People on a Bridge Quotes
People on a Bridge
by
Wisława Szymborska936 ratings, 4.11 average rating, 116 reviews
People on a Bridge Quotes
Showing 1-2 of 2
“هیچ چیز دوبار اتفاق نمی افتد
[ترجمهی مارک اسموژنسکی، شهرام شیدایی، چوکا چکاد]
هیچ چیز دوبار اتفاق نمی افتد
و اتفاق نخواهد افتاد. به همین دلیل
ناشی به دنیا آمده ایم
و خام خواهیم رفت.
حتا اگر کودن ترین شاگردِ مدرسه ی دنیا می بودیم
هیچ زمستانی یا تابستانی را تکرار نمی کردیم
هیچ روزی تکرار نمی شود
دوشب شبیه ِ هم نیست
دوبوسه یکی نیستند
نگاه قبلی مثل نگاه بعدی نیست
دیروز ، وقتی کسی در حضور من
اسم تو را بلند گفت
طوری شدم، که انگار گل رزی از پنجره ی باز
به اتاق افتاده باشد.
امروز که با همیم
رو به دیوار کردم
رز! رز چه شکلی است؟
آیا رز، گل است؟ شاید سنگ باشد
ای ساعت بد هنگام
چرا با ترس بی دلیل می آمیزی؟
هستی - پس باید سپری شوی
سپری می شوی- زیبایی در همین است
هر دو خندان ونیمه در آغوش هم
می کوشیم بتوانیم آشتی کنیم
هر چند باهم متفاوتیم
مثل دو قطره ی آب زلال.”
― آدمها روی پل
[ترجمهی مارک اسموژنسکی، شهرام شیدایی، چوکا چکاد]
هیچ چیز دوبار اتفاق نمی افتد
و اتفاق نخواهد افتاد. به همین دلیل
ناشی به دنیا آمده ایم
و خام خواهیم رفت.
حتا اگر کودن ترین شاگردِ مدرسه ی دنیا می بودیم
هیچ زمستانی یا تابستانی را تکرار نمی کردیم
هیچ روزی تکرار نمی شود
دوشب شبیه ِ هم نیست
دوبوسه یکی نیستند
نگاه قبلی مثل نگاه بعدی نیست
دیروز ، وقتی کسی در حضور من
اسم تو را بلند گفت
طوری شدم، که انگار گل رزی از پنجره ی باز
به اتاق افتاده باشد.
امروز که با همیم
رو به دیوار کردم
رز! رز چه شکلی است؟
آیا رز، گل است؟ شاید سنگ باشد
ای ساعت بد هنگام
چرا با ترس بی دلیل می آمیزی؟
هستی - پس باید سپری شوی
سپری می شوی- زیبایی در همین است
هر دو خندان ونیمه در آغوش هم
می کوشیم بتوانیم آشتی کنیم
هر چند باهم متفاوتیم
مثل دو قطره ی آب زلال.”
― آدمها روی پل
“هردو بر اين باورند
كه حسي ناگهاني آنها را به هم پيوند داده.
چنين اطميناني زيباست،
اما ترديد زيبا تر است.
چون قبلا همديگر را نمي شناختند،
گمان مي بردند هرگز چيزي ميان آنها نبوده.
اما نظر خيابان ها، پله ها و راهروهايي
كه آن دو مي توانسته اند از سال ها پيش
از كنار هم گذشته باشند، در اين باره چيست؟
دوست داشتم از آنها بپرسم
آيا به ياد نمي آورند
شايد درون دري چرخان
زماني روبروي هم؟
يك ببخشيد در ازدحام مردم؟
يك صداي اشتباه گرفته ايد در گوشي تلفن؟
- ولي پاسخشان را مي دانم.
- نه، چيزي به ياد نمي آورند.
بسيار شگفت زده مي شدند
اگر مي دانستند، كه ديگر مدت هاست
بازيچه اي در دست اتفاق بوده اند.
هنوز كاملا آماده نشده
كه براي آنها تبديل به سرنوشتي شود،
آنها را به هم نزديك مي كرد دور مي كرد،
جلو راهشان را مي گرفت
و خنده ي شيطانيش را فرو مي خورد و
كنار مي جهيد.
علائم و نشانه هايي بوده
هر چند ناخوانا.
شايد سه سال پيش
يا سه شنبه ي گذشته
برگ درختي از شانه ي يكيشان
به شانه ي ديگري پرواز كرده؟
چيزي بوده كه يكي آن را گم كرده
ديگري آن را يافته و برداشته.
از كجا معلوم توپي در بوته هاي كودكي نبوده باشد؟
دستگيره ها و زنگ درهايي بوده
كه يكيشان لمس كرده و در فاصله اي كوتاه آن ديگري.
چمدان هايي كنار هم در انبار.
شايد يك شب هر دو يك خواب را ديده باشند،
كه بلافاصله بعد از بيدار شدن محو شده.
بالاخره هر آغازي
فقط ادامه ايست
و كتاب حوادث
هميشه از نيمه ي آن باز مي شود.”
― People on a Bridge
كه حسي ناگهاني آنها را به هم پيوند داده.
چنين اطميناني زيباست،
اما ترديد زيبا تر است.
چون قبلا همديگر را نمي شناختند،
گمان مي بردند هرگز چيزي ميان آنها نبوده.
اما نظر خيابان ها، پله ها و راهروهايي
كه آن دو مي توانسته اند از سال ها پيش
از كنار هم گذشته باشند، در اين باره چيست؟
دوست داشتم از آنها بپرسم
آيا به ياد نمي آورند
شايد درون دري چرخان
زماني روبروي هم؟
يك ببخشيد در ازدحام مردم؟
يك صداي اشتباه گرفته ايد در گوشي تلفن؟
- ولي پاسخشان را مي دانم.
- نه، چيزي به ياد نمي آورند.
بسيار شگفت زده مي شدند
اگر مي دانستند، كه ديگر مدت هاست
بازيچه اي در دست اتفاق بوده اند.
هنوز كاملا آماده نشده
كه براي آنها تبديل به سرنوشتي شود،
آنها را به هم نزديك مي كرد دور مي كرد،
جلو راهشان را مي گرفت
و خنده ي شيطانيش را فرو مي خورد و
كنار مي جهيد.
علائم و نشانه هايي بوده
هر چند ناخوانا.
شايد سه سال پيش
يا سه شنبه ي گذشته
برگ درختي از شانه ي يكيشان
به شانه ي ديگري پرواز كرده؟
چيزي بوده كه يكي آن را گم كرده
ديگري آن را يافته و برداشته.
از كجا معلوم توپي در بوته هاي كودكي نبوده باشد؟
دستگيره ها و زنگ درهايي بوده
كه يكيشان لمس كرده و در فاصله اي كوتاه آن ديگري.
چمدان هايي كنار هم در انبار.
شايد يك شب هر دو يك خواب را ديده باشند،
كه بلافاصله بعد از بيدار شدن محو شده.
بالاخره هر آغازي
فقط ادامه ايست
و كتاب حوادث
هميشه از نيمه ي آن باز مي شود.”
― People on a Bridge
