ابوالحسن نجفی
با بینش ژرف فلسفی اش، با فرهنگ پر شور زبان فارسی اش و با ذائقۀ تند ادبی اش با ماست. آن وقت ها "ادبیات چیست" سارتر را با همکاری مصطفی رحیمی ترجمه می کرد و ما که می خواستیم بدانیم ادبیات چیست مدت ها با آن کتاب مشغول بودیم و در نوشته های خود از آن نقل قول می آوردیم. در سال های بعد از انقلاب، "ضد خاطرات" را با کمک رضا سید حسینی ترجمه کرد که هنوز تصویرها و تعبیرهای درخشانش در خاطرها زنده است و من هرگاه آن را تورق می کنم به این خیال می افتم که مالرو کار خود را به زبان فارسی نوشته است و هرگاه در پی یک جملۀ درخشان آن بخصوص در زمینه های مربوط به ما مشرق زمینی ها می گردم و پیدا نمی کنم، از دخترم مدد می گیرم. یعنی دست کم دو نسل از ما با آن کتاب عیش ها کرده ایم. بعدتر وقتی آدینه را منتشر می کردیم "غلط ننویسیم"اش منتشر شد که در آن برهوت، انگار در پاسداری از زبان فارسی نوشته شده بود و خواهم گفت. حالا در این روزگار "فرهنگ فارسی عامیانه"اش کتاب بالینی من شده است. روزی نیست که برای پیدا کردن معنی اصطلاحی به آن مراجعه نکنم.’گلشیری:
ابوالحسن نجفی از کسانی است که در همۀ عمر چراغ به دست گرفته و پیش پای ما نور تابانده است. نسل ما از نوشته های او توشه های فراوان برگرفته و بسیار اندوخته است. مردی است با تمامی خصوصیات یک انسان دانا، از نوعی که سعدی می گفت: "نهد شاخ پر میوه سر بر زمین"، و مصداق "جهانی است بنشسته در گوشه ای"، بی هیچ فضل فروشی و ادعاهایی که مرسوم است. انسان دانای شرقی برخلاف انسان دانای غربی منفعل می نماید و منفعل نیست، بی اعتنا می نماید و بی اعتنا نیست، کسی است با همین مشخصات آقای ابوالحسن نجفی که دنیایش دنیای وظیفه و مسئولیت فرهنگی است. اینکه در گوشه ای بنشینی و دود چراغ بخوری و همین که ببینی سیاست، متر و معیار سنجش ادبیات شده، برداری "وظیفۀ ادبیات" بنویسی؛ یا وقتی احساس می کنی زبان فارسی – این "عنصر اصلی وحدت و قومیت ما" در اثر بی مبالاتی سیاستگزاران یا حتا اهل فرهنگ دارد در آشوب های زمانه گم می شود، بنشینی و "غلط ننویسیم" بنویسی تا بگویی که آشوب ها و هیاهوها و امثال آن می گذرد، پایه های ملیت را نگه باید داشت و هر روز از روز پیش، حتا در گرماگرم هنگامه ها استوارتر باید کرد. این به تعبیر یک روزنامه نگار پیشین اوج انسان شرقی است. هیچ کس از هم روزگاران ما به نظر نمی رسد مانند ابوالحسن نجفی در فرهنگ غربی این همه غوطه خورده باشد و هم چنان اوج انسان شرقی را نشانه رفته باشد. میرعلایی»
با آنکه به عنوان روزنامه نویس همواره در جستجوی آدم ها و نزدیک شدن به آنها بوده ام، خیال نزدیک شدن به او هیچگاه مرا وسوسه نکرده است، بس که گوشه نشین است و بی ادعا و به دور و بی ارتباط با هر آنچه لازم نیست. همواره با خود اندیشیده ام وقتش را تلف نباید کرد. وقتی آدینه را منتشر می کردیم و گاهی با گلشیری مشورتی می کردم یا چیزی می پرسیدم می گفت صبر کن از نجفی بپرسم. می گفتم او که تلفنش جواب نمی دهد. می گفت چرا راز و رمز دارد. بعد تلفن را یکی دو بار می گرفت و قطع می کرد و بار سوم چهارم صدای او را می شنید. به هر تلفنی جواب نمی دهد و وقتش را تلف نمی کند. نمی دانم کجا خوانده ام که گفته است می تواند روزها در خانه را ببندد و به کارهای خود مشغول شود بی آنکه نیاز به روزنامه و تلویزیون و رادیو و امثال آن پیدا کند. وقتی لذت اندیشیدن و پژوهش کردن و عشق ورزیدن را چشیده باشی چنین از کار در می آیی. این در به روی خود بستن، و در به روی زندگی بستن نیست، بلکه به تعبیر همان روزگار پیشین "به حداکثر زندگی کردن است" و با تمام وجود نفس کشیدن و جرعه جرعه جهان و هر چه را در آن هست نوشیدن و نوشاندن. از ضیاء موحد هم جایی خوانده ام که نوشته است تنها جایی که دلش برایش تنگ می شود اتاق کارش است. از کارنامه اش پیداست که از این خلوت کردن ها و تنها نشستن ها و با خود اندیشدن ها و به کار سخت تن در دادن ها هرگاه بیرون آمده، با دستار پر بیرون آمده است. ابوالحسن نجفی را بنا بر معمول مترجم می شناسند اما او تنها مترجم نیست، نویسنده است، ویراستار است، ژورنالیست است، معلم و مربی و راهنمای دیگران بخصوص جوانان و به ویژه داستان نویسان است و شگفت نیست که دست به هر کاری می زند جاندار و ماندگار از کار در می آید. کاری که او در جُنگ اصفهان کرد یعنی رهبری و هدایت جمعی که یکی از ماندگارترین نشریات ادبی را درآوردند، از درک فوق العادۀ او از همان ایام جوانی حکایت دارد. تعبیر یونس تراکمه از نقشی که او در جُنگ اصفهان داشت بهترین است: "شاعری بود که شعر نمی گفت و داستان نویسی بود که داستان نمی نوشت." این تجربۀ ژورنالیسم ادبی را یک بار دیگر، او با نجف دریابندری در "کتاب امروز" در انتشارات فرانکلین تکرار کرد. هفت هشت شماره ای که منتشر کردند هنوز در نوع خود یگانه است. پیش از اینها مدتی سردبیر مجلۀ سخن بود که دکتر خانلری در می آورد. دربارۀ ارزش های آن مجله ماندگار چندان نوشته اند که من نمی توانم چیزی به آنها اضافه کنم. در واقع باید گفت او روزنامه نویسی است که روزنامه نمی نوشت اما هرگاه در نشریه ای حضور می یافت سکانش را سفت و سخت به دست می گرفت تا در خط درست حرکت کند و کژ و مژ نرود. چند سال پیش، انتشارات نیلوفر به همت امید طبیب زاده جشن نامه ای برای او منتشر کرد که بخش های گوناگون