Mohammad’s Reviews > رفتیم بیرون سیگار بکشیم هفده سال طول کشید > Status Update

Mohammad
is 69% done
داستان پنجم : نیکا
دوستش داشتم. مشاهده یه آدم از بیرون و بیان تفکرات لحظه ای و گذرا و شلوغی که حین این دیدن ها و مشاهده ها و تلاش برای کشف تو ذهن آدم میاد،خوب بود و کاملا ملموس.
زندگی شاید هیچی نیست جز همون حباب های توی آب. زندگی شاید مثل نیکا خیلی خیلی ساده است و ما داریم پیچیده اش می کنیم. شاید هم خیلی پیچیده است و ما نمی فهمیمش و تقلای بیهوده ای می کنیم برای فهمش و هی دور خودمون رو شلوغ می کنیم که بفهمیم ولی نمیشه
— Jan 31, 2019 03:01AM
دوستش داشتم. مشاهده یه آدم از بیرون و بیان تفکرات لحظه ای و گذرا و شلوغی که حین این دیدن ها و مشاهده ها و تلاش برای کشف تو ذهن آدم میاد،خوب بود و کاملا ملموس.
زندگی شاید هیچی نیست جز همون حباب های توی آب. زندگی شاید مثل نیکا خیلی خیلی ساده است و ما داریم پیچیده اش می کنیم. شاید هم خیلی پیچیده است و ما نمی فهمیمش و تقلای بیهوده ای می کنیم برای فهمش و هی دور خودمون رو شلوغ می کنیم که بفهمیم ولی نمیشه
Like flag
Mohammad’s Previous Updates

Mohammad
is 84% done
داستان هفتم : وان گوک
اصلا نفهمیدم و ارتباط نگرفتم
داستان هشتم : آدم کش و دوست کوچکش
معمولی بود.
— Feb 01, 2019 11:26AM
اصلا نفهمیدم و ارتباط نگرفتم
داستان هشتم : آدم کش و دوست کوچکش
معمولی بود.

Mohammad
is 84% done
داستان ششم : رفتیم بیرون سیپار بکشیم هفده سال طول کشید
عنوان داستان و پاراگراف یکی مانده به آخر خیلی خوب. خود داستان واقعا بد و پر از اضافات
— Jan 31, 2019 03:07PM
عنوان داستان و پاراگراف یکی مانده به آخر خیلی خوب. خود داستان واقعا بد و پر از اضافات

Mohammad
is 57% done
داستان چهارم: حادثه خانوادگی
خیلی داستان قوی ای نبود، گرچه بعضی جاها فضاسازی خوبی داشت.
به نطرم می تونست حکایت بازگشت به گذشته باشه (گذشته ای مملو از آسیب، خاطره های تلخ و روابط آشفته) که در حالت عادی این بازگشت چندان مطلوب و ارادی نیست، ولی حادثه ای فرد رو مجبور می کنه که با گذشته و روابطش مواجه بشه و به درک تازه ای از اون ها برسه. البته اینها صرفا نظر منه. این مسئله، موضوع خیلی از فیلم هاییه که دیدم.
— Jul 30, 2018 04:13AM
خیلی داستان قوی ای نبود، گرچه بعضی جاها فضاسازی خوبی داشت.
به نطرم می تونست حکایت بازگشت به گذشته باشه (گذشته ای مملو از آسیب، خاطره های تلخ و روابط آشفته) که در حالت عادی این بازگشت چندان مطلوب و ارادی نیست، ولی حادثه ای فرد رو مجبور می کنه که با گذشته و روابطش مواجه بشه و به درک تازه ای از اون ها برسه. البته اینها صرفا نظر منه. این مسئله، موضوع خیلی از فیلم هاییه که دیدم.

