در یادداشتی کوتاه، شرحی مختصر از زندگی خود ارائه داده است. او در این نوشته تحت عنوان "دیروز" در مجله "دفتر هنر" (۱۳۷۳) گزارشی فشرده از زندگی خود به دست داده است.
"در بوشهر زاده شدم به سال ۱۲۹۵". از آنجا که بوشهر بندر بود، بازرگانی در آن رونق داشت. پدر چوبک نیز بازرگان بود و از اینرو چوبک برخلاف اغلب شخصیت‌ های داستانی‌ اش، طعم فقر را نچشید. بوشهر در توصیف این نویسنده شهری بود متمول: "اکثر مردم پولدار بودند. گدای بوشهری نبود"، مگر مردمانی که از اطراف می ‌آمدند. چوبک در این شهر تحصیلات ابتدایی خود را گذارند، اما پدرش همسر دیگری اختیار کرد و او ناچار در دوره‌ هایی از مادرش دور شد، چون مجبور شده بود با پدر و همسر تازه‌ اش برای مدتی به شیراز بروند. چوبک به دبستان "سعادت" می ‌رفت که به "اسلوب دارالفنون به هزینه بازرگانان بوشهر" ساخته شده بود. چوبک به یاد می ‌آورد که زمانی احمد شاه، آخرین پادشاه سلسله قاجاریه به بازدید بوشهر می ‌رود و تمام شاگردان مدرسه را برای استقبال از او می‌ برند". شاگردان صف بسته بودند و هوا گرم بود و شاه در پیاده شدن تاخیر داشت". تصویری که چوبک از احمدشاه دارد، "شخصی تنومند و خندان با دستکش و عصائی در دست" است. "من از دیدن آن قیافه خندان حس کردم او را خیلی دوست دارم". اما در میان ملازمان شخص دیگری بود که مقدر بود بعدها جای شاه بنشیند. چوبک "چهره اخموی رضاخان سردار سپه" را دید که از همه بلند قدتر بود. سپس شاه از سینی نقره‌ ای پر از سکه، یک قران به بچه‌ ها می ‌دهد. دوران کودکی چوبک در رفت و آمد به بوشهر و شیراز گذشت. چوبک در خود نگاره ‌اش از جمله مشکلات خود به دوری هر از گاهی از مادرش و نساختن با زن پدر و یک- دوبار بیماری اشاره می ‌کند. او به یاد می ‌آورد که پدر برای همسر جدیدش قصه ‌های جمالزاده و هزار و یک شب می‌ خواند. "من علاقه زیادی به این داستان ‌ها داشتم و می‌ خواستم یک روزی بتوانم چنین چیزهائی بنویسم". در ایامی که در شیراز به سر می ‌برد، پدر برایش میمونی می‌ خرد به نام مخمل. چوبک به آن حیوان خیلی انس می‌ گیرد، اما میمون نیز مانند صاحبش با زن پدر سر ناسازگاری داشت. "این همان مخمل است که سالیان بعد در داستان انتری که لوطیش مرده بود جان گرفت و زنده شد". از نکات خواندنی دوران کودکی چوبک، آشنا شدن او با کتاب "سه مکتوب" نوشته میرزاآقا خان کرمانی بود. روزی دوست پدر از بیروت نزد آنها آمده بود. چوبک به یاد می‌ آورد که آنها با هم کتابی را در جای خلوتی که هیچ کس نبود، می ‌خواندند و گاه می‌ خندیدند و تمجید می ‌کردند. "من کم کم مطلب کتاب را دنبال کردم و فهمیدم که بدگوئی از اسلام و خرافات و آخوند است. مخصوصا قسمت‌ هایی که راجع به ملاباقر مجلسی" بود. به نظر می ‌رسد که این کتاب بر چوبک که در آن زمان ۹ سال بیشتر نداشت، تاثیر زیادی گذاشته بود. می ‌توان رد پای اندیشه‌ های میرزاآقا خان کرمانی را در برخی از داستان ‌های چوبک دید. چوبک بعدها برای تکمیل تحصیلات خود در تهران به کالج آمریکایی و در آنجا با هم کلاسی‌ اش، قدسی کحال ‌زاده آشنا شد و با او ازدواج کرد. او در این دوره با مسعود فرزاد و پرویز ناتل خانلری آشنا می ‌شود و سپس با صادق هدایت که در آن ایام تازه از هندوستان برگشته بود. قدسی تا واپسین روزهای زندگی چوبک همراه و مراقب او بود. کاوه گوهرین، نویسنده و "امین و وکیل" چوبک در تنظیم آثارش معتقد است که نام قدسی را با توجه به تأثیری که در زندگی چوبک داشت باید در کنار زهرا کیا خانلری (پژوهشگر و مترجم و همسر پرویز