انجمن شعر discussion

15 views
مقالات و مباحث > فرشته ساری

Comments Showing 1-1 of 1 (1 new)    post a comment »
dateUp arrow    newest »

message 1: by Mohammadali, Hasanloo (new)

Mohammadali Hasanloo (09354609059) | 145 comments Mod
یکی از ما باید به او میگفت

مهرنوش قربانعلی

در باره ی « شهرزاد پشت چراغ قرمز»
( گزیده شعر)
فرشته ساری
موسسه انتشارات نگاه
1387
2000 نسخه
3200 تومان
-----------------
در هر نوشتاری نشانی از كنش گفتاری با خویش و ردپایی كه واكنش ویژه و شخصی مولف را نشان میدهد، وجود دارد؛ كه دارای شدت و ضعفی متفاوت است، شاخص هایی معنایی كه كلمات را شكل میدهند و ورود آنها به رویكردی زبانی را ممكن میسازند.
دركتاب هفتم گزیده اشعار «فرشته ساری» «شهرزاد پشت چراغ قرمز» كه عنوان «یكی از ما باید به او میگفت» را دارد و دربرگیرنده شعرهای 85-82 است، با كنش فكری ویژه ای رو به روییم؛ كه بیش از آن كه واكنشهای پراكنده ای نسبت به رخدادهای گوناگون باشد، نگرشی تثبیت شده را به نمایش میگذارد؛ تثبیتی كه شیوه های به ظاهر متفاوتی را برای بیان خویش برمی گزیند؛ شاید به جرأت بشود گفت: « فرشته ساری» جزء معدود شاعرانی است كه دارای سیستم فكری و نگرشی منحصربه فرد خود و خویش بسنده است (فارغ از آنكه همسو با آن باشیم یا نباشیم)، و اجراهای شعری او بیشتر بیانگر مباحث های درونی است.
«سپس تابستان نواخته شد/ جا به جا/ آوازی و شتابان/ موومان آخر/ شلیك بود به خودم/و تا چشم كارمی كند / همه جا سپید است/ و بوی چلوار مرطوب»
سمفونی چهار فصل ص:204-203
لحن گزارشی شعر به گریز از سمت گيری های حسی و تشدید فضاآفرینی آن كمك میكند.
شعرهای «كتاب هفتم» بازتابی از فلسفه- شعر است؛ با ته مایه های نگرشی خیامی كه اگر در او به دعوت به شادزیای می انجامد، در «یكی از ما باید به او میگفت» به ویران بینی راه میبرد؛ ویرانی ای كه اینچنین رخ مینماید:
«نیروگاه هستهای سیاری است/ غنی شده/ از اورانیوم بیزاری/ جای امنی نمانده/ سلولها، خانه ها، خیابانها/ بمبها/ مانند برگه های آب و برق/ با مهلت سرآمدن مناسب/ فرستاده میشوند/ به شكل سرطان به سلولها/ به شكل تقلب به قلبها/ به شكل اشباح بعد از این/ به كنیسه ها، جاده ها، متروها و.../ در عصر تنوع شكلها/ شمارش آنها/ حتی از روی نماهنگ/ تا صبح قیامت طول میكشد/ ولی همین كه دارد از كنار تو رد میشود/ آیا حامل بمبی نیست؟/ و آیا یك دوست/ از راه دور/ تو را تكه تكه نخواهد كرد؟»
ترور- ص:212-211
شكل ساختاری شعر كه صورتی جزء نگر دارد و با نشانه هایی از زندگی امروز رخ نموده است، انتخاب راوی سوم شخص، كه فقط گزارش می دهد و از هر قضاوتی پرهیز دارد، از شعر ظاهری ارائه می دهد كه نظر به روایت های خرد دارد، اما با تامل بیشتر با اندیشه ورزی كلنگری روبه رو می شویم و مولفه های موجود در شعر كمتر در راستای وضوح بخشی به جزئیات عمل میكند.
