به نظر میرسد کتاب جمهوری افلاطون یکی از ابتدایی ترین تلاش های جدی برای سامان دادن به قوانین اخلاقی و مدنی باشد. در جمهوری، افلاطون معتقد است که جزء و کل ناگریز به داشتن ویژگی ها و خصایص مشترک هستند. و هر قانونی و اصلی که بر یکی مترتب هست بر دیگری نیز استوار میباشد. در همین راستا ۳ طبقه برای اقشار جامعه، ۳ قسمت برای نفس انسان قائل میشود. طبقه ی حاکمان که قرین نفسانی آن عقل است. طبقه ی پاسداران و پشتیبانان که قرین آن خشم و شجاعت است. و طبقه ی کارگر که قرین آن امیال و غرایض است. حاکم و عقل وظیفه ی هدایت جامعه به سمت اصلح را دارند. پاسداران و خشم در حالت ایده آل یاور حاکم و عقل هستند. و امیال همواره در تضاد با عقل خواهند بود. سمت اصلح همان بسیج نیرو ها و منابع برای یافتن حقیقت میباشد. و در این حین برقراری عدالت نیز به عنوان یکی از ارکان و لوازم این بسیج مطرح میشود. در این معنا که عدالت یعنی حفظ ساختار و وضع ذکر شده. هر گونه تلاش برای برهم زدن نظم مذکور باید خاموش شود.
پایه ریزی برای این طرز تفکر، با ارائه ی تمثیل معروف افلاطون بنام غار انجام میشود. بدین شرح که هر چه رو به سیلان و دگرگونی دارد مربوط به عالم پندار و نمود دارد. و برای تمام این نمود ها، صورت ی هست در عالم واقعیت. بر مبنای همین تمثیل است که وی معتقد به بسیج منابع برای شناخت صورت هست. فیلسوفان بهترین گزینه برای اداره ی حکومت هستند. و در اینجاست که وی با هنر تقلیدی و هنر ناکارامد نیزبه ستیز می خیزد. هنر تقلیدی ، هنری هست که در خدمت کشف حقیقت نباشد. به طور مثال نقاشی یک طرح خیال انگیز از تخت خواب کشیده، در واقع نمودی ناقص از تخت خواب ساخته ی نجار که خود نمودی از صورت واقعی تخت خواب هست، رسم کرده و پرده ای به پرده های مانع حقیقت افزوده هست.
به نظر میرسد کتاب جمهوری افلاطون یکی از ابتدایی ترین تلاش های جدی برای سامان دادن به قوانین اخلاقی و مدنی باشد. در جمهوری، افلاطون معتقد است که جزء و کل ناگریز به داشتن ویژگی ها و خصایص مشترک هستند. و هر قانونی و اصلی که بر یکی مترتب هست بر دیگری نیز استوار میباشد. در همین راستا ۳ طبقه برای اقشار جامعه، ۳ قسمت برای نفس انسان قائل میشود.
طبقه ی حاکمان که قرین نفسانی آن عقل است. طبقه ی پاسداران و پشتیبانان که قرین آن خشم و شجاعت است. و طبقه ی کارگر که قرین آن امیال و غرایض است.
حاکم و عقل وظیفه ی هدایت جامعه به سمت اصلح را دارند. پاسداران و خشم در حالت ایده آل یاور حاکم و عقل هستند. و امیال همواره در تضاد با عقل خواهند بود.
سمت اصلح همان بسیج نیرو ها و منابع برای یافتن حقیقت میباشد. و در این حین برقراری عدالت نیز به عنوان یکی از ارکان و لوازم این بسیج مطرح میشود.
در این معنا که عدالت یعنی حفظ ساختار و وضع ذکر شده. هر گونه تلاش برای برهم زدن نظم مذکور باید خاموش شود.
پایه ریزی برای این طرز تفکر، با ارائه ی تمثیل معروف افلاطون بنام غار انجام میشود. بدین شرح که هر چه رو به سیلان و دگرگونی دارد مربوط به عالم پندار و نمود دارد. و برای تمام این نمود ها، صورت ی هست در عالم واقعیت.
بر مبنای همین تمثیل است که وی معتقد به بسیج منابع برای شناخت صورت هست. فیلسوفان بهترین گزینه برای اداره ی حکومت هستند. و در اینجاست که وی با هنر تقلیدی و هنر ناکارامد نیزبه ستیز می خیزد. هنر تقلیدی ، هنری هست که در خدمت کشف حقیقت نباشد. به طور مثال نقاشی یک طرح خیال انگیز از تخت خواب کشیده، در واقع نمودی ناقص از تخت خواب ساخته ی نجار که خود نمودی از صورت واقعی تخت خواب هست، رسم کرده و پرده ای به پرده های مانع حقیقت افزوده هست.