پرندگان میروند در پرو میمیرند Quotes
پرندگان میروند در پرو میمیرند
by
Romain Gary1,615 ratings, 3.68 average rating, 220 reviews
پرندگان میروند در پرو میمیرند Quotes
Showing 1-7 of 7
“Единственото изкушение, което никой никога не е успял да победи, е надеждата.”
― Los pájaros van a morir al Perú
― Los pájaros van a morir al Perú
“کائنات را علم توضیح میدهد، موجودات را روانشناسی تشریح میکند، اما هر کس خود باید از خود دفاع کند، خود را واننهد، نگذارد تا آخرین ریزههای توهمش ربوده شود.”
― پرندگان میروند در پرو میمیرند
― پرندگان میروند در پرو میمیرند
“Скоро човекът ще бъде безостатъчно използваем. Вече му отнеха най-красивите мечти, за да ги превърнат във войни и затвори.”
― پرندگان میروند در پرو میمیرند
― پرندگان میروند در پرو میمیرند
“همیشه موج نهم تنهایی، قویترین موج، همان که از دورترین نقطه میآید، از دورترین جای دریا، همان است که تو را سرنگون میکند و از سرت میگذرد و تو را به اعماق می کشاند، و سپس ناگهان رهایت میکند، همانقدر که فرصت کنی تا به سطح آب بیایی، دستهایت را بالا ببری، بازوهایت را بگشایی و بکوشی تا به نخستین پر کاه بچسبی. تنها وسوسهای که کس هرگز نتوانسته است بر آن غالب شود: وسوسهٔ امید.”
― پرندگان میروند در پرو میمیرند
― پرندگان میروند در پرو میمیرند
“در این لحظه بود که مرد آنچه "حماقت شکست ناپذیر" مینامید دوباره به سراغش آمد و گرچه خود کاملا به آن آگاه بود ، گرچه عادت داشت که همیشه ببیند که هرچه به آن دست میزند ویران میشود ، ولی این بود که بود ، کاری نمیشد کرد . چیزی در او بود که نمیخواست دست بردارد و تسلیم شود ، و همیشه به همه ی دام های امید می افتاد . در ته دل به سعادتی ممکن اعتقاد داشت که در عمق زندگی پنهان است و ناگهان سر برمی آورد تا در دم غروب همه جا را روشن کند . نوعی حماقت مقدس در او بود .”
― پرندگان میروند در پرو میمیرند
― پرندگان میروند در پرو میمیرند
“در این لحظه بود که مرد آنچه "حماقت شکست ناپذیر" مینامید دوباره به سراغش آمد و گرچه خود کاملا به آن آگاه بود ، گرچه عادت داشت که همیشه ببیند که هرچه به آن دست میزند ویران میشود ، ولی این بود که بود ، کاری نمیشد کرد . چیزی در او بود که نمیخواست دست بردارد و تسلیم شود ، و همیشه به همه ی دام های امید می افتاد . در ته دل به سعادتی ممکن اعتقاد داشت که در عمق زندگی پنهان است و ناگهان سر برمی آورد تا در دم غروب همه جا را روشن کند . نوعی حماقت مقدس در او بود .”
― پرندگان میروند در پرو میمیرند
― پرندگان میروند در پرو میمیرند
“دراین لحظه بود که مرد آنچه "حماقت شکست ناپذیر" مینامید دوباره به سراغش آمد و گرچه خود کاملا به آن آگاه بود ، گرچه عادت داشت که همیشه ببیند که هرچه به آن دست میزند ویران میشود ، ولی این بود که بود ، کاری نمیشد کرد . چیزی در او بود که نمیخواست دست بردارد و تسلیم شود ، و همیشه به همه ی دام های امید می افتاد . در ته دل به سعادتی ممکن اعتقاد داشت که در عمق زندگی پنهان است و ناگهان سر برمی آورد تا در دم غروب همه جا را روشن کند . نوعی حماقت مقدس در او بود .”
― پرندگان میروند در پرو میمیرند
― پرندگان میروند در پرو میمیرند
