فتیان

در قرون اولیه ی بعد از اسلام، در خراسان، در حلقه ی مریدان برخی از عارفان، "بزن بهادران" ارادتمندی پرسه می زدند که به اعتبار ارادتشان به عارف مزبور، همه جا با احترام روبرو می شدند. این "قلدران" را اصطلاحن "فتی" (از ریشه ی فتوت، جوانمردی) می نامیدند. اینها عمدتن جوانمردانی بودند که طبق قصه های موجود، به ضعفا و ناداران، و به اصطلاح امروزی "مستضعفان" یاری می رساندند؛ عیارانی که در مقابل حکومت و "زورمندان" محلی، از مردم معمولی کوچه و بازار، دفاع می کردند. "فتیان" در نواحی جنوبی ایران آن زمان هم، نام و شهرت نیکویی داشتند، و در دوران های پر آشوب‌ اجتماعی، بهنگام ضعف قدرت مرکزی‌، پشت و پناه مردم‌ عادی بودند و آنها را از انواع‌ تجاوزات‌، محفوظ‌ می داشتند. به همین دلیل هم، "فتیان" در دل مردم جای داشتند.‌ بین فتیان سنت ها و رسومی رایج بود که اغلب در "فتوت‌ نامه‌"ها به ذکر آن مقررات پرداخته اند. "فتی"(جوانمرد) کسی بود که به این قواعد و مقررات دل می سپرد و عمل می کرد. "فتوت نامه" مجموعه ‌ای‌ از اصول‌ و قواعد شوالیه‌ گری‌ معنوی‌ بود که در بیان‌ همت‌ و حمیّتِ جوانمردانه ‌ی‌ گروهی‌ که‌ به‌ تعهّد معنوی‌ دست‌ یازیده بودند، می پرداخت. گویا در دوره ای، اصناف مختلف هم دارای اعضاء مشابه (جوانمرد) بوده اند و فتوت نامه نیز داشته اند چرا که تا کنون "فتوت نامه ی چیت سازان" (صنف چیت ساز آن دوران)، به دست آمده است. در دنیای فتیان، جوانمردی را، ابتدا به "شیت"، فرزند حضرت‌ آدم، و سپس تر به حضرت ابراهیم نسبت می دادند. ‌در واقعیت اما، همان گونه که اصول‌ اخلاقی‌ زرتشتی‌ به‌ نظام‌ شوالیه‌ گری‌ انجامیده‌ بود، یاران‌ "سوشیانت ها"ی‌ زرتشتی‌، در دنیای اسلامی (تشیع) منبع الهام یاران دوازده گانه ی پیامبر (امامان) شدند، فتیان نیز بر مبنای الگوی پهلوانان افسانوی سرزمین (آن گونه که شرح برخی شان در شاهنامه ی فردوسی آمده است)، ساخته و پرداخته شده اند. قوانین درون گروهی فتیان؛ ستیز علیه ظلم و ظالم و از این قبیل بود. البته این گروه، برای "مردم" یا همان "ضعفا" هم مقرراتی داشتند؛ به این معنا که اگر ضعیفی در جرگه ی ارادتمندان آن عارف بود، بیشتر مورد حمایت "فتیان" (ارادتمندان آن فرقه) قرار می گرفت.
طبق رسوم زمانه، عنوان "فتوت" بایستی از سوی سه "استاد" (یا چهار؟) مشهور این رشته، به کسی که شایسته است؛ بصورت کمربند فتوت داده می شد. به عبارت دیگر "فتیان" صاحب کمربندی بودند که "استاد"ان نام آور زمان، به آنان می بخشیدند، و به کمرشان می بستند. هر "جوانمرد" صاحب کمربند، تمامی عمر نسبت به پیش کسوتان خود (همان ها که به او کمربند بخشیده بودند)، مطیع و سرسپرده بود. در قاموس فتیان قرون بعدی (هفت و هشت هجری) حضرت علی "فتی" بزرگ قلمداد می شد. نوشته اند علی کمربند فتوت خود را از "سلمان فارسی"، "داود مصری"، "سهیل رومی" و "ابو محجن ثقفی" دریافت کرده، و اولین کسی که کمربند عیاری به کمر علی بسته، سلمان فارسی بوده است. (جایی اما ندیده یا نخوانده ام که خود "سلمان فارسی" از چه کسی کمربند دریافت کرده بوده است)! باری، القاب "شاه مردان"، "جوانمرد" و اصطلاح "لافتی الا علی، لا سیف الا ذوالفقار" (هیچ جوانمردی، علی نمی شود و هیچ شمشیری، ذوالفقار) هم که جزو شعارهای "فتیان" زمانه بوده، از همین جا ناشی می شده است. اعطای این مقام (کمربند فتوت)، مراسم خاصی داشته؛ داوطلب شلواری می پوشیده که "لباس الفتوة" می نامیدند (شلوار کوتاهی که بعدن اهل زورخانه به پا می کردند). "ابن بطوطه"، جغرافیادان و سیاح عرب (مراکشی)، در سفرنامه ی خود از دیدار با اهل فتوت (در قرن هشتم هجری) یاد کرده، و شرح کاملی از ظاهر (لباس) و اعتقادات آنها ارائه کرده است.