دارد. یک بخش آن به فرهنگ نگاری مربوط است که با توجه به "فرهنگ فارسی عامیانه" که فصلی درخشان در کارنامۀ اوست، بیشتر به فرهنگ عامیانه می پردازد. در آغاز گفتگو دربارۀ فرهنگ عامیانه، نجفی مقدمه واری می گوید راجع به فرهنگ نویسی عامیانه در ایران. مقدمه واری که به سادگی تمام، همۀ اطلاعات و شور فرهنگ نویسی عامیانه را از قدیم و جدید – از مرآت البلها گرفته تا کارهای جمال زاده - در خود جمع دارد و نشان دهندۀ غورهای او در فرهنگ نویسی فارسی است. این تعبیر آن دوست و هم شهری اش هیچ اغراقی در خود ندارد که گفت: "او علاقه مند به فرهنگ نیست، تجسم فرهنگ است." اما همۀ وجود و برکت اشخاص به آثاری که می نویسند یا ترجمه می کنند نیست، بیشتر از آن در تأثیری است که بر دیگران و آثار دیگران می گذارند. زکات معرفت، چراغ افروختن است و نور پاشیدن و آموختن به دیگران. ابوالحسن نجفی نه تنها آثار بزرگی پدید آورده بلکه سبب پیدایی آثار مهمی هم شده است. جملۀ تاریخی تورگنیف که می گفت: "ما همه از زیر شنل گوگول بیرون آمدیم"، در ایران و در زبان فارسی بیشتر از هر کس برازندۀ نجفی است. بی آنکه خود داستان نویس باشد بسیاری آثار داستانی و داستان نویسان ما از زیر شنل او بیرون آمده اند. می گویند ملکوت بهرام صادقی، "شازده احتجاب" گلشیری، "یکلیا"ی تقی مدرسی و "شب هول" هرمز شهدادی جملگی از زیر شنل ابوالحسن نجفی درآمده اند. در این باره بسی نوشته اند و بسیار هم خواهند نوشت. احساس مسئولیت او در این زمینه ها که آثار دیگران را بخواند و آنها را برای بهتر کردن کارشان راهنمایی کند، زبانزد خاص و عام است. همین چند روز پیش، زمانی که نجفی در بیمارستان بستری بود، ضیاء موحد در یادداشتی در روزنامۀ شرق دربارۀ او نوشت: "اهمیت و مقام انسان فرهنگی را باید در سهمی دانست که در پیشرفت فرهنگ مملکت خود داشته است. از خلاقیت گرفته تا تعلیم و تبادل های فرهنگی و تشویق جوانان و راهنمایی های سازنده و میراثی که از خود به جا نهاده است." بعد، سیاهه ای از کارهای نجفی آورده و از جمله نوشته است: "پرورش دهندۀ نویسندگان فراوانی که بهرام صادقی و تقی مدرسی و هوشنگ گلشیری تنها مشهورترین آنها هستند"، و می دانیم که این حرف فقط حرف موحد نیست، بسیاری بر این باورند. به غیر از اینها ابوالحسن نجفی در ویرایش کتاب ها و آثار دیگران سهم مهمی داشته است. حتا بعضی او را از پایه گذاران ویرایش در ایران می دانند، و این به زمانی باز می گردد که به کمک عبدالحسین آل رسول انتشارات نیل را بنیان گذاشت. در همان زمان ها، انتشارات فرانکلین هم که بعدها نجفی همکار آن شد در این زمینه کوشش های مهمی صورت داده بود. ولی چه بنیان گذار باشد و چه نباشد، آشکار است که در کار ویرایش در همان انتشارات فرانکلین – زمانی که با دانشگاه آزاد قرارداد داشت – و بعدها در مرکز نشر دانشگاهی تا زمانی که نصرالله پورجوادی آن را اداره می کرد، نقش تأثیرگذاری داشته است. نگاهی به تألیفات او نشان می دهد که نجفی همواره پژوهنده ای روشمند بوده و از هیچ کتابی سرسری نگذشته و هر چیز خوانده با دل و جان خوانده است. نمونه هایی که برای روشن کردن معنی اصطلاحات در "فرهنگ فارسی عامیانه" می آورد نشان دهندۀ روشمندی کار او در خواندن است. گویا این روشمندی از آموخته های نجفی نباشد، در خون او بوده است. وقتی از خوانده های دوران کودکی و نوجوانی یاد می کند، روشمندی در کارش هویداست. گذشته از این، این روشمندی در زندگی او نیز آشکار است. از ایام جوانی در گوشه ای می نشسته و سر در گریبان، عاشقی می کرده؛ معشوقش زبان فارسی بوده است. منتها هر چه بزرگتر و پرورش یافته تر شده، عشقش فزون تر شده و روشمندی و عاشقی هم با او بزرگ شده و بالیده اند. چنانکه امروز در هشتاد و چند سالگی هم روش او همان است که در ایام جوانی بود؛ نشستن و خواندن و نوشتن و بی هیاهو چراغ برافروختن و عشق ورزیدن به کار، و در لذت های شناخته و نشناختۀ فکر فرورفتن و شیشۀ عمر خود را همواره در دست خود داشتن. درود بر مردی که چنین اثر گذار زیسته و عمرش دراز باد. ابوالحسن نجفی، مترجم نامدار آثار ادبی و از اساتید زبان فارسی، روز جمعه، دوم بهمنماه، در ۸۶ سالگی در بیمارستان مهر شهر تهران بر اثر بیماری درگذشت. خبر درگذشت آقای نجفی به نقل از کارکنان بیمارستان مهر منتشر شده که وی ساعت ۱۴:۴۰ ظهر جمعه، دوم بهمن ماه، بدرود حیات گفته است. ابوالحسن نجفی متولد ۱۳۰۴ شمسی عضو پیوسته فرهنگستان زبان فارسی ایران و از چهره های شاخص در عرصه ترجمه بود که در طول بیش از نیم قرن آثار و چهره های ادبی درخشانی را به فارسی زبانان معرفی کرد.
"پرندگان میروند پرو می میرند" که مجموعه داستانی است از رومن گاری، "ضد خاطرات" آندره مالرو، مجموعه داستان "وعده گاه شیر بلفور" اثر ژیل پرو، رمان عظیم "خانواده تیبو" اثر روژه مارتن دوگار و "ادبیات چیست؟" نوشته ژان پل سارتر از جمله این آثار هستند که آقای نجفی آنها را از زبان فرانسه به فارسی ترجمه کرده است. شهرت وی در عین حال با حلقه ادبی جُنگ اصفهان پیوند خورده که در دهه ۱۳۴۰ تشکیل شد و چهره های تاثیرگذاری در ادبیات ایران چون هوشنگ گلشیری، بهرام صادقی و محمد حقوقی نیز منسوب به آن هستند. "غلط ننویسیم" یکی از آثار شاخص آقای نجفی است که اواسط دهه ۱۳۶۰ منتشر شد و از آن زمان راهنمایی برای ویراستاران زبان فارسی محسوب می شود.
