دستِ چپِ من - داستانِ مردی در جستجوی غریزۀ سرکوب‌شده

«خیش» که تمام بشود، رمانِ نه‌چندان مفصلی خواهم نوشت با عنوانِ «دستِ چپِ من.» اولین باری است که عنوانِ کتابی را قبل از نوشتن می‌دانم.

عنوانِ «دستِ چپِ من» یکی-دو سال پیش به ذهنم رسید. فقط می‌دانستم یک روز همچین کتابی خواهم نوشت. بی‌ربط به کتابِ «پای چپِ من» و فیلمش نیست، باربط هم نیست. داستان، داستانِ مردی‌ست ناکام، در جستجوی کام.

این روزها مدام خرده فکرها دربارۀ «دستِ چپِ من» را پس می‌زنم تا کارم با «خیش» تمام بشود. بعد احتمالاً بی‌درنگ سرگرمِ «دستِ چپِ من» می‌شوم.

شاید دوست داشته باشید جزئیاتِ بیشتری درباره‌اش بدانید. شاید عنوانش برایتان سؤال‌برانگیز باشد.

اول اینکه من چپ‌دستم. یعنی که با دستِ چپ می‌نویسم، وقتی بچه بودم با دستِ چپ سنگ پرت می‌کردم، موقعِ نوشتن از راست به چپ زیادی روی کاغذ خم می‌شوم، با قیچی مشکل دارم و تقریباً اغلبِ کارهای قابلِ بیان و غیرقابل بیانم را با همین دست سامان می‌دهم، مگر چند کارِ مختصر که از اول یادم دادند با دستِ راست انجام‌شان بدهم: مثلِ تیراندازی با اسلحه.

اینکه دستِ چپم چه ربطی دارد به داستانِ مردِ ناکام در جستجوی کام، معمایی‌ست که باید در قصه دنبالش بگردید نه در توضیحِ نویسنده.

به هر حال دستِ چپم، عینِ خودم، محاسنی دارد و معایبی، خوبی کرده و لابد بدی‌هایی هم ازش سر زده. همیشه مخاطب است که به‌واسطۀ شخصیتش، فهمش، میلش، منافعش، هوشش و متغیرهای درونی (روانی) و بیرونیِ (محیطی) دیگر، به قضاوت دست می‌زند.

link: کلیک کنید و متن کامل این نوشته را بخوانید
1 like ·   •  0 comments  •  flag
Share on Twitter
Published on August 24, 2019 02:16 Tags: جنسیت, داستان, رمان, غریزه
No comments have been added yet.


نوشته‌های حسام الدین مطهری در گودریدز

حسام الدین مطهری
نوشته‌های حسام الدین مطهری در شبکه اجتماعی گودریدز
Follow حسام الدین مطهری's blog with rss.