The Clown Quotes

“I am a clown...and I collect moments.”
― Heinrich Böll, The Clown

“به شکل عجیب و غریبی با وجود تمام تجارب تلخی که با همنوعان خود پشت سر گذاشته‌ام، آنها را دوست دارم. منظورم انسان‌ها هستند.”
― Heinrich Böll, عقاید یک دلقک

“یک وسیلۀ درمان موقتی وجود دارد، آن اَلکُل است، و یک وسیلۀ درمان قطعی و همیشگی می‌تواند وجود داشته باشد، و آن ماری است. ماری مرا ترک کرده است. دلقکی که به مِی‌خوارگی بیُفتد زودتر از یک شیروانی‌ساز مست سقوط می‌کند.”
― Heinrich Böll, The Clown

“I don't trust Catholics," I said, "because they take advantage of you."
"And Protestants?" he asked with a laugh.
"I loathe the way they fumble around with their consciences."
"And atheists?" He was still laughing.
"They bore me because all they ever talk about is God.”
― Heinrich Böll, The Clown

“An artist is like a woman who can do nothing but love, and who succumbs to every stray male jackass.”
― Heinrich Boll, The Clown

“بی خداها حوصله ام را سر می برند، چون فقط درباره خدا حرف می زنند!”
― Heinrich Böll, The Clown

“هرگز نباید سعی در تکرار لحظات داشت، باید آنها را همانگونه که یک بار اتفاق افتاده‌اند، فقط تنها به خاطر آورد.”
― Heinrich Böll, The Clown

“چيزي نمانده بود كه بار ديگر به پيرمرد گوش سنگين در مدرسه ي لئو تلفن بزنم و با او درباره ي نياز جسمي به گفتگو بپردازم.از تماس گرفتن با كساني كه مي شناختم هراس داشتم چون فكر ميكردم كه مردم غريبه احتمالا منظور مرا بهتر مي فهمند.”
― Heinrich Böll, عقاید یک دلقک

“Ich bin ein Clown und sammle Augenblicke.”
― Heinrich Böll, The Clown

“بعضی کورها، با این که واقعا کور هستند، ولی نقش یک نابینا را بازی می کنند.”
― Heinrich Böll, The Clown

“انسان نه قادر به تکرار لحظات است و نه قادر به بیان آن هاست”
― Heinrich Böll, The Clown

“One thing is certain, anyone who collects art is not an artist.”
― Heinrich Böll, The Clown

“دیگران علیرغم واقع گرا بودنشان، به ابلهی عروسم های خیمه شب بازی می مانند که هزاران بار دست هایشان را به گردنشان می رسانند، اما قادر به کشف نخ هایی که به وسیله آن ها آویزان شده اند نیستند”
― Heinrich Böll, The Clown

“تو فاقد آن خصلتی هستی که انسان را تبدیل به یک مرد می کند و آن همانا تحمل کردن و درک شرایط است.”
― Heinrich Böll, The Clown

“For the outsider--and everyone in this world is an outsider in relation to everyone else--something always seems worse or better than it does for the one directly concerned, whether that something is good luck or bad luck, an unhappy love affair or an 'artistic decline'.”
― Heinrich Böll, The Clown

“وقتی توی حمام , در گنجه کوچک سفید دیواری را باز کردم , دیگر دیر شده بود. باید فکرش را قبلا میکردم چه چیزهای احساساتی مرگ آوری توی آن است. لوله ها و قوطی ها و شیشه ها و ماتیک های ماری ؛ هیچ چیز از آنها دیگر توی گنجه نبود , و اینکه به طور آشکار هیچ چیز از آنها آنجا نبود , همانقدر ناراحت کننده بود که من یک لوله یا یک قوطی از او می یافتم.”
― Heinrich Böll, The Clown

“To cling to the past is hypocrisy, because no one knows those moments.”
― Heinrich Böll, The Clown

“برای اولین بار در زندگیم می دیدم که عادی بودن یعنی چه: مجبور بودن به انجام کارهایی که میل انسان در آن نقشی ندارد”
― Heinrich Böll, The Clown

“وقتي به اين مسئله فكر مي كنم كه بعضي از دلقك ها سي سال تمام نمايش هايي يكسان را اجرا مي كنند، حيرت زده مي شوم. چنين كاري براي من مانند اين است كه به خوردن يك كيسه آرد با يك قاشق محكوم شده باشم. اگر كاري را كه انجام مي دهم لذت بخش نباشد، مريض مي شوم، و حالتي بيمارگونه پيدا مي كنم”
― Heinrich Böll, The Clown