زنده یاد دکتر محمدجعفر محجوب، در این زمینه پژوهش های بسیاری داشته و چند "فتوت نامه" را باز نشر کرده است. خود او در سال های آخر عمرش کتابی تحت عنوان "آیین جوانمردی" نوشته که در سال 1379 در نیویورک، منتشر شده است. (دکتر محجوب در زمینه ی افسانه ها و داستان های رایج عامیانه نیز، تالیفاتی دارد که از آن جمله اند؛ "ادبیات عامیانه ی ایران"، "امیرارسلان" که از بدعت های "نقیب الممالک"، قصه گوی ناصرالدین شاه بوده است. یا "سندبادنامه" که منظوم است). باری، دکتر محجوب در فتوت‌ نامه ‌ی‌ ملاحسین‌ واعظ‌ کاشفی هم‌، به‌ قواعد و روش جوانمردان (فتیان)، اشاره کرده، که در اصل همان روشی بوده که شوالیه های قرون وسطا (شهسواران)، برای‌ تحکیم‌ رژیم‌ فئودالی‌ و کلیسا، داشته اند. از همین رو مراسم تشرف به شوالیه گری در فرون وسطا نیز، در کلیسا صورت می گرفته است؛ که طی آن، شوالیه، نیم‌ تنه ‌ای‌ سفید (به نشانه‌ ی‌ پاکی‌)، و بالاپوشی سرخ‌ (به نشانه ی آمادگی برای جانبازی / شهادت در راه ارباب و خلیفه ی خود) بر تن‌ می‌ کرده. در سال های اخیر، تلاش شده تا وجود "شوالیه"های قرون وسطای اروپا، و مراسم تشرف به شوالیه گری آنان را هم، تقلیدی از اسلام (تشیع) جلوه دهند. اما از آنجا که ظهور فتیان‌ در آغاز سده‌ ی‌ چهارم‌ هجری ‌/ قرن دهم‌ میلادی‌ بوده‌ (به یک معنا بعداز وجود و ظهور شوالیه های قرون وسطا)، چنین بر می آید که اگر تقلیدی هم صورت گرفته، به احتمال قوی به عکس بوده، یعنی وجود فتیان (جوانمردان)، از شوالیه ها (شهسواران) قرون وسطای اروپا الهام گرفته شده است. بهررو این مساله روشن نیست، و آنچه از روی شواهد تاریخی می توان گفت، الهام اسلام (تشیع) از شوالیه گری ست.‌
عباس اقبال می نویسد: "یکی از شعارهای آنان (فتیان، جوانمردان) حمایت از مظلومین بود، در گیلان و مازندران و خراسان، به تدریج خود را حامی شیعه قرار دادند. در همین دوره بود که تعصب اهل تسنن بر ضد شیعه در ایران شرقی قوت گرفته و شیعه مورد آزار سلاطین "آل کرت" قرار می گرفتند. رهبران این فرقه (فتیان) که حمایت از مظلومین را دستور عمده مسلک خویش قرار داده بودند، به هواخواهی ایشان، و به تدریج به عنوان برانداختن مذهب اهل تسنن، قیام کردند و یکی از مشایخ صوفیه شیعه به نام "شیخ حسن جوری" با مریدانش که آنان را شیخیان جوریه می نامیدند، به مسلک آنان پیوست و سلسله "سربداران" را پدید آورد که مقرّ آنان در سبزوار بوده. (تاریخ مفصل ایران، عباس اقبال، 1347). در مورد این گروه (سر بداران)، با وجودی که اغلب در اعمال "ناجوانمردانه" علیه غیر شیعیان به افراط گرایش داشته اند، در سال های اخیر، تاریخ را به گونه ای تحریف کرده اند که گویی اینان به راستی "فتی" و جوانمرد بوده اند، و جز اعمال نیک، کاری از آنها سر نمی زده است.
