هوشنگ ابتهاج > Quotes > Quote > Kimia liked it

هوشنگ ابتهاج
“آمدمت که بنگرم گریه نمی‌دهد امان
نامدگان و رفتگان از دو کرانه‌ی زمان
سوی تو می‌دوند هان ای تو همیشه در میان
در چمن تو می‌چرد آهوی دشت آسمان
گرد سر تو می‌پرد باز سپید کهکشان
هر چه به گرد خویشتن می‌نگرم درین چمن
آینه‌ی ضمیر من جز تو نمی‌دهد نشان
ای گل بوستان سرا از پس پرده‌ها در آ
بوی تو می‌کشد مرا وقت سحر به بوستان
ای که نهان نشسته‌ای باغ درون هسته‌ای
هسته فروشکسته‌ای کاین همه باغ شد روان
مست نیاز من شدی پرده‌ی ناز پس زدی
از دل خود بر آمدی آمدن تو شد جهان
آه که می‌زند برون از سر و سینه موج خون
من چه کنم که از درون دست تو می‌کشد کمان
پیش وجودت از عدم زنده و مرده را چه غم
کز نفس تو دم‌به‌دم می‌شنویم بوی جان
پیش تو جامه در برم نعره زند که بر درم
آمدمت که بنگرم گریه نمی‌دهد امان”
هوشنگ ابتهاج

Comments Showing 1-3 of 3 (3 new)    post a comment »
dateUp arrow    newest »

message 1: by Ali (new)

Ali  Noroozian این غزل رو شهرام و حافظ ناظریان تحت عنوان "زندگی" خیلی زیبا اجرا کردن شنیدنش خالی از لطف نیست


message 2: by Kimia (new)

Kimia اتفاقاً داشتم به همون آهنگ گوش مى دادم كه به سرم زد متن كاملشو پيدا كنم بخونم :)


message 3: by Ali (new)

Ali  Noroozian چه جالب :)


back to top