Mohammad
is 50% done
خدا می داند این روزها و سال ها و حتی قرن ها با این سرعت کجا می روند. چه شکلات پیچ خستگی ناپذیری است که آن جا همه چیز را می پیچد و لحظات شیرین زندگی ما را بسته بندی می کند!
کوه های بی کران از شکلات، ثانیه های بی پایان
— Jul 23, 2018 01:31PM
کوه های بی کران از شکلات، ثانیه های بی پایان

Mohammad
is 50% done
داستان سوم : زن آدم کش
داستان دلنشینی بود. همون طوری که تو خود داستان هم بود مثل این بود که مامان و خاله آدم بشینن با جزئیات برات داستان یه فامیل رو تعریف کنن. :)
— Jul 23, 2018 01:29PM
داستان دلنشینی بود. همون طوری که تو خود داستان هم بود مثل این بود که مامان و خاله آدم بشینن با جزئیات برات داستان یه فامیل رو تعریف کنن. :)

Mohammad
is 34% done
داستان سوم: پالتوی سیاه
خیلی پندگونه بود. داشت فضای سیاه خوبی می ساخت ولی همه چیز رو بزد به یه سمت دیگه، به صورتی که حتی چیزابی که قبلش گفته بود و فضاسازی کرده بود بدون کارکرد شدن.
— Jul 22, 2018 02:03PM
خیلی پندگونه بود. داشت فضای سیاه خوبی می ساخت ولی همه چیز رو بزد به یه سمت دیگه، به صورتی که حتی چیزابی که قبلش گفته بود و فضاسازی کرده بود بدون کارکرد شدن.

Mohammad
is 25% done
داستان دوم : حیوان وحشی
این حجم از نمادگرایی تو ادبیات روس برام عجیب بود، البته نه اینکه خیلی هم از ادبیات روس چیزی خونده باشم.
اولا که چند تا تعبیر جالب و طنازانه خوب داشت.
ثانیا اینکه دقیقا متوجه این نمادها نشدم، شاید نماد گذشته است که با برگزاری سالگرد همه چیزهای بد تموم میشه. میتونه نشون دهنده انسان های احمق جامعه باشه (دوستان نینا) یا کشمکش های بیخود خانوادگی
به هرحال کامل نفهمیدم ولی خیلی هم داستان خوبی نبود.
— Jul 21, 2018 02:39AM
این حجم از نمادگرایی تو ادبیات روس برام عجیب بود، البته نه اینکه خیلی هم از ادبیات روس چیزی خونده باشم.
اولا که چند تا تعبیر جالب و طنازانه خوب داشت.
ثانیا اینکه دقیقا متوجه این نمادها نشدم، شاید نماد گذشته است که با برگزاری سالگرد همه چیزهای بد تموم میشه. میتونه نشون دهنده انسان های احمق جامعه باشه (دوستان نینا) یا کشمکش های بیخود خانوادگی
به هرحال کامل نفهمیدم ولی خیلی هم داستان خوبی نبود.

Mohammad
is 15% done
داستان اول: دختر بخارا
حکایت زندگی با پیش بینی ناپذیری اش، با مسیرهای متفاوتش،حکایت مادری
نکته جالب برای من عدم تمرکز سراسر داستان روی شخصیت بخارا است. گرچه شاید به راحتی بشه گفت اینها صرفا مقدمه چینیه و لازم، ولی به نظرم می تونه حکایت از همین اتفاقات نامنتظَر زندگی باشه که هر زمان یه چیزی رو به کانون توجه تبدیل می کنه،نه بیشتر و نه کمتر. هر کسی که واردش میشه مسیری رو باز می کنه و وقتی ازش خارج میشه،تموم میشه. همین.
— Jul 21, 2018 12:06AM
حکایت زندگی با پیش بینی ناپذیری اش، با مسیرهای متفاوتش،حکایت مادری
نکته جالب برای من عدم تمرکز سراسر داستان روی شخصیت بخارا است. گرچه شاید به راحتی بشه گفت اینها صرفا مقدمه چینیه و لازم، ولی به نظرم می تونه حکایت از همین اتفاقات نامنتظَر زندگی باشه که هر زمان یه چیزی رو به کانون توجه تبدیل می کنه،نه بیشتر و نه کمتر. هر کسی که واردش میشه مسیری رو باز می کنه و وقتی ازش خارج میشه،تموم میشه. همین.