پرستشگاه ایزدان مدفون Quotes
پرستشگاه ایزدان مدفون
by
محمدتقی حسن زاده توکلی1 rating, 5.00 average rating, 0 reviews
پرستشگاه ایزدان مدفون Quotes
Showing 1-1 of 1
“سر بلند کردم. ديدم، گاري زمينافتاده و تختههايش روي سر و کلهي خرس فرودميآيد. هر چه ميزدند، خون نميآمد. انگار خونش را کشيدهباشند. سرم را بالادادم. موهاي پيشانيام را عقبدادم.
- اين نذر درياس. كي با قربونيش قبل اين كه پيشكششكنه، اين كارو ميكنه؟»
فربانی ای که دریا نپذیرفت
از مجموعه داستان پرستشگاه ایزدان مدفون”
― پرستشگاه ایزدان مدفون
- اين نذر درياس. كي با قربونيش قبل اين كه پيشكششكنه، اين كارو ميكنه؟»
فربانی ای که دریا نپذیرفت
از مجموعه داستان پرستشگاه ایزدان مدفون”
― پرستشگاه ایزدان مدفون