"فتیان" در قرون بعدی، از روزگار صفویه به بعد، به ویژه در دوران قاجار، به تدریج، تبدیل به "لات و لوت"، لشوش و "داش مشدی"، و این اواخر "کلاه مخملی" شدند و به شکلی دیگر، به فرمان "ولی امر" خود، در گذرگاه ها از مخالفین اربابان خود(مردم معمولی) "نسق" می گرفتند و آنان را به قتل و غارت و تخریب ناموسی، تهدید می کردند! قمه هاشان که پیش تر بطرف "ظالم" نشانه می رفت، بسوی "مظلوم" برگشت و غالبن با زور، و به بهانه ی "حفاظت"، از اصناف و پیشه وران پول می گرفتند. برخی شان ثروتمندان هر محله را می چزاندند، می دوشیدند و به قول معروف "شیتیلی" می گرفتند، و از این راه زندگی می کردند. در انتهای دوره ی قاجار، به ویژه در دوران یازده ماهه ی استبداد صغیر (دوران محمدعلیشاه)، اکثر این لات و لوت ها همه جا طرف حکومت و برخی دور و اطراف شیخ فضل الله نوری، و درصدد قتل مشروطه خواهان بودند. در دوران رضا شاه، میزان قلدری این جماعت و اصولن زورگویی لات ها، تا اندازه ای سرکوب شد، و فروکش کرد اما حضورشان در جامعه از میان نرفت، و تا دوران دکتر مصدق ادامه داشت. کودتا علیه مصدق را همین لشوش و قمه کشان رهبری می کردند؛ امثال "شعبان جعفری" (شعبون بی مخ)، "رمضون یخی"، "طیب رضایی" و...، که بیشترشان فرمانبردار آیت الله کاشانی بودند. تا شورش طرفداران خمینی در سال های اوایل دهه ی چهل. بعدها این قمه کشان، یکی یکی به دست خود شاه و حاکمیتی که زمانی از وجودشان بهره برده بود، گرفتار و اعدام شدند (بجز یکی؛ "شعبون بی مخ").
باید گفت یکی از دلایل رشد باج گیری و لات بازی، رواج خرافه و خرافه پرستی در جامعه است؛ "فال گیری"، "توسل" و "توکل"، جن گیری و... شهامت و جرات مردم را می دزدد. و چون روحیه ی جامعه با خرافه سست و ضعیف شد، ترس به دل ها راه می یابد و زمینه برای رشد لات و لوت های باجگیر و بظاهر "محافظ" ناموس، فراهم می شود؛ در مورد "خرافات" نزد عوام؛
الف) شیخ کلينی (از این گونه "شیوخ راوی"، و بی شناسنامه، در تاریخ تشیع بسیار داریم؛ "محدث قمی"، "شیخ رضی"، "شیخ کافی" و...)، از "سعد اسکاف" روايت کرده که به خدمت حضرت امام محمد باقر رفتم، آن قدر ماندم که آفتاب گرم شد، پس جماعتی بيرون آمدند با روهای زرد، و کلاه‌ های خز در سر، چون داخل شدم فرمود ايشان برادران شمايند از جن، پرسيدم که به خدمت شما می ‌آيند؟ فرمود: بلی ، می آيند و از مسائل دين و حلال و حرام خود سؤال می ‌نمايند (اجنه در مورد اقسام طهارت، و غسل جنابت از حضرت سوال می کرده اند!).
ب) سپس کلینی از قول سعد اسکاف، از حضرت باقر روايت کرده که روزی حضرت اميرالمؤمنين بر منبر مسجد کوفه نشسته بودند، ناگاه اژدهايی داخل شد، مردم برخاستند که آن را بکشند، حضرت فرمود: معترض آن مشويد، آمد تا نزديک منبر و بلند شد و بر حضرت سلام کرد. پرسيدند: تو کيستی؟ گفت: عمرو بن عثمان، پدرم را بر جن خليفه کرده بودی، پدرم وصيت کرد به خدمت تو آيم و آنچه رأی تو اقتضا نمايد، عمل کنم. حضرت فرمود: تو را وصيت می کنم به تقوی و پرهيزکاری. (تقوا و پرهیزکاری اژدها، نماینده ی "عظما" در دنیای اجنه!) غرض این بوده تا به ذهن مردم بچپانند که جن و انس و حیوان و همه ی کائنات به فرمان امام اند، و راه چاره ای جز اطاعت نیست.
