سگ ولگرد Quotes

Rate this book
Clear rating
سگ ولگرد سگ ولگرد by صادق هدایت
8,595 ratings, 3.82 average rating, 407 reviews
سگ ولگرد Quotes Showing 1-12 of 12
“مرد میزبان: "...- مخصوصا اتومبیل که با بوق و گرت و خاک، روحیهٔ شاگرد شوفررو تا دورترین ده‌کوره‌ها می‌بره - افکار تازه به‌دورون رسیده، سلیقه‌های کج و کوچ و تقلید احمقونه تو هر سولاخی می‌چپونه!"

داستان تاریک‌خانه”
Sadegh Hedayat, سگ ولگرد
“او همهٔ این علما و فضلا را بزرگ کرده بود و خوب می‌شناخت، به فرنگ رفته‌ها و متجددین و قدیمی‌هایش همه سر و ته یک کرباس بودند فقط عناوین مختلف آن‌ها فرق می‌کرد. پیشتر می‌رفتند نجف حجت‌الاسلام می‌شدند و حالا می‌رفتند فرنگ با عنوان دکتری بر‌می‌گشتند و کارشان عوام‌فریبی و همهٔ حواسشان توی شکم و زیرشکم‌شان بود."

داستان میهن‌پرست”
Sadegh Hedayat, سگ ولگرد
“مرد میزبان: "اصلا من تنبل آفریده شدم. - کار و کوشش مال مردم توخالیس، به این وسیله می‌تونن چاله‌یی که تو خودشونه پر بکنن."

داستان تاریک‌خانه”
Sadegh Hedayat, سگ ولگرد
“هاسمیک: "... و فهمید همهٔ کیف‌هایی که برای مردم معمولی جایز بود برای کسی که دنیاهایی مافوق تصورات و لذایذ سایرین ایجاد می‌کرد غیر‌ممکن بود"

داستان تجلی”
Sadegh Hedayat, سگ ولگرد
“همه محض رضای خدا او را میزدند و به نظرشان خیلی طبیعی بود سگ نجسی را که مذهب نفرین کرده و هفتا جان دارد برای ثواب بچزانند.”
Sadegh Hedayat, سگ ولگرد
“مرد میزبان: "گفت: «- من هیچ وقت در کیف‌های دیگرون شریک نبوده‌ام، همیشه یه احساس سخت یا یه احساس بدبختی جلو منو گرفته: - درد زندگی، اشکال زندگی. اما از همیه این اشکالات مهمتر جوال رفتن با آدم‌هاست شر جامعیه گندیده، شر خوراک و پوشاک، همیه اینا دائما از بیدار شدن وجود حقیقی ما جلوگیری می‌کنه. یه وقت بود داخل اونا شدم، خواستم تقلید سایرین رو در بیارم، دیدم خودمو مسخره کرده‌ام هر چی رو که لذت تصور می‌کنن همه‌رو امتحان کردم، دیدم کیف‌های دیگرون به درد من نمی‌خوره."

داستان تاریک‌خانه”
Sadegh Hedayat, سگ ولگرد
“مرد میزبان: "اصلا من تنبل آفریده شدم. - کار و کوشش مال مردم توخالیس، به این وسیله می‌]وان چاله‌یی که تو خودشونه پر بکنن."

تاریک‌خانه”
Sadegh Hedayat, سگ ولگرد
“Yaşam derdi, yaşam güçlüğü. Bütün sorunların içinde en önemlisi insanlarla uğraşmak. Kokuşmuş toplumun şerri, yiyecek giyecek belası, bunların hepsi, durmadan gerçek varlığımızın uyanmasına engel oluyorlar.”
Sadık Hidayet, سگ ولگرد
“Oysa o sonsuza kadar ölecekti; geriye bir çocuk bırakmamıştı çünkü.”
Sadık Hidayet, سگ ولگرد
“İnsanların hile hurda dolu dünyasından hayvanların içten, kayıtsız ve çocukça dünyalarına sığınmıştı adeta.”
Sadık Hidayet, سگ ولگرد
“یك جور نفرین یك جور بغض گنگ نسبت به بیدادی دنیا و همه مردمان حس كرد . یك نوع كینه مبهم نسبت به پدر و مادرش حس كرد كه او را باین ریخت و هیكل پس انداخته بودند ! اگر هرگز بدنیا نیامده بود بكجا بر میخورد . اگر پررو و خوش مشرب و سرزباندار و بی حیا مثل دیگران بود حالا یادبودهای گواراتری برای روز پیری اش اندوخته بود”
Sadegh Hedayat, سگ ولگرد
“تمام کوشش او بیهوده بود. اصلا نمی دانست چرا دویده، نمی دانست به کجا می‌رود، نه راه پس داشت نه راه پیش.”
Sadegh Hedayat, سگ ولگرد