آخر فصل که غول ها مسابقه ها را برده بودند و خیالشان راحت شده بود از این آدم بدبخت، خواستند که یک توپ واقعا بیندازد. توهم او که خودش را بازیکن قهاری می پنداشت یک لحظه با واقعیت تماس پیدا کرد. کمی بعد بازیکن ها از دست اش خسته شدند و مکان گراو هم از عقیده ای برگشت و دیگر خیال نمی کرد وجودش شگون ندارد. اونیفورم اش را گرفتند و او را بدون هیچ تشریفات بیرون کردند. او را به یک تیمارستان بردند و چند ماه بعد همان جا درگذشت.
— Jan 26, 2017 01:45AM
Add a comment