ناتل خانلری) و آیدا سرکیسیان (همسر و دستیار احمد شاملو) برد که تأثیر مشابهی بر زندگی همسران سرشناس خود داشتند. دوستی چوبک و هدایت ریشه ‌دار می ‌شود و برخی به تاثیر متقابل این دو نویسنده مدرن بر یکدیگر اشاره کرده‌ اند. هدایت به نظر چوبک "یک انسان کامل بود در همه چیز، در انسان ‌دوستی، در جوانمردی، در وطن‌ پرستی و بی ‌طرفی" به نظر چوبک، "هدایت در نویسندگی بزرگ ‌تر از آن است که بتوان آثار او را نقد کرد". چوبک هم چنین در این نوشته کوتاه، گلوله باران خانه محمد مصدق را در روز ۲۸ مرداد به یاد می ‌آورد. او که در طبقه چهارم آپارتمانی مشرف به خانه مصدق زندگی می ‌کرد، نوشته است: "عملیات را می‌ دیدم تا این که چند گلوله به دیوار و ناودان خانه ما خورد که مجبور شدم دست زن و بچه ‌ها را بگیرم و پیاده به سوی یوسف ‌آباد... راهی شوم". چوبک شغل پدر را ادامه نداد و در عوض به کار معلمی و مترجمی و نوشتن داستان و رمان روی آورد. او بعدها در شرکت نفت مشغول به کار شد و در آنجا با امیرعباس هویدا هم آشنا و مدتی همکار شد. دوستی آنها تا سال ‌ها ادامه داشت. کمتر نویسنده‌ ایرانی می ‌توان سراغ گرفت که دفترچه خاطرات روزانه داشته باشند. چوبک جزو معدود و به گفته برخی تنها نویسنده ‌ای بود که برای سالیان سال دفتر روزانه می ‌نوشت. او که در سال ‌های انقلاب به آمریکا مهاجرت کرد این دفترچه‌ ها را با خود برده بود. صدرالدین الهی، روزنامه‌ نگار، در این باره نوشته است که "تنی چند از ما این دفترها را دیده ‌ایم. وقتی اوقاتش تلخ است می‌ گوید: "می ‌خواهم آتششان بزنم". چوبک به الهی گفته بود که "برای کی چاپ کنم؟ این دفترها را من در شرایط دشوار تهران می ‌نوشتم. داده بودم از آهن سفید صندوقی برایم درست کرده بودند، توی حیاط خانه چال کرده بودم و با این همه، شب از ترس این که اگر بیایند و اینها را پیدا کنند و مرا آزار بدهند، خوابم نمی ‌برد. به هزار حقه آنها را آورده ‌ام اینجا و حالا وقتی به آنها برمی‌ گردم، به ایران برمی ‌گردم، دلم تنگ می ‌شود و حالم بد". نویسنده رمان "سنگ صبور" در اواخر عمر دچار کم سویی شدید چشم می ‌شود به طوری که "به زحمت یک هشتم از بینایی را حفظ کرده بود". به الهی گفته بود "هنوز باور نمی ‌کنم که نمی ‌بینم. هر روز صبح که از خواب بلند می ‌شوم، فکر می ‌کنم که بینایی ‌ام را بازیافته ‌ام". چوبک عاقبت پیش از مرگ همه دفتر یادداشت‌ های روزانه خود را سوزاند و وصیت کرد جنازه او را هم بسوزانند. چوبک در تیرماه ۱۳۷۷ چشم از جهان فرو بست و درخواستش درباره جنازه‌ اش جامه عمل پوشید. چوبک در شرایط مرفهی رشد کرد، اما در همه آثارش زشتی و فلاکت زندگی مردم فرودست حضور دارد. رضا براهنی، نویسنده و شاعر، درباره آثار چوبک می‌ گوید که او در شخصیت ‌های داستان ‌هایش نه تنها خود را نویسنده‌ "مردم بدبخت" نشان می‌ دهد، بلکه "با تقلید از زبان مردم بر خلق هنرمندانه آن زبان و در قصه‌ ها و اندیشه متعلق به آن طبقه، می ‌ماند". سنگ صبور که از جمله مهم ترین آثار چوبک است. او در سنگ صبور ضمن استفاده از شیوه "جریان سیال ذهن" به نکبت و بدبختی مردم پایین دست جامعه می ‌پردازد. از زبان یکی از شخصیت‌ ها که می‌ خواهد نویسنده شود، می‌ گوید "منم اگه بخوام نویسنده بشم، میشم نویسنده گداها". تقی مدرسی، نویسنده، نیز معتقد است در چوبک نویسنده‌ ای را سراغ داریم که "بی ‌اختیار به سمت مردمی سرخورده و ََََ
 •  0 comments  •  flag
Share on Twitter
Published on June 20, 2025 08:26
No comments have been added yet.