ابوالحسن نجفی طی حدود نیم قرن فعالیت حرفه ای خود در چندین زمینه تلاش کرد و آثار ارزشمندی بر جای گذاشت. ابوالحسن نجفی علاوه بر تدریس در دبیرستان های اصفهان و سپس دانشگاه اصفهان، تهران و علامه طباطبایی، در مؤسسه فرانکلین، دانشگاه آزاد ایران، مرکز نشر دانشگاهی، دانشنامه جهان اسلام و شورای عالی ویرایش سازمان صدا و سیما، فعالیت داشت. او از سال ۱۳۶۹ تا پایان عمرش، عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی بود. با وجود گوناگونی زمینههای فعالیت ادبی ابوالحسن نجفی، ویراستاری برای او اهمیتی ویژه داشت. او زمانی گفته بود: "در دورانی که به زبان فارسی بی توجهی شده و رادیو تلویزیون و اینترنت به نوشتن آسیب بسیاری رسانده، به گونه ای که جوان امروز به نوشتن بی توجه شده است، این وظایف ویراستاران است که برای درست نویسی زبان راهی پیدا کنند." نجفی که خود ویراستاری زبردست بود، حاصل تجربیاتش در این زمینه را در کتاب "غلط ننویسیم" گردآوری کرد که موجب شهرتش شد. این کتاب با عنوان فرعی "فرهنگ دشواری های زبان فارسی" اولین بار در سال ۱۳۶۶ منتشر شد و سپس بارها به چاپ رسید. "غلط ننویسیم" زمانی منتشر شد که نجفی در مرکز نشر دانشگاهی مشغول کار بود. او گفته بود: "اگر این کتاب را نوشته ام، مرهون تشویق های (نصرالله) پورجوادی رئیس وقت این مرکز بودم. من از قدیم یادداشت هایی نوشته بودم، اما تشویق پورجوادی باعث شد آنها را به عنوان کتاب چاپ کنم. حتی عنوان را او پیشنهاد داد." این کتاب، فهرستی است از غلط های رایج در متون معاصر، اعم از غلط های املایی و انشایی و کاربرد نادرست واژه ها، از جمله کلمات مأخوذ از زبان های خارجی و نیز اشتباهات صرفی و نحوی، به ویژه آنچه به "گرته برداری" معروف است. علاوه بر این، آقای نجفی در "غلط ننویسیم"، دشواری هایی را که در خود زبان فارسی وجود دارد و بیشتر اوقات نویسندگان را هنگام نوشتن دچار تردید می کند، بررسی کرده است. با این حال، خود نجفی درباره این کتاب گفت: "این کتاب حقیقتا انتظاری را که از آن می رود، برآورده نمی کند. همه دشواری های زبان فارسی را نمی گوید و به نظرم حق مطلب را بیان نکرده است. من بیشتر به واژگان پرداخته ام، اما مهم ترین مسائل به نحو زبان باز می گردد، یعنی جمله بندی زبان فارسی در خطر است." ابوالحسن نجفی، سال ها بعد، فرهنگ دیگری را با عنوان "فرهنگ فارسی عامیانه" منتشر کرد که شامل لغات، ترکیبات و تعبیرات زبان عامیانه و روزمره متداول مردم تهران است. نویسنده در این کتاب- آن طور که در مقدمه کتاب آمده- گویش های محلی و اصطلاحات و تعبیرات شهرستانی را کنار گذاشته و برای انتخاب مثال ها، به استثنای دو کتاب از محمدعلی جمالزاده که متولد اصفهان بود، از آثاری استفاده کرده که اولا پس از سال ۱۳۰۰ خورشیدی نوشته و منتشر شده، و ثانیا نویسنده آنها زاده تهران یا پرورش یافته تهران بوده است. این کتاب در سال ۱۳۸۱ جایزه کتاب سال را به دست آورد و نویسنده اش از سوی محمد خاتمی، رئیس جمهوری وقت ایران تقدیر شد. ابوالحسن نجفی که در ایران و فرانسه تحصیل کرد و دارای کارشناسی ارشد "زبان شناسی همگانی" بود، علاوه بر تدریس در این زمینه، کتاب "مبانی زبان شناسی و کاربرد آن در زبان فارسی" را در سال ۱۳۵۸ منتشر کرد که در آن، با زبانی ساده برخی مسائل زبان شناسی را شرح داده است. آقای نجفی ویرایش دوم این کتاب را در سال ۱۳۷۱ منتشر کرد و در مقدمه آن نوشت که در نظر داشته کتاب را کامل تر کند و مباحث دیگری به ویژه معناشناسی، تحول زبان، روابط زبان و جامعه، سبک شناسی و ادبیات را بر آن بیفزاید، اما این کار به درازا کشیده و سرانجام ترجیح داد همان تحریر نخست با بعضی اصلاحات به چاپ برسد. نجفی در سال ۱۳۸۷ در نشستی در "شهر کتاب" گفت: "اعتقاد ندارم زبان فارسی عقیم است." به عقیده او، فارسی زبانان به سه شیوه می توانند از امکانات بالقوه زبان خود استفاده کنند: اشتقاق های فعلی، استفاده از وندها (پیشوند و پسوند) و ترکیب سازی (ترکیب اسم و اسم، اسم و صفت، صفت و اسم، صفت و صفت، قید و اسم، و ترکیب ضمیر و اسم)). با این حال نجفی بر ضعف های زبان فارسی واقف بود: "یکی از مشکلات زبان فارسی، تتابع افعال است که درک جمله را مشکل می کند. این مشکل بیشتر با ورود زبان های خارجی و از طریق مترجمان وارد زبان فارسی شده و به این خاطر است که در زبان فارسی فعل در آخر جمله قرار می گیرد." ابوالحسن نجفی کار انتشار کتاب را با ترجمه از فرانسه به فارسی آغاز کرد. او در سال ۱۳۴۴ زمانی که تازه از فرانسه به ایران بازگشته بود، ترجمه "بچه های کوچک قرن" نوشته کریستین روشفور، نویسنده فرانسوی، را که به گفته خودش در پاریس تقریبا تمام کرده بود، در همان چند ماه اول ورودش به ایران آماده کرد و تحویل انتشارات "نیل" داد؛ انتشاراتی که به همراه مؤسسه فرانکلین، جزو نخستین مراکز در ایران بودند که کار خود را بر ترجمه بنا کرده بودند. نجفی سپس آثار متعددی از نویسندگانی چون آلبر کامو، آندره مالرو، رومن گاری، روبر مرل و روژه مارتن دوگار ترجمه و منتشر کرد و ترجمه دیگری نیز از کتاب معروف "شازده کوچولو" نوشته آنتوان دوسنت اگزوپری به فارسی زبانان ارائه کرد. او معتقد بود دیگر مترجم های ایرانی مشهور "شازده کوچولو"، "مراتب زبان را رعایت نکرده اند." نجفی در سال ۱۳۸۲ در نشستی با عنوان "نقد کتاب های غیر تخیلی" با بیان این که "زبان کتاب شازده کوچولو زبان معیار است و اصلا ادبی نیست"، با تأکید بر "ادیبانه" بودن ترجمه محمد قاضی، گفت: "ترجمه شاملو افراط قاضی را به تفریط می کشاند و برای اینکه کتاب از حالت ادبیانه خارج شود، لحن را عامیانه می کند، عامیانه هایی که بعضا کاملا بیجا و بی معناست." نجفی چند کتاب از ژان پل سارتر نیز ترجمه کرد که "ادبیات چیست؟" از جمله آنهاست که با همکاری مصطفی رحیمی در سال ۱۳۴۸ منتشر شد. هم چنین کتاب "ضد خاطرات"، یکی دیگر از ترجمه های مشترک ابوالحسن نجفی است که با همکاری رضا سید حسینی انجام شد. نجفی ترجمه این کتاب را "مشکل ترین ترجمه" در کارنامه خود خوانده است، زیرا به عقیده وی، "مالرو جمله های کوتاه بسیاری دارد که برگردان آنها به فارسی بسیار مشکل است." از دیگر ترجمه های معروف ابوالحسن نجفی، کتاب "وظیفهٔ ادبیات" است که در سال ۱۳۵۶ منتشر شد و شامل مقالاتی از نویسندگان مختلف است. "بیست و یک داستان از نویسندگان معاصر فرانسه" نیز جزو آخرین ترجمه هایی است که ابوالحسن نجفی روانه بازار کتاب ایران کرد.
