(24/54) “One afternoon the empress and prince attended a session...



(24/54) “One afternoon the empress and prince attended a session of parliament. It was an important day. Everyone was hoping to make a strong impression, and I’d prepared a speech especially for the occasion. I was the last speaker on the schedule. The Speaker of Parliament saw me approaching the podium and tried to wave me off. When I kept coming, he hurriedly adjourned the session. I think some of my colleagues viewed me as an annoyance. I’d developed a reputation for speaking my mind. And whenever I could speak, I spoke. I gave a speech on every budget, every proposal, every vote. The topic was always different. But the theme was always the same: 𝘋𝘢𝘢𝘥. Justice. The word that appears most in Shahnameh. Everyone gets what they deserve. One day I gave a speech saying I’d been informed that Iran’s highest-ranking admiral had used a battleship to import Italian furniture. I asked how we could allow such corruption, from a man with a breast full of public service medals. The crowd was silent. It was unheard of to criticize the military, because it was in the hands of the king. But I wanted to show that I was not afraid to speak. So that other Iranians would feel free to share their thoughts. My words were never heard in the media. If there was ever a mention in the newspaper, it would only say: the representative from Nahavand gave a speech. But still, I spoke. I always had hope that I’d find a way to be heard. There is an Iranian proverb about ‘words that fly.’ It says that if words are false, if they are self-serving, if they come from ambition: they will never fly. Even if they’re shouted from loudspeakers. Even if everyone says them at the exact same time: they will soon be forgotten. For they have no soul. They have no 𝘫𝘢𝘢𝘯. But if a person can find the right words. If the words have 𝘢𝘩𝘢𝘯𝘨, if the words have 𝘬𝘩𝘦𝘳𝘢𝘥, if the words have 𝘳𝘢𝘴𝘵𝘪- they will grow wings. And they will fly. Even if they’re censored; they will fly. Even if they are silenced; they will fly. Even if they are buried deep in the ground; they will still fly. And they will reach the doorstep of every household.” 


بعد‌ از ظهر شهبانو و شاهزاده به نشست مجلس آمده بودند. روز مهمی بود. بودجه‌ی سال آینده در مجلس بررسی می‌شد. نمایندگان رسانه‌ها برای گزارش این رخداد دعوت شده بودند. من شب پیش در رویارویی با نخست وزیر در زمینه‌ی قانون «از کجا آورده‌ای» بگو مگو داشتم. در آنجا سخنان تندی میان ما رد و بدل شده بود. رئیس مجلس ترسیده بود که من در هنگام بررسی لایحه‌ی بودجه آنها را به میان آورم. هنگامی که نماینده‌ای دیگر را در حال بازگو کردن سخنانم در مجلس دیدم، شگفتزده شدم. سخنران بعدی من بودم. برخاستم تا به سوی تریبون بروم که رئیس مجلس پیشنهاد کفایت مذاکرات داد و جلسه پایان یافت. مرا به رُک‌گویی می‌شناختند. بیشتر نمایندگان به رویدادهای محلی می‌پرداختند. من همواره درباره‌ی اولویت‌های ملی سخن می‌گفتم. در رابطه با هر بودجه‌ای، هر پیشنهادی و هر رأی‌گیری سخنرانی می‌کردم. زمینه‌ها متفاوت ولی بُن‌مایه همیشه یکسان بود: دادگری. واژه‌ای که بسیار در شاهنامه آمده است. همه، آنچه را که شایسته‌ی آنند دریافت می‌کنند. باری در یک سخنرانی گفتم باخبر شده‌ام که دریاسالار، فرمانده نیروی دریایی از ناو جنگی برای وارد کردن اسباب و اثاثیه خانه‌اش از ایتالیا استفاده کرده است. پرسیدم چگونه می‌توانیم چنین فسادی را برتابیم، و آن هم از مردی با سینه‌ای پر از نشان‌های افتخار. همه ساکت بودند. انتقاد از نیروهای نظامی امری کاملاً ناشناخته بود، زیرا آنها برگزیده‌ی شاه بودند. من می‌خواستم نشان دهم که از بیان راستی‌ها بیمی نباید داشت. شاید دیگران نیز چنین کنند. آن فرمانده برکنار شد. کشور را نیکخواهی مردمانش پیش می‌برد و نیازمند مسئولیت‌پذیری دلیرانه است. سخنان من هرگز در رسانه‌ها بازتاب داده نمی‌شد. اگر هم در روزنامه اشاره‌ای به آن می‌شد، تنها گفته می‌شد: نماینده‌ی نهاوند سخنرانی کرد. ولی من کار خود را می‌کردم. همیشه امیدوار بودم که راهی برای شنیده شدن پیدا کنم. پندواژه‌ا‌ی درباره‌ی «سخنانی که پرواز می‌کنند» وجود دارد که می‌گوید اگر سخنان دروغ باشند، اگر خودخواهانه باشند، اگر آزمندانه باشند، هرگز پرواز نخواهند کرد، حتا اگر از بلندگوها فریاد زده شوند. حتا اگر همه در یک آن آنها را بیان کنند، بزودی فراموش می‌شوند زیرا جان ندارند. ولی اگر کسی واژه‌های مناسبی پیدا کند، سخنانی آهنگین، خردمندانه و راستین، بال خواهند گشود و پرواز خواهند کرد. حتا اگر از شنیده شدن‌شان جلوگیری شود، پرواز می‌کنند. حتا اگر گویندگان‌شان را خاموش کنند، پرواز می‌کنند. حتا اگر در ژرفای زمین فرو برند، همچنان پرواز می‌کنند و به در هر خانه‌ای می‌رسند

 •  0 comments  •  flag
Share on Twitter
Published on September 13, 2023 13:08
No comments have been added yet.


Brandon Stanton's Blog

Brandon Stanton
Brandon Stanton isn't a Goodreads Author (yet), but they do have a blog, so here are some recent posts imported from their feed.
Follow Brandon Stanton's blog with rss.