محمد تقی بهار
بهار
حدود هشتاد سال از درگذشت محمد تقی بهار، قله سترگ ادبیات معاصر ایران می گذرد. بهار را می توان فرهنگمردی برای تمام فصول نامید. او از آغاز مشروطیت به مبارزان راه آزادی پیوست و با عضویت در انجمن انقلابی سعادت به ستیز با استبداد پرداخت. بعد در حزب دموکرات ایران در مشهد به عضویت کمیته ایالتی برگزیده شد و روزنامه نوبهار را به راه انداخت. مقالات آزادی خواهانه و استبداد شکن او در نو بهار آن چنان محبوبیتی برایش فراهم آورد که از سوی مردم درگز و کلات به نمایندگی مجلس سوم برگزیده شد. بهار با آن که بارها توقیف و زندان و تبعید استبداد را تجربه کرده بود هرگز از آزادی خواهی و تجدد طلبی کناره نگرفت. نه تنها خودکامگان و دشمنان آزادی هدف حملات کوبنده بهار بودند که او در جبهه موازی دیگر با ریاکاران مذهبی و واپسگرایان قشری می جنگید. به باور او تا هنگامی که اینان جهل و خرافات را در جامعه می پراکنند نبرد با استبدادیان به جائی نخواهد رسید. غلامحسین یوسفی نوشته بهار از تاریخ ایران مایه ها اندوخته بود و از سر وطن دوستی به آن عشق می ورزید." محمد رضا شفیعی کدکنی بهار را مدیحه سرای آزادی و وطن نام داده. ماشاء اله آجودانی آزادی و وطن را چون تکیه کلامی مستمر در شعر بهار جستجو کرده است: "طبل آزادی، مرگ آزادی، گلبانگ آزادی، جویبار آزادی، شاخه آزادی، سرو آزاد وطن، لیلای وطن، چراگاه وطن، خاکستر وطن، گنج وطن....لوح وطن و ..." بهار اندیشمندی همه جانبه بود. در همه زمینه ها اندیشیده، در همه مقوله ها قلم زده و در همه شکل و شیوه ها نوشته و سروده است. ولی با این همه آنچه به دانایی ها و توانایی های او درخششی کمیاب بخشیده آرمان های انسانی اوست. بهار جان شیفته آزادی و عاشق پر شور ایران بود و برای رهائی آن از جهل و استبداد می جنگید. عشق به وطن که از جان شیفته اش برمی خاست تا ژرفای جان مردمان از هر لایه اجتماعی تاثیر می نهاد و به شعر او به گفته شفیعی کدکنی قدرت تسخیر می داد. همین قدرت تسخیر بود که او و ابوالقاسم عارف قزوینی را در صدر شاعران مشروطیت می نشانید. همین قدرت تسخیر است که میان بهار و ایرج و دیگر شاعران مشروطیت تفاوت ایجاد می کند. شفیعی کدکنی تاثیر گذاری شعر بهار را در جامعه از نوادر حوادث تاریخ شعر فارسی می داند. شعر بهار تا آخرین روزهای حیاتش همواره در اوج زندگی و در پیوند با نبض جامعه بوده و هرگز به ابتذال و سستی و تکرار که از ویژگی های دیگران در سنین کهولت و پیری است گرفتار نشده است. نکته دیگری که به باور شفیعی کدکنی در شعر بهار جلوه ای درخشان دارد تنوع اقالیم شعری اوست. بهار در حوزه های مختلف کار کرده. از وصف طبیعت و خشم و خروش انقلابی و سیاسی تا قلمرو وطنیات که حوزه اصلی شعر اوست. قصیده به یاد وطن نمونه برجسته ای از این وطنیه ها به شمار می رود. شفیعی حتی "حبسیه ها"ی بهار را بر حبسیه های مسعود سعد سلمان رجحان می نهد. نکته دیگری که بر اهمیت شعر بهار می افزاید این است که "او بخش مهمی از تجربه های قدمائی خود را به خدمت مسائلی درآورده که قدما از پرداختن به آنها محروم بوده اند. به بیان دیگر ساخت قدیمی شعر را که در خدمت هجو و مدح و اخلاق بوده به قلمرو گسترده ای از مسائل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی عصر جدید آورده است. در نتیجه اگر چه ساختار شعر او همان شعر قدمائی است ولی در اثر ترکیب با عوالم روحی انسان عصر جدید بافت تازه ای به خود گرفته و نوعی سبک شخصی برای او پدید آورده است. البته سبک شخصی در تاریخ شعر فارسی چیزی است که تا روزگار نیما بسیار اندک یاب است." بهار از همه رسانه های فرهنگی موجود در زمان خود بهره می گرفت تا پیام های انسانی خود را به جامعه ابلاغ کند. حتی