فهرست ترجمه ها
شازده کوچولو (آنتوان دو سنت اگزوپری)
شیطان و خدا (ژان پل سارتر)
گوشه نشینان آلتونا (ژان پل سارتر)
ضد خاطرات (آندره مالرو)
خانواده تیبو (روژه مارتن دوگار)
بیست و یک داستان از نویسندگان معاصر فرانسه
بچه های کوچک قرن (کریستیان روشفور)
شنبه و یکشنبه در کنار دریا (روبر مرل)
کالیگولا (آلبر کامو)
ادبیات چیست؟ (ژان پل سارتر)
استاد تاران (آرتور آدامُف)
همان طور که بوده ایم (آرتور آدامُف)
پرندگان می روند در پرو می میرند (رومن گاری)
ژان پل سارتر (هِنری پیر)
درباره نمایش (ژان پل سارتر)
نژاد و تاریخ (کلود لوی استروس)
وعده گاه شیر بلفور (ژیل پرو)
عیش و نیستی (تیری مونیه)
گم گشته (ژیل پرو)
فهرست تالیفات:
مبانی زبانشناسی و کاربرد آن در زبان فارسی
غلط ننویسیم
فرهنگ فارسی عامیانه
وظیفه ادبیات (ترجمه و تدوین)
دربارهٔ طبقه بندی وزن های شعر فارسی
فهرست ترجمه ها
یکی از حوزه هایی که ابوالحسن نجفی به آن پرداخت، عروض یا وزن شعر فارسی است. فتح الله مجتبایی، عضو پیوسته زبان و ادب فارسی در این باره گفته است: "نجفی نکاتی را در عروض یافته که هیچ کس آنها را نیافته بود." نجفی در یک سخنرانی در سال ۱۳۸۶ در بنیاد ایران شناسی گفت: "تعداد کسانی که به وزن عروضی شعر می سرایند، بیشتر از کسانی است که شعر آزاد می گویند، و بر فرض محال که این وزن عروضی هم کنار گذاشته شود، مفاخر بزرگ فرهنگی ما آثار خود را با وزن عروضی عرضه کرده اند و آنچه که ما به آن می توانیم، فخر و مباهات کنیم، آن آثاری است که با وزن عروضی سروده شده اند؛ بنابراین شناخت این وزن به نوعی وظیفه ملی ما است." نجفی هم چنین در حوزه "ادبیات تطبیقی" نیز کار کرده بود و مدیریت گروه ادبیات تطبیقی فرهنگستان زبان و ادب فارسی را بر عهده داشت. او معتقد بود: "کار ادبیات تطبیقی این است که محققان و معلمان و محصلان و نیز خوانندگان عادی را یاری کند تا مقدم بر مطالعه شاخه ای جزئی یا چند شاخه مجزا از ادبیات، به شناخت بهتر و درک کامل تر ادبیات به عنوان یک کل واحد نائل آیند و این غرض تنها از طریق تطبیق ادبیات با حوزه های دیگر دانش و کوشش بشری، خاصه در زمینه های هنری و فلسفی، بهتر حاصل می شود. برای این منظور باید قلمرو بحث و فحص ادبیات را، هم از نظر جغرافیایی و هم از نظر ماهوی، گسترش داد." ابوالحسن نجفی معتقد بود که "فاطمه سیاح پایه گذار ادبیات تطبیقی در ایران بود" و کتاب "از سعدی تا آراگون" نوشته جواد حدیدی از مهم ترین کتاب های منتشر شده پس از انقلاب درباره ادبیات تطبیقی است. ابوالحسن نجفی پیش از انقلاب، مدتی سردبیری مجله سخن را بر عهده داشت: "من در دوره قبل از علیرضا حیدری مدتی حدود یک سال و نیم سردبیر بودم. آن زمان کسی به دفتر نمی آمد بیشتر من بودم و خانلری، بیشتر کسانی که می آمدند برای دیدار با خانلری بود، دوستانش، شاگردانش و گاهی هم نویسندگان هم سن و هم سبک خانلری بودند. اینها می آمدند که سری بزنند و یا احیانا یک مقاله ای بدهند در این مدت همه زحمات بر عهده من بود. از تهیه و ترجمه مطالب تا غلط گیری در چاپخانه با حروف سربی، چاپخانه ها اذیت می کردند، وعده می دادند اجرا نمی کردند و... به شکلی که می دیدم دارم از پا در می آیم و یک تنه نمی توانم مجله را ماه به ماه منتشر کنم. و بعد هم می دیدم مجله آن چیزی نشد که من دلم می خواست نشد، یعنی در آن دوره مقاله مهمی که من به آن بنازم و بگویم دردوره سردبیری من این مطلب چاپ شد در مجله منتشر نشد." با این حال، فتح الله مجتبایی، از نویسندگان آن دوره "سخن"، درباره این دوره گفته است: "این تشخیص نجفی بود که آن مجموعه از "سخن" بهترین شماره های مجله "سخن" شد." نجفی هم چنین در جُنگ های ادبی نیز فعال بود: "من نمی خواهم درباره جنگ اصفهان که خودم با آن همکاری داشتم اغراق کنم اما نمی شود کتمان کرد که اصولا انتشار این جنگ ها خیلی تاثیرگذار بود و ظاهراً جنگ اصفهان هم در همه چند شماره ای که منتشر شد به نوعی یک سر و گردن بالاتر از بقیه بود." ابوالحسن نجفی درباره شرایط موجود برای مطبوعات ادبی ایران نیز می گفت: "همیشه تأسف می خورم از این که کارهایی شروع می شود و درست وقتی که می توان به اوج گیری آن امیدوار بود یکدفعه متوقف می شود و بعد مجله هم تعطیل می شود." عضویت در بنیادهای خصوصی، از فعالیت های جنبی ابوالحسن نجفی بود. زمانی که به طور رسمی به بنیاد گلشیری مجوز داده شد، نام ابوالحسن نجفی در میان اسامی هیأت امنا به چشم خورد. او امیدوار بود که جایزه های ادبی در ایران بتوانند در گسترش تیراژ کتاب ها و معرفی آنها به علاقه مندان تأثیر مثبت داشته باشند. داوری در جوایزی هم چون جشنواره کتاب کودک و نوجوان و کتاب سال جمهوری اسلامی ایران نیز از دیگر فعالیت های نجفی در این زمینه بود، اما گاهی این داوری ها برایش حاشیه ساز می شد. نجفی در سال ۱۳۸۳، زمانی که داور بخش داستان گروه ادبیات کتاب سال بود، از حذف کتاب "نام ها و سایه ها" نوشته محمدرحیم اخوت، علی رغم رأی مثبت همه داوران به این کتاب در آخرین جلسه داوری خبر داد، اما پس از آن که معاون وقت امور فرهنگی وزارت ارشاد، این خبر را تکذیب کرد، نجفی گفت: "هر وقت خبرنگاران با من صحبتی کرده اند، جز اینکه برایم دردسر شده باشد، هیچ ثمر دیگری نداشته است." ابوالحسن نجفی امروز جمعه ۲ بهمن در پی بیماری قلبی در بیمارستان مهر تهران درگذشت.
متاسفانه باید گفت که اولین داستان کوتاه مرا نجفی ویرایش کرد وهنگامی که دومین داستان کتاه را نوشتتم اقای نجفی ازدبیرستان سعدی رفته بود و استاد دانشگاه بود.صادقی در همین دبیرستان سعدی صادقی شد. ترجمه ی نجفی از "شازده کوچولو" اثر آنتوان دو سنت گزوپری از جمله پر فروش ترین آثار به جامانده از اوست که طی سال ها بسیاری از کودکان و بزرگسالان را با این اثر جهانی آشنا کرد. "غلط ننویسیم" با عنوان فرعی "فرهنگ دشواری های زبان فارسی" دیگر کتاب پرفروش و پر مخاطب ابوالحسن نجفی است. این کتاب را که این روزها از چاپ پانزدهم هم گذشته است، مرکز نشر دانشگاهی منتشر کرده است. رضا فرخفال، نویسنده، منتقد و مدرس زبان فارسی در دانشگاه کلرادو درباره جایگاه ابوالحسن نجفی در زبان فارسی و ادبیات به بی بی سی می گوید: "او عاشق زبان بود، و عاشق زبان فارسی بود. دو جنبه متفاوت اما مرتبط به هم در کارنامه نجفی می بینیم. یکی به عنوان مترجم و صاحب نظر ادبی، و دیگری به عنوان عالم زبان شناس. درباره وجه ادبی نجفی باید گفت که یکی از بهترین مترجمان نسل خودش بود. ترجمه هایی بدیع و نشان دهنده شناخت دقیقش از زبان و ادبیات فرانسه، و نیز از زبان فارسی. نکته مهم دیگر تاثیری بود که در شکل گیری دو نویسنده مهم ما داشت: بهرام صادقی و هوشنگ گلشیری." صادقی می گوید آقای نجفی شناخت عمیقی از داستان، ادبیات و نظریه ادبی داشت. میرعلایی، مترجم و از اعضای جُنگ اصفهان، در خاطرات خود- که در "جشن نامه ابوالحسن نجفی" منتشر شده - نوشته است: "وقتی به سی سال گذشته می نگرم، می بینم آقای نجفی یکی از معدود کسانی بوده که بیشترین تأثیر را بر من و نگاه من به جهان گذاشته است. شنیده ام بهرام صادقی گفته بود: من هیچ داستانی ننوشته ام که آقای نجفی به نحوی در آن دخیل نباشد. وقتی اولین مجموعه داستان های بورخس را چاپ می کردم، آقای نجفی تا آنجا پیش رفت که غلط گیری مطبعی را به عهده گرفت تا کتاب، پرداخته و بیغلط چاپ شود." "جشن نامهٔ ابوالحسن نجفی" کتابی است حاوی شش مصاحبه با ابوالحسن نجفی و چند مقاله است که انتشارات نیلوفر آن را در ۷۲۶ صفحه در بهار ۱۳۹۰ منتشر کرد.
