داستان شاهدخت سرزمین ابدیت Quotes
داستان شاهدخت سرزمین ابدیت
by
آرش حجازی801 ratings, 3.81 average rating, 79 reviews
داستان شاهدخت سرزمین ابدیت Quotes
Showing 1-2 of 2
“مگر میشود آدم فقط یکبار عاشق شود؟ عشق ابدی فقط حرف است. پیش میآید که آدم خیلی خاطر کسی را بخواهد, اما همیشه وقتی آدم فکر میکند که دلش سخت پیش یکی گرفتار شده، یک دفعه یک جایی, میبیند که دلش, تهِ دلش, برای یکی دیگر هم میلرزد. اگر باوفا باشد دلش را خفه میکند و تا آخر عمر حسرت آن دللرزه برایش میماند. اگر بیوفا باشد, میلغزد و همه عمرش عذاب گناه بر دلش میماند. هیچکس حکمتش را نمیداند. حالا با خود آدم است که حسرت را بخواهد یا عذاب گناه را, اما یکی را باید انتخاب کند، فرار ندارد”
― داستان شاهدخت سرزمین ابدیت
― داستان شاهدخت سرزمین ابدیت
“«عشق مثل خیسیِ زمین بعد از باران است. اگر آفتاب نباشد، زمین خیس میماند. اما اگر آفتاب بتابد، آب بخار میشود و میرود. اما قبل از رفتن، چیز زیبایی خلق میکند.رنگینکمان...»
آناهیتا گفت:«زمین خیس بماند بهتر است یا آدم رنگینکمان را ببیند؟»
پوریا خندید و گفت:«بعضی میگویند اگر زمین خیس بماند، بارور میشود و از آن سبزه در میآید. بعضی میگویند رنگینکمان را دیدن، به هر رفتنی میارزد...»”
― داستان شاهدخت سرزمین ابدیت
آناهیتا گفت:«زمین خیس بماند بهتر است یا آدم رنگینکمان را ببیند؟»
پوریا خندید و گفت:«بعضی میگویند اگر زمین خیس بماند، بارور میشود و از آن سبزه در میآید. بعضی میگویند رنگینکمان را دیدن، به هر رفتنی میارزد...»”
― داستان شاهدخت سرزمین ابدیت