به سراغ موسیقی و ترانه رفته بود. تصنیف یا ترانه در زمان او در ادیبان ارج و قربی نداشت و پرداختن به آن دون شانشان به شمار می رفت. حتی ایرج برای خوار کردن عارف، او را تصنیف ساز خطاب می کند. در حالی که با توجه به انبوه گسترده مخاطبان رسانه با ارزشی تلقی می شود و برخی از آهنگسازان دوره مشروطیت چون درویش خان، رکن الدین خان و حسام السلطنه مراد، و مرتضی نی داوود شماری ترانه پدید آوردند که مرغ سحر در صدر آنها نشسته است. در دیوان بهار متن چهارده ترانه چاپ شده ولی بی تردید تعداد ترانه های او بیش از اینهاست که همه آنها را می توان وطنیه به شمار آورد. بهار نیز چون عارف در همه شعرها و ترانه ها یا دست کم مصراعی از آنها به یاد وطن می افتد. بزرگ ترین وطنیه بهار به یاد وطن نام دارد که در آن به همه گوشه های تاریخ ایران سرک کشیده، از پیروزی ها شادمان و از شکست ها اندوهگین شده است. "در یاد وطن"، لِزنیه نیز نام دارد چرا که ملک الشعرا آن را در آسایشگاه مسلولین در دهکده لزن در سویس سروده است. در این قصیده بلند بهار دیروز و امروز ایران را به رویارویی با یکدیگر می کشاند:
امروز چه کردیم که در صورت و معنا/ دادیم ز کف تربیت سرو عَلَن را/ ایران بود آن چشمه صافی که به تدریج / بگرفته لجن تا گلو و زیر و ذقن را/ یارب تو نگهبان دل اهل وطن باش/ کامید به ایشان بود ایران کهن را
شعر بهار پر از اصطلاحات و واژه های فارسی است که دردوره ی او در حال ازیاد رفتن بودند و بهار به خیال خود به این وسیله انهارا از نایودی نجات می داد. شاید همین اصطلاحات باشد که شعر بهار را مهجور و دور از ذهن می سازد. اما در میان ترانه های وطنی نیروی ذوق و شوق آهنگ سازانی چون درویش خان سبب پدید آمدن شش وطنیه موسیقیائی شده است: مرغ سحر، بهار دلکش، ز من نگارم خبر ندارد و عروس گلها (در جریان رفع حجاب)، و باد خزان شهرت بیشتری یافته است. بازگردیم به مرغ سحر که تاثیر گذارترین ترانه تمثیلی- سیاسی بهار به شمار می رود. پس از حدود نود سال که از عمرش می گذرد هنوز نیروی تسخیر خود را حفظ کرده است. مرغ سحر را شمار زیادی از خوانندگان در تنظیم های مختلف خوانده اند ولی نخستین خواننده آن بر خلاف نظر رایج نه قمرالملوک وزیری که ایران الدوله هلن بوده است. عده ای انگیزه سرودن آن را تاثیر جنبش مشروطیت عنوان کرده اند. عده ای دیگر ولی آن را در مخالفت با دیکتاتوری رضا شاهی تلقی می کنند. نکته دیگری در مورد مرغ سحر باقی مانده و آن روایتی ست از خود بهار. بهار گفته که در متن ترانه ابتدا سروده است: شام تاریک من را سحر کن / ولی یک شب شنیده است که رهگذری در کوچه به جای آن می گوید، شام تاریک ما را سحر کن/ او هم متن را به همین شکل شنیده و اصلاح کرده است. در اجراهای بعدی ترانه، من ها به ما تبدیل شده است. گفتنی است که بند دوم مرغ سحر یک مانیفست تند و تیز سیاسی است:
عمر حقیقت به سر شد/ عهد و وفا بی ثمر شد/ ناله عاشق ناز معشوق بی اثر شد/ راستی و مهر و محبت فسانه شد/ قول و شرافت همگی از میانه شد/ از پی دزدی وطن و دین بهانه شد/ دیده تر شد/ ظلم مالک جور ارباب / زارع از غم گشته بی تاب/ ساغر اغنیا پر می ناب/ جام ما پر ز خون جگر شد/
یکی از ترانه های بهار که در دیوان او آمده، ای چرخ نام دارد. این همان ترانه انقلابی عارف قزوینی است با مطلع از خون جوانان وطن. یادمان آمد که این ترانه از همان آغاز مشروطیت مورد اختلاف بهار و عارف بوده است. هر یک دیگری را به سرقت ادبی متهم می کردند. آخر هم روشن نشد که حق با کی است.با این همه بهار را باید آغاز ازادی برای ایدان دانست
از همین روست که فرزندش زنده یاد مهردادبهار نیز در کار شاهنامه و اسطوره ی ایرانی صاحب کمالات بود