ابوالحسن نجفی از کسانی است که در همۀ عمر چراغ به دست گرفته و پیش پای ما نور تابانده است. نسل ما از نوشته های او توشه های فراوان برگرفته و بسیار اندوخته است. مردی است با تمامی خصوصیات یک انسان دانا، از نوعی که سعدی می گفت: "نهد شاخ پر میوه سر بر زمین"، و مصداق "جهانی است بنشسته در گوشه ای"، بی هیچ فضل فروشی و ادعاهایی که مرسوم است. انسان دانای شرقی برخلاف انسان دانای غربی منفعل می نماید و منفعل نیست، بی اعتنا می نماید و بی اعتنا نیست، کسی است با همین مشخصات آقای ابوالحسن نجفی که دنیایش دنیای وظیفه و مسئولیت فرهنگی است. اینکه در گوشه ای بنشینی و دود چراغ بخوری و همین که ببینی سیاست، متر و معیار سنجش ادبیات شده، برداری "وظیفۀ ادبیات" بنویسی؛ یا وقتی احساس می کنی زبان فارسی – این "عنصر اصلی وحدت و قومیت ما" در اثر بی مبالاتی سیاستگزاران یا حتا اهل فرهنگ دارد در آشوب های زمانه گم می شود، بنشینی و "غلط ننویسیم" بنویسی تا بگویی که آشوب ها و هیاهوها و امثال آن می گذرد، پایه های ملیت را نگه باید داشت و هر روز از روز پیش، حتا در گرماگرم هنگامه ها استوارتر باید کرد. این به تعبیر یک روزنامه نگار پیشین اوج انسان شرقی است. هیچ کس از هم روزگاران ما به نظر نمی رسد مانند ابوالحسن نجفی در فرهنگ غربی این همه غوطه خورده باشد و هم چنان اوج انسان شرقی را نشانه رفته باشد. میرعلایی»
با آنکه به عنوان روزنامه نویس همواره در جستجوی آدم ها و نزدیک شدن به آنها بوده ام، خیال نزدیک شدن به او هیچگاه مرا وسوسه نکرده است، بس که گوشه نشین است و بی ادعا و به دور و بی ارتباط با هر آنچه لازم نیست. همواره با خود اندیشیده ام وقتش را تلف نباید کرد. وقتی آدینه را منتشر می کردیم و گاهی با گلشیری مشورتی می کردم یا چیزی می پرسیدم می گفت صبر کن از نجفی بپرسم. می گفتم او که تلفنش جواب نمی دهد. می گفت چرا راز و رمز دارد. بعد تلفن را یکی دو بار می گرفت و قطع می کرد و بار سوم چهارم صدای او را می شنید. به هر تلفنی جواب نمی دهد و وقتش را تلف نمی کند. نمی دانم کجا خوانده ام که گفته است می تواند روزها در خانه را ببندد و به کارهای خود مشغول شود بی آنکه نیاز به روزنامه و تلویزیون و رادیو و امثال آن پیدا کند. وقتی لذت اندیشیدن و پژوهش کردن و عشق ورزیدن را چشیده باشی چنین از کار در می آیی. این در به روی خود بستن، و در به روی زندگی بستن نیست، بلکه به تعبیر همان روزگار پیشین "به حداکثر زندگی کردن است" و با تمام وجود نفس کشیدن و جرعه جرعه جهان و هر چه را در آن هست نوشیدن و نوشاندن. از ضیاء موحد هم جایی خوانده ام که نوشته است تنها جایی که دلش برایش تنگ می شود اتاق کارش است. از کارنامه اش پیداست که از این خلوت کردن ها و تنها نشستن ها و با خود اندیشدن ها و به کار سخت تن در دادن ها هرگاه بیرون آمده، با دستار پر بیرون آمده است. ابوالحسن نجفی را بنا بر معمول مترجم می شناسند اما او تنها مترجم نیست، نویسنده است، ویراستار است، ژورنالیست است، معلم و مربی و راهنمای دیگران بخصوص جوانان و به ویژه داستان نویسان است و شگفت نیست که دست به هر کاری می زند جاندار و ماندگار از کار در می آید. کاری که او در جُنگ اصفهان کرد یعنی رهبری و هدایت جمعی که یکی از ماندگارترین نشریات ادبی را درآوردند، از درک فوق العادۀ او از همان ایام جوانی حکایت دارد. تعبیر یونس تراکمه از نقشی که او در جُنگ اصفهان داشت بهترین است: "شاعری بود که شعر نمی گفت و داستان نویسی بود که داستان نمی نوشت." این تجربۀ ژورنالیسم ادبی را یک بار دیگر، او با نجف دریابندری در "کتاب امروز" در انتشارات فرانکلین تکرار کرد. هفت هشت شماره ای که منتشر کردند هنوز در نوع خود یگانه است. پیش از اینها مدتی سردبیر مجلۀ سخن بود که دکتر خانلری در می آورد. دربارۀ ارزش های آن مجله ماندگار چندان نوشته اند که من نمی توانم چیزی به آنها اضافه کنم. در واقع باید گفت او روزنامه نویسی است که روزنامه نمی نوشت اما هرگاه در نشریه ای حضور می یافت سکانش را سفت و سخت به دست می گرفت تا در خط درست حرکت کند و کژ و مژ نرود. چند سال پیش، انتشارات نیلوفر به همت امید طبیب زاده جشن نامه ای برای او منتشر کرد که بخش های گوناگون دارد. یک بخش آن به فرهنگ نگاری مربوط است که با توجه به "فرهنگ فارسی عامیانه" که فصلی درخشان در کارنامۀ اوست، بیشتر به فرهنگ عامیانه می پردازد. در آغاز گفتگو دربارۀ فرهنگ عامیانه، نجفی مقدمه واری می گوید راجع به فرهنگ نویسی عامیانه در ایران. مقدمه واری که به سادگی تمام، همۀ اطلاعات و شور فرهنگ نویسی عامیانه را از قدیم و جدید – از مرآت البلها گرفته تا کارهای جمال زاده - در خود جمع دارد و نشان دهندۀ غورهای او در فرهنگ نویسی فارسی است. این تعبیر آن دوست و هم شهری اش هیچ اغراقی در خود ندارد که گفت: "او علاقه مند به فرهنگ نیست، تجسم فرهنگ است." اما همۀ وجود و برکت اشخاص به آثاری که می نویسند یا ترجمه می کنند نیست، بیشتر از آن در تأثیری است که بر دیگران و آثار دیگران می گذارند. زکات معرفت، چراغ افروختن است و نور پاشیدن و آموختن به دیگران. ابوالحسن نجفی نه تنها آثار بزرگی پدید آورده بلکه سبب پیدایی آثار مهمی هم شده است. جملۀ تاریخی تورگنیف که می گفت: "ما همه از زیر شنل گوگول بیرون آمدیم"، در ایران و در زبان فارسی بیشتر از هر کس برازندۀ نجفی است. بی آنکه خود داستان نویس باشد بسیاری آثار داستانی و داستان نویسان ما از زیر شنل او بیرون آمده اند. می گویند ملکوت بهرام صادقی، "شازده احتجاب" گلشیری، "یکلیا"ی تقی مدرسی و "شب هول" هرمز شهدادی جملگی از زیر شنل ابوالحسن نجفی درآمده اند. در این باره بسی نوشته اند و بسیار هم خواهند نوشت. احساس مسئولیت او در این زمینه ها که آثار دیگران را بخواند و آنها را برای بهتر کردن کارشان راهنمایی کند، زبانزد خاص و عام است. همین چند روز پیش، زمانی که نجفی در بیمارستان بستری بود، ضیاء موحد در یادداشتی در روزنامۀ شرق دربارۀ او نوشت: "اهمیت و مقام انسان فرهنگی را باید در سهمی دانست که در پیشرفت فرهنگ مملکت خود داشته است. از خلاقیت گرفته تا تعلیم و تبادل های فرهنگی و تشویق جوانان و راهنمایی های سازنده و میراثی که از خود به جا نهاده است." بعد، سیاهه ای از کارهای نجفی آورده و از جمله نوشته است: "پرورش دهندۀ نویسندگان فراوانی که بهرام صادقی و تقی مدرسی و هوشنگ گلشیری تنها مشهورترین آنها هستند"، و می دانیم که این حرف فقط حرف موحد نیست، بسیاری بر این باورند. به غیر از اینها ابوالحسن نجفی در ویرایش کتاب ها و آثار دیگران سهم مهمی داشته است. حتا بعضی او را از پایه گذاران ویرایش در ایران می دانند، و این به زمانی باز می گردد که به کمک عبدالحسین آل رسول انتشارات نیل را بنیان گذاشت. در همان زمان ها، انتشارات فرانکلین هم که بعدها نجفی همکار آن شد در این زمینه کوشش های مهمی صورت داده بود. ولی چه بنیان گذار باشد و چه نباشد، آشکار است که در کار ویرایش در همان انتشارات فرانکلین – زمانی که با دانشگاه آزاد قرارداد داشت – و بعدها در مرکز نشر دانشگاهی تا زمانی که نصرالله پورجوادی آن را اداره می کرد، نقش تأثیرگذاری داشته است. نگاهی به تألیفات او نشان می دهد که نجفی همواره پژوهنده ای روشمند بوده و از هیچ کتابی سرسری نگذشته و هر چیز خوانده با دل و جان خوانده است. نمونه هایی که برای روشن کردن معنی اصطلاحات در "فرهنگ فارسی عامیانه" می آورد نشان دهندۀ روشمندی کار او در خواندن است. گویا این روشمندی از آموخته های نجفی نباشد، در خون او بوده است. وقتی از خوانده های دوران کودکی و نوجوانی یاد می کند، روشمندی در کارش هویداست. گذشته از این، این روشمندی در زندگی او نیز آشکار است. از ایام جوانی در گوشه ای می نشسته و سر در گریبان، عاشقی می کرده؛ معشوقش زبان فارسی بوده است. منتها هر چه بزرگتر و پرورش یافته تر شده، عشقش فزون تر شده و روشمندی و عاشقی هم با او بزرگ شده و بالیده اند. چنانکه امروز در هشتاد و چند سالگی هم روش او همان است که در ایام جوانی بود؛ نشستن و خواندن و نوشتن و بی هیاهو چراغ برافروختن و عشق ورزیدن به کار، و در لذت های شناخته و نشناختۀ فکر فرورفتن و شیشۀ عمر خود را همواره در دست خود داشتن. درود بر مردی که چنین اثر گذار زیسته و عمرش دراز باد. ابوالحسن نجفی، مترجم نامدار آثار ادبی و از اساتید زبان فارسی، روز جمعه، دوم بهمنماه، در ۸۶ سالگی در بیمارستان مهر شهر تهران بر اثر بیماری درگذشت. خبر درگذشت آقای نجفی به نقل از کارکنان بیمارستان مهر منتشر شده که وی ساعت ۱۴:۴۰ ظهر جمعه، دوم بهمن ماه، بدرود حیات گفته است. ابوالحسن نجفی متولد ۱۳۰۴ شمسی عضو پیوسته فرهنگستان زبان فارسی ایران و از چهره های شاخص در عرصه ترجمه بود که در طول بیش از نیم قرن آثار و چهره های ادبی درخشانی را به فارسی زبانان معرفی کرد.
"پرندگان میروند پرو می میرند" که مجموعه داستانی است از رومن گاری، "ضد خاطرات" آندره مالرو، مجموعه داستان "وعده گاه شیر بلفور" اثر ژیل پرو، رمان عظیم "خانواده تیبو" اثر روژه مارتن دوگار و "ادبیات چیست؟" نوشته ژان پل سارتر از جمله این آثار هستند که آقای نجفی آنها را از زبان فرانسه به فارسی ترجمه کرده است. شهرت وی در عین حال با حلقه ادبی جُنگ اصفهان پیوند خورده که در دهه ۱۳۴۰ تشکیل شد و چهره های تاثیرگذاری در ادبیات ایران چون هوشنگ گلشیری، بهرام صادقی و محمد حقوقی نیز منسوب به آن هستند. "غلط ننویسیم" یکی از آثار شاخص آقای نجفی است که اواسط دهه ۱۳۶۰ منتشر شد و از آن زمان راهنمایی برای ویراستاران زبان فارسی محسوب می شود.
ابوالحسن نجفی طی حدود نیم قرن فعالیت حرفه ای خود در چندین زمینه تلاش کرد و آثار ارزشمندی بر جای گذاشت. ابوالحسن نجفی علاوه بر تدریس در دبیرستان های اصفهان و سپس دانشگاه اصفهان، تهران و علامه طباطبایی، در مؤسسه فرانکلین، دانشگاه آزاد ایران، مرکز نشر دانشگاهی، دانشنامه جهان اسلام و شورای عالی ویرایش سازمان صدا و سیما، فعالیت داشت. او از سال ۱۳۶۹ تا پایان عمرش، عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی بود. با وجود گوناگونی زمینههای فعالیت ادبی ابوالحسن نجفی، ویراستاری برای او اهمیتی ویژه داشت. او زمانی گفته بود: "در دورانی که به زبان فارسی بی توجهی شده و رادیو تلویزیون و اینترنت به نوشتن آسیب بسیاری رسانده، به گونه ای که جوان امروز به نوشتن بی توجه شده است، این وظایف ویراستاران است که برای درست نویسی زبان راهی پیدا کنند." نجفی که خود ویراستاری زبردست بود، حاصل تجربیاتش در این زمینه را در کتاب "غلط ننویسیم" گردآوری کرد که موجب شهرتش شد. این کتاب با عنوان فرعی "فرهنگ دشواری های زبان فارسی" اولین بار در سال ۱۳۶۶ منتشر شد و سپس بارها به چاپ رسید. "غلط ننویسیم" زمانی منتشر شد که نجفی در مرکز نشر دانشگاهی مشغول کار بود. او گفته بود: "اگر این کتاب را نوشته ام، مرهون تشویق های (نصرالله) پورجوادی رئیس وقت این مرکز بودم. من از قدیم یادداشت هایی نوشته بودم، اما تشویق پورجوادی باعث شد آنها را به عنوان کتاب چاپ کنم. حتی عنوان را او پیشنهاد داد." این کتاب، فهرستی است از غلط های رایج در متون معاصر، اعم از غلط های املایی و انشایی و کاربرد نادرست واژه ها، از جمله کلمات مأخوذ از زبان های خارجی و نیز اشتباهات صرفی و نحوی، به ویژه آنچه به "گرته برداری" معروف است. علاوه بر این، آقای نجفی در "غلط ننویسیم"، دشواری هایی را که در خود زبان فارسی وجود دارد و بیشتر اوقات نویسندگان را هنگام نوشتن دچار تردید می کند، بررسی کرده است. با این حال، خود نجفی درباره این کتاب گفت: "این کتاب حقیقتا انتظاری را که از آن می رود، برآورده نمی کند. همه دشواری های زبان فارسی را نمی گوید و به نظرم حق مطلب را بیان نکرده است. من بیشتر به واژگان پرداخته ام، اما مهم ترین مسائل به نحو زبان باز می گردد، یعنی جمله بندی زبان فارسی در خطر است." ابوالحسن نجفی، سال ها بعد، فرهنگ دیگری را با عنوان "فرهنگ فارسی عامیانه" منتشر کرد که شامل لغات، ترکیبات و تعبیرات زبان عامیانه و روزمره متداول مردم تهران است. نویسنده در این کتاب- آن طور که در مقدمه کتاب آمده- گویش های محلی و اصطلاحات و تعبیرات شهرستانی را کنار گذاشته و برای انتخاب مثال ها، به استثنای دو کتاب از محمدعلی جمالزاده که متولد اصفهان بود، از آثاری استفاده کرده که اولا پس از سال ۱۳۰۰ خورشیدی نوشته و منتشر شده، و ثانیا نویسنده آنها زاده تهران یا پرورش یافته تهران بوده است. این کتاب در سال ۱۳۸۱ جایزه کتاب سال را به دست آورد و نویسنده اش از سوی محمد خاتمی، رئیس جمهوری وقت ایران تقدیر شد. ابوالحسن نجفی که در ایران و فرانسه تحصیل کرد و دارای کارشناسی ارشد "زبان شناسی همگانی" بود، علاوه بر تدریس در این زمینه، کتاب "مبانی زبان شناسی و کاربرد آن در زبان فارسی" را در سال ۱۳۵۸ منتشر کرد که در آن، با زبانی ساده برخی مسائل زبان شناسی را شرح داده است. آقای نجفی ویرایش دوم این کتاب را در سال ۱۳۷۱ منتشر کرد و در مقدمه آن نوشت که در نظر داشته کتاب را کامل تر کند و مباحث دیگری به ویژه معناشناسی، تحول زبان، روابط زبان و جامعه، سبک شناسی و ادبیات را بر آن بیفزاید، اما این کار به درازا کشیده و سرانجام ترجیح داد همان تحریر نخست با بعضی اصلاحات به چاپ برسد. نجفی در سال ۱۳۸۷ در نشستی در "شهر کتاب" گفت: "اعتقاد ندارم زبان فارسی عقیم است." به عقیده او، فارسی زبانان به سه شیوه می توانند از امکانات بالقوه زبان خود استفاده کنند: اشتقاق های فعلی، استفاده از وندها (پیشوند و پسوند) و ترکیب سازی (ترکیب اسم و اسم، اسم و صفت، صفت و اسم، صفت و صفت، قید و اسم، و ترکیب ضمیر و اسم)). با این حال نجفی بر ضعف های زبان فارسی واقف بود: "یکی از مشکلات زبان فارسی، تتابع افعال است که درک جمله را مشکل می کند. این مشکل بیشتر با ورود زبان های خارجی و از طریق مترجمان وارد زبان فارسی شده و به این خاطر است که در زبان فارسی فعل در آخر جمله قرار می گیرد." ابوالحسن نجفی کار انتشار کتاب را با ترجمه از فرانسه به فارسی آغاز کرد. او در سال ۱۳۴۴ زمانی که تازه از فرانسه به ایران بازگشته بود، ترجمه "بچه های کوچک قرن" نوشته کریستین روشفور، نویسنده فرانسوی، را که به گفته خودش در پاریس تقریبا تمام کرده بود، در همان چند ماه اول ورودش به ایران آماده کرد و تحویل انتشارات "نیل" داد؛ انتشاراتی که به همراه مؤسسه فرانکلین، جزو نخستین مراکز در ایران بودند که کار خود را بر ترجمه بنا کرده بودند. نجفی سپس آثار متعددی از نویسندگانی چون آلبر کامو، آندره مالرو، رومن گاری، روبر مرل و روژه مارتن دوگار ترجمه و منتشر کرد و ترجمه دیگری نیز از کتاب معروف "شازده کوچولو" نوشته آنتوان دوسنت اگزوپری به فارسی زبانان ارائه کرد. او معتقد بود دیگر مترجم های ایرانی مشهور "شازده کوچولو"، "مراتب زبان را رعایت نکرده اند." نجفی در سال ۱۳۸۲ در نشستی با عنوان "نقد کتاب های غیر تخیلی" با بیان این که "زبان کتاب شازده کوچولو زبان معیار است و اصلا ادبی نیست"، با تأکید بر "ادیبانه" بودن ترجمه محمد قاضی، گفت: "ترجمه شاملو افراط قاضی را به تفریط می کشاند و برای اینکه کتاب از حالت ادبیانه خارج شود، لحن را عامیانه می کند، عامیانه هایی که بعضا کاملا بیجا و بی معناست." نجفی چند کتاب از ژان پل سارتر نیز ترجمه کرد که "ادبیات چیست؟" از جمله آنهاست که با همکاری مصطفی رحیمی در سال ۱۳۴۸ منتشر شد. هم چنین کتاب "ضد خاطرات"، یکی دیگر از ترجمه های مشترک ابوالحسن نجفی است که با همکاری رضا سید حسینی انجام شد. نجفی ترجمه این کتاب را "مشکل ترین ترجمه" در کارنامه خود خوانده است، زیرا به عقیده وی، "مالرو جمله های کوتاه بسیاری دارد که برگردان آنها به فارسی بسیار مشکل است." از دیگر ترجمه های معروف ابوالحسن نجفی، کتاب "وظیفهٔ ادبیات" است که در سال ۱۳۵۶ منتشر شد و شامل مقالاتی از نویسندگان مختلف است. "بیست و یک داستان از نویسندگان معاصر فرانسه" نیز جزو آخرین ترجمه هایی است که ابوالحسن نجفی روانه بازار کتاب ایران کرد.
