Mohammadreza’s Reviews > عقاید یک دلقک > Status Update
1 like · Like flag
Mohammadreza’s Previous Updates
Mohammadreza
is 80% done
من رو ببخشید که در حوزه ادبیات خیلی ناشی هستم و قراره به برنده نوبل ادبیات فقط دو ستاره بدم. متاسفانه من خیلی ارتباط نگرفتم. جناب هاینریش بل عزیز ببخشید.
— May 25, 2025 09:21AM
Mohammadreza
is on page 220 of 353
گاه برایم جنایات اخلاقی که روزنامهها خیلی در اینباره می نویسند قابل درک است، و وقتی تصور میکنم که هنوز چیزی به نام «وظیفه زناشویی» وجود دارد دار دلواپسی میشوم. و اگر این کار را دولت و کلیسا طبق قرارداد بهعنوان یک وظیفه برای زن تعیین کرده باشد، آنوقت باید روابط زناشویی را هم چیزی شبیه به جنایات اخلاقی دانست. محبت و صمیمیت را نمیتوان به کسی تکلیف کرد.
— May 25, 2025 06:51AM
Mohammadreza
is on page 160 of 353
آنها بهخوبی میدانند که حتی یک هنرمند بیوجدان هزار بار بیشتر از یک مدیر باوجدان، انصاف و وجدان دارد و آنها سلاحی در اختیار دارند که هیچکس قادر به مقابله به آنها نیست:
واقف بودن به این حقیقت محض که یک هنرمند اصلا کار دیگری بهغیر از پیشهی خودش بلد نیست انجام دهد:....یک هنرمند همچون یک زنی است که چیزی غیر از ابراز محبت و عشق نمیداند و فریب هر مرد بیسروپایی را میخورد. هنرمند و زن بهترین برای استثمارند!...
— May 14, 2025 10:21AM
واقف بودن به این حقیقت محض که یک هنرمند اصلا کار دیگری بهغیر از پیشهی خودش بلد نیست انجام دهد:....یک هنرمند همچون یک زنی است که چیزی غیر از ابراز محبت و عشق نمیداند و فریب هر مرد بیسروپایی را میخورد. هنرمند و زن بهترین برای استثمارند!...
Mohammadreza
is on page 151 of 353
او همچنین گفت که انتظار آن لحظات برای او بسیار باشکوه است ، اما آنها هرگز نمیآیند اگر اون منتظر باشد، همیشه غیر منتظرهاند و دقیقا مثل ابدیت.
— May 14, 2025 10:14AM
Mohammadreza
is on page 150 of 353
به همین فکر کرده است: هیچ! یکبار از او پرسیدم:
«وقتی دچار این حالت میشوی به چه چیز فکر میکنی؟»
او گفت:
«تو واقعا نمیدانی؟»
گفتم :
«نه»
و او یواش گفت:
«به هیچی، من به هیچی فکر میکنم.»
گفتم:
«اما به هیچچیز که نمیشود فکر کرد.»
و او گفت:
« چرا، میشود، من در این لحظات احساس میکنم ناگهان درونم کاملا خالی شده است، مثل مستی و دلم میخواهد کفشها و لباسهایم را هم درآورم و به گوشهای پرتاب کنم بدون هیچ باری.»
— May 14, 2025 10:11AM
«وقتی دچار این حالت میشوی به چه چیز فکر میکنی؟»
او گفت:
«تو واقعا نمیدانی؟»
گفتم :
«نه»
و او یواش گفت:
«به هیچی، من به هیچی فکر میکنم.»
گفتم:
«اما به هیچچیز که نمیشود فکر کرد.»
و او گفت:
« چرا، میشود، من در این لحظات احساس میکنم ناگهان درونم کاملا خالی شده است، مثل مستی و دلم میخواهد کفشها و لباسهایم را هم درآورم و به گوشهای پرتاب کنم بدون هیچ باری.»
Mohammadreza
is on page 110 of 353
متن کمی سخت شروع شد اما در ادامه بهتر شده!
— May 02, 2025 02:37AM
Mohammadreza
is on page 20 of 353
میخکوبم کرد در حین خوندن صفحات ابتدایی و دوست دارم یک روز تعطیل و با فراغت خاطر کلش رو بخونم، آمین.
— Mar 26, 2025 03:28PM