حدود هشتاد سال از درگذشت محمد تقی بهار، قله سترگ ادبیات معاصر ایران می گذرد. بهار را می توان فرهنگمردی برای تمام فصول نامید. او از آغاز مشروطیت به مبارزان راه آزادی پیوست و با عضویت در انجمن انقلابی سعادت به ستیز با استبداد پرداخت. بعد در حزب دموکرات ایران در مشهد به عضویت کمیته ایالتی برگزیده شد و روزنامه نوبهار را به راه انداخت. مقالات آزادی خواهانه و استبداد شکن او در نو بهار آن چنان محبوبیتی برایش فراهم آورد که از سوی مردم درگز و کلات به نمایندگی مجلس سوم برگزیده شد. بهار با آن که بارها توقیف و زندان و تبعید استبداد را تجربه کرده بود هرگز از آزادی خواهی و تجدد طلبی کناره نگرفت. نه تنها خودکامگان و دشمنان آزادی هدف حملات کوبنده بهار بودند که او در جبهه موازی دیگر با ریاکاران مذهبی و واپسگرایان قشری می جنگید. به باور او تا هنگامی که اینان جهل و خرافات را در جامعه می پراکنند نبرد با استبدادیان به جائی نخواهد رسید. غلامحسین یوسفی نوشته بهار از تاریخ ایران مایه ها اندوخته بود و از سر وطن دوستی به آن عشق می ورزید." محمد رضا شفیعی کدکنی بهار را مدیحه سرای آزادی و وطن نام داده. ماشاء اله آجودانی آزادی و وطن را چون تکیه کلامی مستمر در شعر بهار جستجو کرده است: "طبل آزادی، مرگ آزادی، گلبانگ آزادی، جویبار آزادی، شاخه آزادی، سرو آزاد وطن، لیلای وطن، چراگاه وطن، خاکستر وطن، گنج وطن....لوح وطن و ..." بهار اندیشمندی همه جانبه بود. در همه زمینه ها اندیشیده، در همه مقوله ها قلم زده و در همه شکل و شیوه ها نوشته و سروده است. ولی با این همه آنچه به دانایی ها و توانایی های او درخششی کمیاب بخشیده آرمان های انسانی اوست. بهار جان شیفته آزادی و عاشق پر شور ایران بود و برای رهائی آن از جهل و استبداد می جنگید. عشق به وطن که از جان شیفته اش برمی خاست تا ژرفای جان مردمان از هر لایه اجتماعی تاثیر می نهاد و به شعر او به گفته شفیعی کدکنی قدرت تسخیر می داد. همین قدرت تسخیر بود که او و ابوالقاسم عارف قزوینی را در صدر شاعران مشروطیت می نشانید. همین قدرت تسخیر است که میان بهار و ایرج و دیگر شاعران مشروطیت تفاوت ایجاد می کند. شفیعی کدکنی تاثیر گذاری شعر بهار را در جامعه از نوادر حوادث تاریخ شعر فارسی می داند. شعر بهار تا آخرین روزهای حیاتش همواره در اوج زندگی و در پیوند با نبض جامعه بوده و هرگز به ابتذال و سستی و تکرار که از ویژگی های دیگران در سنین کهولت و پیری است گرفتار نشده است. نکته دیگری که به باور شفیعی کدکنی در شعر بهار جلوه ای درخشان دارد تنوع اقالیم شعری اوست. بهار در حوزه های مختلف کار کرده. از وصف طبیعت و خشم و خروش انقلابی و سیاسی تا قلمرو وطنیات که حوزه اصلی شعر اوست. قصیده به یاد وطن نمونه برجسته ای از این وطنیه ها به شمار می رود. شفیعی حتی "حبسیه ها"ی بهار را بر حبسیه های مسعود سعد سلمان رجحان می نهد. نکته دیگری که بر اهمیت شعر بهار می افزاید این است که "او بخش مهمی از تجربه های قدمائی خود را به خدمت مسائلی درآورده که قدما از پرداختن به آنها محروم بوده اند. به بیان دیگر ساخت قدیمی شعر را که در خدمت هجو و مدح و اخلاق بوده به قلمرو گسترده ای از مسائل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی عصر جدید آورده است. در نتیجه اگر چه ساختار شعر او همان شعر قدمائی است ولی در اثر ترکیب با عوالم روحی انسان عصر جدید بافت تازه ای به خود گرفته و نوعی سبک شخصی برای او پدید آورده است. البته سبک شخصی در تاریخ شعر فارسی چیزی است که تا روزگار نیما بسیار اندک یاب است." بهار از همه رسانه های فرهنگی موجود در زمان خود بهره می گرفت تا پیام های انسانی خود را به جامعه ابلاغ کند. حتی به سراغ موسیقی و ترانه رفته بود. تصنیف یا