فهرست ترجمه ها
شازده کوچولو (آنتوان دو سنت اگزوپری)
شیطان و خدا (ژان پل سارتر)
گوشه نشینان آلتونا (ژان پل سارتر)
ضد خاطرات (آندره مالرو)
خانواده تیبو (روژه مارتن دوگار)
بیست و یک داستان از نویسندگان معاصر فرانسه
بچه های کوچک قرن (کریستیان روشفور)
شنبه و یکشنبه در کنار دریا (روبر مرل)
کالیگولا (آلبر کامو)
ادبیات چیست؟ (ژان پل سارتر)
استاد تاران (آرتور آدامُف)
همان طور که بوده ایم (آرتور آدامُف)
پرندگان می روند در پرو می میرند (رومن گاری)
ژان پل سارتر (هِنری پیر)
درباره نمایش (ژان پل سارتر)
نژاد و تاریخ (کلود لوی استروس)
وعده گاه شیر بلفور (ژیل پرو)
عیش و نیستی (تیری مونیه)
گم گشته (ژیل پرو)
فهرست تالیفات:
مبانی زبانشناسی و کاربرد آن در زبان فارسی
غلط ننویسیم
فرهنگ فارسی عامیانه
وظیفه ادبیات (ترجمه و تدوین)
دربارهٔ طبقه بندی وزن های شعر فارسی
فهرست ترجمه ها
یکی از حوزه هایی که ابوالحسن نجفی به آن پرداخت، عروض یا وزن شعر فارسی است. فتح الله مجتبایی، عضو پیوسته زبان و ادب فارسی در این باره گفته است: "نجفی نکاتی را در عروض یافته که هیچ کس آنها را نیافته بود." نجفی در یک سخنرانی در سال ۱۳۸۶ در بنیاد ایران شناسی گفت: "تعداد کسانی که به وزن عروضی شعر می سرایند، بیشتر از کسانی است که شعر آزاد می گویند، و بر فرض محال که این وزن عروضی هم کنار گذاشته شود، مفاخر بزرگ فرهنگی ما آثار خود را با وزن عروضی عرضه کرده اند و آنچه که ما به آن می توانیم، فخر و مباهات کنیم، آن آثاری است که با وزن عروضی سروده شده اند؛ بنابراین شناخت این وزن به نوعی وظیفه ملی ما است." نجفی هم چنین در حوزه "ادبیات تطبیقی" نیز کار کرده بود و مدیریت گروه ادبیات تطبیقی فرهنگستان زبان و ادب فارسی را بر عهده داشت. او معتقد بود: "کار ادبیات تطبیقی این است که محققان و معلمان و محصلان و نیز خوانندگان عادی را یاری کند تا مقدم بر مطالعه شاخه ای جزئی یا چند شاخه مجزا از ادبیات، به شناخت بهتر و درک کامل تر ادبیات به عنوان یک کل واحد نائل آیند و این غرض تنها از طریق تطبیق ادبیات با حوزه های دیگر دانش و کوشش بشری، خاصه در زمینه های هنری و فلسفی، بهتر حاصل می شود. برای این منظور باید قلمرو بحث و فحص ادبیات را، هم از نظر جغرافیایی و هم از نظر ماهوی، گسترش داد." ابوالحسن نجفی معتقد بود که "فاطمه سیاح پایه گذار ادبیات تطبیقی در ایران بود" و کتاب "از سعدی تا آراگون" نوشته جواد حدیدی از مهم ترین کتاب های منتشر شده پس از انقلاب درباره ادبیات تطبیقی است. ابوالحسن نجفی پیش از انقلاب، مدتی سردبیری مجله سخن را بر عهده داشت: "من در دوره قبل از علیرضا حیدری مدتی حدود یک سال و نیم سردبیر بودم. آن زمان کسی به دفتر نمی آمد بیشتر من بودم و خانلری، بیشتر کسانی که می آمدند برای دیدار با خانلری بود، دوستانش، شاگردانش و گاهی هم نویسندگان هم سن و هم سبک خانلری بودند. اینها می آمدند که سری بزنند و یا احیانا یک مقاله ای بدهند در این مدت همه زحمات بر عهده من بود. از تهیه و ترجمه مطالب تا غلط گیری در چاپخانه با حروف سربی، چاپخانه ها اذیت می کردند، وعده می دادند اجرا نمی کردند و... به شکلی که می دیدم دارم از پا در می آیم و یک تنه نمی توانم مجله را ماه به ماه منتشر کنم. و بعد هم می دیدم مجله آن چیزی نشد که من دلم می خواست نشد، یعنی در آن دوره مقاله مهمی که من به آن بنازم و بگویم دردوره سردبیری من این مطلب چاپ شد در مجله منتشر نشد." با این حال، فتح الله مجتبایی، از نویسندگان آن دوره "سخن"، درباره این دوره گفته است: "این تشخیص نجفی بود که آن مجموعه از "سخن" بهترین شماره های مجله "سخن" شد." نجفی هم چنین در جُنگ های ادبی نیز فعال بود: "من نمی خواهم درباره جنگ اصفهان که خودم با آن همکاری داشتم اغراق کنم اما نمی شود کتمان کرد که اصولا انتشار این جنگ ها خیلی تاثیرگذار بود و ظاهراً جنگ اصفهان هم در همه چند شماره ای که منتشر شد به نوعی یک سر و گردن بالاتر از بقیه بود." ابوالحسن نجفی درباره شرایط موجود برای مطبوعات ادبی ایران نیز می گفت: "همیشه تأسف می خورم از این که کارهایی شروع می شود و درست وقتی که می توان به اوج گیری آن امیدوار بود یکدفعه متوقف می شود و بعد مجله هم تعطیل می شود." عضویت در بنیادهای خصوصی، از فعالیت های جنبی ابوالحسن نجفی بود. زمانی که به طور رسمی به بنیاد گلشیری مجوز داده شد، نام ابوالحسن نجفی در میان اسامی هیأت امنا به چشم خورد. او امیدوار بود که جایزه های ادبی در ایران بتوانند در گسترش تیراژ کتاب ها و معرفی آنها به علاقه مندان تأثیر مثبت داشته باشند. داوری در جوایزی هم چون جشنواره کتاب کودک و نوجوان و کتاب سال جمهوری اسلامی ایران نیز از دیگر فعالیت های نجفی در این زمینه بود، اما گاهی این داوری ها برایش حاشیه ساز می شد. نجفی در سال ۱۳۸۳، زمانی که داور بخش داستان گروه ادبیات کتاب سال بود، از حذف کتاب "نام ها و سایه ها" نوشته محمدرحیم اخوت، علی رغم رأی مثبت همه داوران به این کتاب در آخرین جلسه داوری خبر داد، اما پس از آن که معاون وقت امور فرهنگی وزارت ارشاد، این خبر را تکذیب کرد، نجفی گفت: "هر وقت خبرنگاران با من صحبتی کرده اند، جز اینکه برایم دردسر شده باشد، هیچ ثمر دیگری نداشته است." ابوالحسن نجفی امروز جمعه ۲ بهمن در پی بیماری قلبی در بیمارستان مهر تهران درگذشت.
متاسفانه باید گفت که اولین داستان کوتاه مرا نجفی ویرایش کرد وهنگامی که دومین داستان کتاه را نوشتتم اقای نجفی ازدبیرستان سعدی رفته بود و استاد دانشگاه بود.صادقی در همین دبیرستان سعدی صادقی شد. ترجمه ی نجفی از "شازده کوچولو" اثر آنتوان دو سنت گزوپری از جمله پر فروش ترین آثار به جامانده از اوست که طی سال ها بسیاری از کودکان و بزرگسالان را با این اثر جهانی آشنا کرد. "غلط ننویسیم" با عنوان فرعی "فرهنگ دشواری های زبان فارسی" دیگر کتاب پرفروش و پر مخاطب ابوالحسن نجفی است. این کتاب را که این روزها از چاپ پانزدهم هم گذشته است، مرکز نشر دانشگاهی منتشر کرده است. رضا فرخفال، نویسنده، منتقد و مدرس زبان فارسی در دانشگاه کلرادو درباره جایگاه ابوالحسن نجفی در زبان فارسی و ادبیات به بی بی سی می گوید: "او عاشق زبان بود، و عاشق زبان فارسی بود. دو جنبه متفاوت اما مرتبط به هم در کارنامه نجفی می بینیم. یکی به عنوان مترجم و صاحب نظر ادبی، و دیگری به عنوان عالم زبان شناس. درباره وجه ادبی نجفی باید گفت که یکی از بهترین مترجمان نسل خودش بود. ترجمه هایی بدیع و نشان دهنده شناخت دقیقش از زبان و ادبیات فرانسه، و نیز از زبان فارسی. نکته مهم دیگر تاثیری بود که در شکل گیری دو نویسنده مهم ما داشت: بهرام صادقی و هوشنگ گلشیری." صادقی می گوید آقای نجفی شناخت عمیقی از داستان، ادبیات و نظریه ادبی داشت. میرعلایی، مترجم و از اعضای جُنگ اصفهان، در خاطرات خود- که در "جشن نامه ابوالحسن نجفی" منتشر شده - نوشته است: "وقتی به سی سال گذشته می نگرم، می بینم آقای نجفی یکی از معدود کسانی بوده که بیشترین تأثیر را بر من و نگاه من به جهان گذاشته است. شنیده ام بهرام صادقی گفته بود: من هیچ داستانی ننوشته ام که آقای نجفی به نحوی در آن دخیل نباشد. وقتی اولین مجموعه داستان های بورخس را چاپ می کردم، آقای نجفی تا آنجا پیش رفت که غلط گیری مطبعی را به عهده گرفت تا کتاب، پرداخته و بیغلط چاپ شود." "جشن نامهٔ ابوالحسن نجفی" کتابی است حاوی شش مصاحبه با ابوالحسن نجفی و چند مقاله است که انتشارات نیلوفر آن را در ۷۲۶ صفحه در بهار ۱۳۹۰ منتشر کرد.
Published on March 20, 2025 01:58
No comments have been added yet.