فرزاد آبادی > Quotes > Quote > Elham liked it
“این نامه را باز هم از پادگان می نویسم
به نشانی خانواده ام که جنگ زده است آن ها را یکی یکی
به نشانی گوشه ی اتاق
که سیگارهای تحمیلی از او خاکستری به جا گذاشته اند
به نام پدر
پسر
به نشانی اندوه ِ مادری
که تزریق می شود به شهر آهسته آهسته می گویم
به خواهرم بگویید
تنها اونیست که چشمان عروسک اش را جا گذاشته
در میخ های برآمده از چارچوب در
بعد
من حالم خوب است
این که نوازش می کند صورت ام را حوله ای ست
که از خانه با خودم بردم ...”
―
به نشانی خانواده ام که جنگ زده است آن ها را یکی یکی
به نشانی گوشه ی اتاق
که سیگارهای تحمیلی از او خاکستری به جا گذاشته اند
به نام پدر
پسر
به نشانی اندوه ِ مادری
که تزریق می شود به شهر آهسته آهسته می گویم
به خواهرم بگویید
تنها اونیست که چشمان عروسک اش را جا گذاشته
در میخ های برآمده از چارچوب در
بعد
من حالم خوب است
این که نوازش می کند صورت ام را حوله ای ست
که از خانه با خودم بردم ...”
―
No comments have been added yet.