ترانه در زمان او در ادیبان ارج و قربی نداشت و پرداختن به آن دون شانشان به شمار می رفت. حتی ایرج برای خوار کردن عارف، او را تصنیف ساز خطاب می کند. در حالی که با توجه به انبوه گسترده مخاطبان رسانه با ارزشی تلقی می شود و برخی از آهنگسازان دوره مشروطیت چون درویش خان، رکن الدین خان و حسام السلطنه مراد، و مرتضی نی داوود شماری ترانه پدید آوردند که مرغ سحر در صدر آنها نشسته است. در دیوان بهار متن چهارده ترانه چاپ شده ولی بی تردید تعداد ترانه های او بیش از اینهاست که همه آنها را می توان وطنیه به شمار آورد. بهار نیز چون عارف در همه شعرها و ترانه ها یا دست کم مصراعی از آنها به یاد وطن می افتد. بزرگ ترین وطنیه بهار به یاد وطن نام دارد که در آن به همه گوشه های تاریخ ایران سرک کشیده، از پیروزی ها شادمان و از شکست ها اندوهگین شده است. "در یاد وطن"، لِزنیه نیز نام دارد چرا که ملک الشعرا آن را در آسایشگاه مسلولین در دهکده لزن در سویس سروده است. در این قصیده بلند بهار دیروز و امروز ایران را به رویارویی با یکدیگر می کشاند:
امروز چه کردیم که در صورت و معنا/ دادیم ز کف تربیت سرو عَلَن را/ ایران بود آن چشمه صافی که به تدریج / بگرفته لجن تا گلو و زیر و ذقن را/ یارب تو نگهبان دل اهل وطن باش/ کامید به ایشان بود ایران کهن را
شعر بهار پر از اصطلاحات و واژه های فارسی است که دردوره ی او در حال ازیاد رفتن بودند و بهار به خیال خود به این وسیله انهارا از نایودی نجات می داد. شاید همین اصطلاحات باشد که شعر بهار را مهجور و دور از ذهن می سازد. اما در میان ترانه های وطنی نیروی ذوق و شوق آهنگ سازانی چون درویش خان سبب پدید آمدن شش وطنیه موسیقیائی شده است: مرغ سحر، بهار دلکش، ز من نگارم خبر ندارد و عروس گلها (در جریان رفع حجاب)، و باد خزان شهرت بیشتری یافته است. بازگردیم به مرغ سحر که تاثیر گذارترین ترانه تمثیلی- سیاسی بهار به شمار می رود. پس از حدود نود سال که از عمرش می گذرد هنوز نیروی تسخیر خود را حفظ کرده است. مرغ سحر را شمار زیادی از خوانندگان در تنظیم های مختلف خوانده اند ولی نخستین خواننده آن بر خلاف نظر رایج نه قمرالملوک وزیری که ایران الدوله هلن بوده است. عده ای انگیزه سرودن آن را تاثیر جنبش مشروطیت عنوان کرده اند. عده ای دیگر ولی آن را در مخالفت با دیکتاتوری رضا شاهی تلقی می کنند. نکته دیگری در مورد مرغ سحر باقی مانده و آن روایتی ست از خود بهار. بهار گفته که در متن ترانه ابتدا سروده است: شام تاریک من را سحر کن / ولی یک شب شنیده است که رهگذری در کوچه به جای آن می گوید، شام تاریک ما را سحر کن/ او هم متن را به همین شکل شنیده و اصلاح کرده است. در اجراهای بعدی ترانه، من ها به ما تبدیل شده است. گفتنی است که بند دوم مرغ سحر یک مانیفست تند و تیز سیاسی است:
عمر حقیقت به سر شد/ عهد و وفا بی ثمر شد/ ناله عاشق ناز معشوق بی اثر شد/ راستی و مهر و محبت فسانه شد/ قول و شرافت همگی از میانه شد/ از پی دزدی وطن و دین بهانه شد/ دیده تر شد/ ظلم مالک جور ارباب / زارع از غم گشته بی تاب/ ساغر اغنیا پر می ناب/ جام ما پر ز خون جگر شد/
یکی از ترانه های بهار که در دیوان او آمده، ای چرخ نام دارد. این همان ترانه انقلابی عارف قزوینی است با مطلع از خون جوانان وطن. یادمان آمد که این ترانه از همان آغاز مشروطیت مورد اختلاف بهار و عارف بوده است. هر یک دیگری را به سرقت ادبی متهم می کردند. آخر هم روشن نشد که حق با کی است.با این همه بهار را باید آغاز ازادی برای ایدان دانست
از همین روست که فرزندش زنده یاد مهردادبهار نیز در کار شاهنامه و اسطوره ی ایرانی صاحب کمالات بود
Published on February 20, 2025 04:30
No comments have been added yet.