ج) باستانی پاريزی نقل می کند که در روستايی نزديک پاريز کرمان، مردم اعتقاد داشتند که اژدهایی می ‌زيسته که به دست حضرت علی سنگ شده: "می ‌گفتند: "شبی مادری پير که بيمار بود از فرزندان خود آب خواست، دو دختر او متوجه شدند که در کوزه آب نيست؛ با وجود مخالفت مادر بيمار، هراسان و لرزان عازم چشمه شدند، اژدها کنار چشمه خفته بود، بی ‌امان، دهان گشود و هر دو را به خود کشيد، دختران معصوم بی ‌اختيار فرياد زدند: يا علی! نيروی غيبی مدد کرد. مولا با ذوالفقار، سر رسيد و شمشير را حوالۀ اژدها کرد، اژدها بی درنگ به سنگ تبديل شد. مردمان ده سراسيمه بيرون پريدند و دختران را که در دهان اژدها محبوس مانده بودند، از سوراخ بينی او بيرون کشيدند. از آن روزگار مردم اين دهکده در سوراخ ‌های سنگی که حدس می ‌زنند، سوراخ بينی اژدهاست، شمع روشن می ‌کنند". (خداوند تبارک و تعالی، اگر قادر مطلق است، باید به برخی ها کمی عقل، و به ما هم کمی پول عنایت فرماید)
د) دربارۀ حضرت عباس، علمدار کربلا، و به دندان گرفتن مشک آب، در شاهنامه داستان مشابهی وجود دارد؛ به دندان گرفتن درفش به وسيله بيژن. در روایت شیعی می فرمایند چون دست های گرامی (حضرت عباس) در نبرد قطع ‌شد، حضرت درفش را به دندان گرفتند. ("بحارالانوار"، آخوند مجلسی، ج 45 ص 40. آخوند مجلسی اما توضیح نداده اند که وقتی دستان حضرت قطع شده بود، چگونه و چطور مشک را به دندان سپردند!)
ه) در متون مختلف، به فارسی دانی حضرت رسول، حضرت علی و بعضی از امامان هم اشاره رفته است. در فارسنامۀ ابن بلخی می خوانيم: "... و پيغمبر ما بسيار لفظ پارسی دانستی و چند لفظ گفته که معروف است و در ستايش پارسيان مأثور است از پيغمبر که "لوکان هذاالعلم معلّقاً بالثّريا، لناله رجال من فارس"، يعنی اگر اين علم از ثريا آويخته بودی مردانی از پارس بيافتندی"! (داستان رستم و سهراب از مرشد عباس زريری، به کوشش جلیل دوستخواه، ص 51).
ز) در روايت ‌های نقّالان و داستان ‌هايی که در زورخانه ‌ها نقل می ‌شده: علی شاه مردان و سلحشوران است و "رستم را می بينيم که نماز شام می گزارد، يا سهراب در يکی از عرصه ‌ها ناگهان به آيه‌ ی ایاز قرآن استناد می ‌کند". (حملۀ حيدری، ميرزامحمد رفيع خان باذل، ص 5)؛
منابع؛
تاريخ ادبيات در ايران

تاریخ مفصل ایران، عباس اقبال https://www.goodreads.com/book/show/7...
فتّوت ‌نامه ‌ی‌ عبدالرزاق‌ کاشانی"،
"فتّوت‌ نامه ‌ی‌ شمس‌ الدین‌ آملی"،
از قرون هفتم‌ تا نهم‌ هجری‌ قمری‌، دو متن‌ فارسی‌ شیخ‌ شهاب‌ الدین‌ سهروردی‌ (۶۳۲-۵۳۹ ه. ق‌)، که مشاور دینی‌ الناصر لدین‌ باللّه،‌ خلیفه ‌ی‌ عباسی‌ بوده، به نام فتوت نامه های یک و دو، مشهور است.
دکتر محمدجعفر محجوب عباس اقبال
2 likes ·   •  0 comments  •  flag
Share on Twitter
Published on June 02, 2020 10:35
No comments have been added yet.