“Probably the best way to kill aesthetes is with valuable objets d’art so that in death they can still get mad over an act of vandalism.”
― Heinrich Böll, The Clown

“I cattolici mi rendono nervoso perché sono sleali. E i protestanti? domandò ridendo, quelli mi fanno star male con quel loro pasticciare intorno alla coscienza. E gli atei? rideva ancora. Quelli mi annoiano perché parlano sempre di Dio. E lei che cos'è, in conclusione? Io sono un clown.”
― Heinrich Böll, The Clown

“He was not a realist, and I wasn't either, and we both knew that the others in all their triteness were realists, stupid as puppets which touch their collars a thousand times without ever discovering the string they are dangling on.”
― Heinrich Böll, The Clown

“Ciò di cui un clown ha bisogno è tregua, la finzione di ciò che gli altri chiamano tempo libero. Ma questi altri non capiscono che la finzione del tempo libero per un clown consiste appunto nel dimenticare il suo lavoro, e non lo capiscono proprio perché loro si occupano della cosiddetta arte proprio durante il loro tempo libero.”
― Heinrich Böll, The Clown

“- ამოიგდეთ თავიდან ეგ სისულელეები, შნირ, რა დაგემართათ ასეთი?
- კათოლიკეები ნერვებს მიშლიან, - ვუპასუხე მე, - სინდის-ნამუსი არ გააჩნიათ.
- პროტესტანტები? - მკითხა მან სიცილით.
- საკუთარ სინდის-ნამუსზე იმდენს მიედ-მოედებიან, დაგაოსებენ.
- ათეისტები? - იგი ისევ იცინოდა.
- ათეისტები მოსაწყენი ხალხია, მუდამ ღმერთზე ლაპარაკობენ.
- თქვენ, თქვენ ვიღა ხართ, შნირ?
- მე კლოუნი გახლავართ....”
― Heinrich Böll, The Clown

“نمی دانید که اراده ای آهنین و عزمی استوار در اعتقاد به چیزی، چقدر به انسان کمک می کند”
― Heinrich Böll, The Clown

“اسقف, لعنت بر شیطان, مسئله ای که منجر به تولید یک بچه می شود موضوعی نسبتاً بی پرده و صریح است. اما اگر دلتان بخواهد می توانیم درباره ی لک لک ها با هم حرف بزنیم, اما هر آنچه شما در موعظه هایتان در مورد این مسئله صریح زیر گوش مردم می خوانید, چیزی جز چاپلوسی و ریا نیست. شما تصور می کنید که این جریان یک کثافتکاری خلاف قانون و اخلاق است که بر خلاف طبیعت و تنها به منظور دفاع از خود در زندگی زناشویی به کار گرفته می شود و با این خیال واهی نیاز جسمی را از جنبه ی دیگر قضیه که با آن ارتباط تنگاتنگ و عمیقی دارد و پیچیده تر نیز هست, جدا می سازید. اما حتی زنی که به اجبار تن به تقاضای شوهرش می دهد و یا دائم الخمری که برای رفع نیاز نزد فاحشه ای می رود گوشت صرف نیستند, و در وجود آنها نیز چیزی وجود دارد که در ارتباط با جسم چیزی را تشکیل می دهد که شما قادر به درک چند و چون آن نیستید.”
― Heinrich Böll, The Clown

“Olvidé mencionar que soy sensible no sólo a la melancolía y a la jaqueca, sino que poseo, además, otro don casi místico: puedo percibir olores por teléfono (Bóll, Heinrich. Opiniones de un payaso, trad. Lucas Casas. México: Seix Barral, 2005 p. 14).”
― Heinrich Böll, Opiniones de un payaso

“Stay away from St. Augustine: skillfully formulated subjectivity is not theology, not by a long shot, and it's harmful to young souls. Nothing but journalism with a few dialectical features. You won't take offense at this advice?"
"No," I said, "I shall immediately go and throw my St. Augustine into the fire."
"That's right," he said almost jubilantly, "into the fire with him. God bless you." I was on the point of saying Thank you, but it didn't seem appropriate, so I merely hung up and wiped the sweat off my face.”
― Heinrich Böll, The Clown

“Embarrassment seems to be the sole means of communication between parents and children.”
― Heinrich Böll, The Clown

“I don't trust Catholics," I said, “because they take advantage of you." "And Protestants?" he asked with a laugh. "I loathe the way they fumble around with their consciences." "And atheists?" He was still laughing. "They bore me because all they ever talk about is God." "Then what are you?" "I am a clown," I said...”
― Heinrich Böll, The Clown