در اغلب شعرهای این بخش، جای قرارگرفتن دوربین یا زاویه دیدی كه راوی برای طرح رخدادها برگزیده؛ بیكاستی است:
«كنسروهای تاریخ گذشته را
یكی یكی درجوی می انداختیم
و قفسه ها خالی می شد
از عكسهای فوری
از گرسنگی
سنگها را گاز می زدیم
و كربن چهارده آنها را می چشیدیم
از سالها
جز ردی نامحسوس
جا نمانده بود
دیگر به جلو پرتاب شده بودیم
و دوربین سومی نبوده
تا پشت صحنه را ثبت كند.»
پشت صحنه – ص:216-215
رخوت و كرختی زیستی بازتاب یافته در تصاویر، شاید نقیضه ای برای تمایل به حیاتی دیگرگون را در خود پنهان داشته باشند.
منطق روایی سیال شعرهای «فرشته ساری» در شعر «شهر» به اوج میرسد، شعری كه با پیش فرض «خواب» به گستره ای باز پا می گذارد و در جریان ذهنی سیال خود پیش می رود و شاید از همین رو است كه ایجابی كه در شعرهای دیگر دیده می شود، در این شعر نامتمركز است و تصاویر در دایره تاویل موج بیشتری برمی دارند:
«خواب میبینم شهردرون یك هواپیماست و در پرواز/ ومنطق خواب جوری نیست كه بپرسم/ چه طوری درخت های كهنسال كنار خیابانها/ ریشه دوانده اند در ژرفای خاك درون هواپیما؟/ خواب میبینم شهرآتش گرفته و از شعله ها میچكد آب/ و منطق خواب جوری نیست كه بپرسم/ چگونه من بیرون از شهر قرار گرفته ام/ انگار كه در فضا گواه سیاره دیگری باشم؟/ خواب میبینم درهمه ایستگاه های مترو ایستاده ام/ منتظر قطاری كه نمیرسد/ و منطق خواب جوری نیست كه بپرسم/ چگونه همزمان در همه ایستگاه ها ایستاده ام؟/ خواب می بینم دمل میزند روی ردپای من/ و جوری نیست كه بپرسم/ چرا راه و بیراه و رد راه/ آماس میكند مدام؟/ خواب می بینم نام من می خورد بر سنگها و برمی گردد/ مانند یك توپ پینگ پنگ/ وجوری نیست كه بپرسم/ چگونه نام من كه اسم معناست، توپ سفیدی شده است؟»
شهر- ص:232-231
هرچند گروهی از نظریه پردازان بر این عقیده اند كه ناتورالیسم در شعر نمود چندانی ندارد، و بیش از آن هر چند این شیوه بر وجوه عینی زیست اجتماعی تاكید دارد، ولی در «كتاب هفتم» «شهرزاد پشت چراغ قرمز» با ناتورالیسمی متكی بر دریافت های حسی- ذهنی رو به روییم:
«بانكه های نمك و زردچوبه/ فلفلدان و شكردان هستند این فصلها/ بی شباهت به زمان/ از اول صبح هر فصل/ سوپ درهم جوش جنگ میجوشد/ در دالانها و دهلیزها/ بر خاكریزهای خاطره ها/ بر پلهای شناور ناپیدا/ تك و پاتك درخط مقدم تداعی ها و طعم ها/ پیشروی و عقب نشینی در تونل تاریك رویاها و كابوسها/ سپس/ آخرین تانك هم نابود میشود/ با كوكتل مولوتوف صنوبر یك كاج/ و جنگجویان خسته/ كنار ردیف از پای درآمده ها و زخمی ها/ ذخیره نوار زخم بندی را/ چون غنیمت جنگی/ پنهان می كنند/ در جیب فصل بعدی»
فصلها- ص:230-229
كه با برگزیدن روال طبیعی زبان با قدرت پیش می رود


back to top