Taha Rabbani’s Reviews > (جنگ و صلح (دورۀ ٢ جلدی > Status Update
Like flag
Taha’s Previous Updates
Taha Rabbani
is on page 1199 of 1458
پی برده بود که همچنانکه در دنیا هیچ وضعی نیست که آدمی در آن از سعادت بیغش و آزادی بیحد برخوردار باشد هیچ وضعی هم نیست که انسان خود را در آن کاملا ناکام و از آزادی محروم بیابد. دریافته بود که رنجها و نیز آزادی آدمی حدی دارد و این حدود بسیار به هم نزدیکند. دریافته بود که شخصی که از تا شدن یکی از گلبرگهای بستر گلش آزرده میشود رنجش کمتر از رنج امروز او نیست که بر خاک مرطوب عریان میخوابد و یک طرف بدنش از سرما میلرزد
— Aug 12, 2014 12:05PM
Taha Rabbani
is on page 1199 of 1458
آندرهی مرد! منو بگو که آندرهی رو با نیکلای قاطی کرده بودم و وقتی پشت کتاب رو که قسمتی از داستان رو لو داده میخوندم خیال میکردم آندرهی زن میگیره و خوشبخت میشه.
آندرهی برای چی باید میمرد آخه؟
— Aug 01, 2014 05:27AM
آندرهی برای چی باید میمرد آخه؟
Taha Rabbani
is on page 1024 of 1458
برای یه مدتی دوباره ولش کنم. نه اینکه سخت پیش بره. آدم از این کتابهای کلاسیک انتظار داره که شدیداً سختخوان باشند، از بس که هالهی قدسیای دورشون رو گرفته، امّا برخلاف انتظار خیلی راحت پیش میره. فصلها کوتاهه و علیرغم تعداد زیاد شخصیت، اسامی شخصیتهای اصلی - یا حداقل جایگاهشون - در طول داستان از یاد آدم نمیره
با این حال موقع خوندنش یه مقدار احساس تلفشدگی عمر دارم چون مغز آدم را به کار نمیگیره
— Jul 29, 2014 10:43PM
با این حال موقع خوندنش یه مقدار احساس تلفشدگی عمر دارم چون مغز آدم را به کار نمیگیره
Taha Rabbani
is on page 952 of 1458
بهترین سردارانی که من شناختهام آدمهایی سبکرأی و تنگاندیش و پریشانخیال بودهاند. یک سردار توانا نهتنها به نبوغ و خصال برجسته نیازی ندارد، بلکه بهعکس، لازم است که از فضایل انسانی مثل قابلیّت عشق و احساس شعر و توان تردید که وسیلهی کاوش و تفکّر فیلسوفان است بیبهره باشد. باید آدمی کوتاهبین باشد و سخت معتقد به اینکه هرچه میکند اهمیّت بسیار دارد (بدون چنین اعتقادی شکیب تمام کردن کاری را نخواهد داشت).
— Jul 28, 2014 01:15PM
Taha Rabbani
is on page 877 of 1458
دخترهی خنگ خر! چطور انقدر راحت گول یه آدم عوضی رو خورد و به نامزدش خیانت کرد؟ ابله
پایان کتاب دوم و شروع کتاب سوم
— Jul 27, 2014 04:13PM
پایان کتاب دوم و شروع کتاب سوم
Taha Rabbani
is on page 718 of 1458
برگ به یکی از دوستان خود، که به این سبب دوستش مینامید که میدید همه دوستانی دارند پس او نیز نباید بیدوست باشد، گفت...
— Jul 25, 2014 05:36PM
Taha Rabbani
is on page 551 of 1458
پرنس آندرهی گفت: یعنی میخواهی این آدم را -به رعیّتی که به احترام آنها کلاه از سر برداشته و از پیش پایشان میگذشت اشاره کرد- از زندگی حیوانیش نجات دهی و احتیاجات روحانی و اخلاقی در دل و ذهنش بیدار کنی، حال آنکه به نظر من تنها شادکامی و نیکبختیِ ممکن همین زندگی حیوانوار است و تو میخواهی او را از این شادکامی محروم کنی. من به خوشبختی او رشک میبرم و تو میخواهی از او آدمی مثل من بسازی بیآنکه امکانات مرا در اختیارش بگذاری
— Jul 21, 2014 03:27AM
Comments Showing 1-4 of 4 (4 new)
date
newest »
newest »
والا عارضم خدمت حضور شما که...تولستوی که بد نمیشه منتهی من یه مقداری دچار عذاب وجدان شدم که چرا به جای داستان ثروتمندان روسی، داستان فقرا و بدبختای روسی رو نخریدم، یعنی آثار داستایوسکی.
واقعاً تفاوت زیادی بین آثار این دو نویسنده هست. تولستوی انگار اصلا متوجه مردم فقیر نیست. انگار هیچ درکی از مشکلات اونها نداره. نوکرها همه وفادارند، همه به وظایف خودشون عمل میکنند، و همه از جایگاه خودشون راضی هستند، و هیچ کدوم اهمیتی ندارند، در حالی که مثلاً در داستان برادران کارامازوف، اون شخصیت نوکر، چه آتشی به پا میکنه.
با این حال جنگ و صلح تا این جا که خوب پیش رفته، اگر چه آدم با خودش فکر میکنه که «خوب که چی؟» نحوهی غذا خوردن و مراسم رقص و ولنگاریهای این روسهای بیخبر از فقرا به چه کار من میاد؟
:) دقیقا! این خب که چی موقع کتاب خوندن خیلی منو آزار میده!
متشکر اط توضیح جامع کاملو مانع شما
متشکر اط توضیح جامع کاملو مانع شما


میگن اولش خیلی بده! ینی آدم رو جذب نمیکنه؟
بخونم؟