چه تحول عظیمی :)
تصاعدی رو هم رد کرده خط سیرتون :))
از 2 به 200!

Zahra wrote: "چه تحول عظیمی :)
تصاعدی رو هم رد مرده خط سیرتون :))
از 2 به 200!"

((:
شما چطور این رو پیدا کردید؟ (:
خب اون موقع عضو گودریدز نبودم، این ها رو بعداً یادم بود که اون سال خوندم و ادد کردم، وگرنه بیشتر خوندم.
و دیگه این که امسال چند تا انگیزه باعث شد یه دفعه زیاد بخونم. یه انگیزه ش رو تازه فهمیدم، میگم خدمتتون.

Mahdi wrote: "Zahra wrote: "چه تحول عظیمی :)
تصاعدی رو هم رد مرده خط سیرتون :))
از 2 به 200!"

((:
شما چطور این رو پیدا کردید؟ (:
خب اون موقع عضو گودریدز نبودم، این ها رو بعداً یادم بود که اون سال خوندم و ادد ک..."

داشتم تو گودریدز چرخ می زدم اینو کنار پروفایلتون دیدم :)) خودش اورد برام.
خوبیش اینه من حافظه ام نسبتا خوبه تو تاریخ خوندن کتابها ، مخصوصا کتابهاس بعد 18 سالگی ام. حداقل سا ل و حدود فصلی که خوندم یادمه! :)
مشتاقم بشنوم

Zahra wrote: "خوبیش اینه من حافظه ام نسبتا خوبه تو تاریخ خوندن کتابها ، مخصوصا کتابهاس بعد 18 سالگی ام. حداقل سا ل و حدود فصلی که خوندم یادمه! :)"

خب فکر کنم شما غرق کتاب می شید، به خاطر همین هر کتاب یه تجربه ی منحصر به فرد میشه براتون. امروز هم که گفتید: "این نکته که نمی شه یه جمله رو قشنگ مزه مزه کرد و هی خوندش رو هم لحاظ کنید" تأیید میکنه این رو.
من از کتاب ها لذت می برم، ولی این قدر غرق نمیشم. مگه چی بشه که واقعاً غرق کنه. اخیراً یادم نمیاد.

آره خب. اغلب غرق می شم.مگه کتابه خیلی بد ترجمه شده باشه یا کسل کننده باشه.
تجاربم هم بیشتر حسیه تا دیداری. یعنی بیشتر حس ها رو درک می کنم تا مناظر و چیزها رو تصور کنم. البته تصور هم هست و این اواخر به خاطر عکاسی قوی تر شده ولی حس ها بیشتره.
من با بعضی کتابها زندگی کردم. به حدی که مرز واقعیت و داستان رو قاطی کردم رفته :))
البته بیشتر تو نوجوانی در این حد قاطی می شد . الان کمتره :)