گروه کتابخوانی ققنوس discussion

18 views
مهم نیست چی، فقط بنویسید. همینجا > درمان اگزیستانسیالیسم یا درمان با اگزیستانسیالیسم: منظور اروین یالوم کدام بود؟

Comments Showing 1-1 of 1 (1 new)    post a comment »
dateUp arrow    newest »

message 1: by Reshad (new)

Reshad | 55 comments Mod
آیا اروین یالوم واقعا به خدا اعتقاد نداشت؟ اگزیستانسیالیسم از دیدگاه اروین یالوم چگونه است؟ اروین یالوم نویسنده است یا پزشک؟ آیا در نهایت بر ترس و هراس خود از مرگ غلبه کرد؟ کاربرد اگزیستانسیالیسم در روانشناسی چیست؟ پایه ی روانکاوی در کارهای فروید بوده است؟ فلسفه میتواند در خدمت روان شناسی باشد؟ آیا روانشناسان باید با فلسفه و اصول نویسندگی آشنا باشند؟ راستی اروین یالوم روانشناس بود یا روان پزشک؟ چرا از دارو برای درمان بهره نمیبرد؟


غایت فلسفه چیست؟ مگر نه اینکه برای پاسخ دادن به سوالاتی که ذهن ما را درگیر کرده؛ ایجاد شده است؟ بسیاری از دانش آموختگان رشته های روانشناسی و روانپزشکی بر این باور هستند که اهمیت و ارزشمندی کار و تحقیقات فروید تنها در بنیانگذاری روانکاوی تحلیلی خلاصه نمیشود. و علارغم ایرادات وارده به بخشی از نظریات وی و پیشرفت ها و گرایش های متفاوتی که در این زمینه حاصل شده است؛ فروید در واقع بنیانگذار و پدر کل علم روانکاوی است. همانطور که انیشتین پدر علم فیزیک نوین است. تا قبل از حضور انیشتین، دانشمندان فیزیک قرن ۱۹ به این باور رسیده بودند که علم فیزیک قادر به توضیح تمامی پدید های شناخته شده آن زمان مثل حرکت سیارات، وسایل نقلیه و ... هست و دیگر لزومی به جذب دانشجو و پرورش دانشمند در این حوزه نیست که با ظهور انیشتین علم فیزیک ویران شد و علم نوین بنا نهاده شد.
ارزشمندی کار انیشتین و فروید در بنا کردن شاخه ی جدیدی از علم هست‌.
ولی آیا به راستی فروید بود که روانکاوی را اختراع کرد؟ اروین یالوم در نوشته هایش ، ضمن احترام فراوان برای فروید معتقد است که فروید شروع کننده ی این رشته نبوده است! در کتاب "درمان شوپنهاور" و نیز در تحلیل بر آن در کتاب " شدم آنکه هستم"، کار ها و تحقیقات شوپنهاور را بر فروید مقدم میداند.
ولی باز گام را فراتر گذاشته و مشاهده میکند که علت برخی از مشکلات بیماران در سوالات و تناقضاتی هست که اتفاقا از دیرباز ذهن بزرگترین فیلسوفان و اندیشمندان را به خود درگیر کرده است. به طور مثال بحران پیری، بحران مرگ مربوط به مسله ی " اجتناب ناپذیری مرگ" و بحران جوانی و بحران پس از ازدواج و حتی PTSD مربوط به مسله ی " مسولیت ناشی از آزادی" هستند.
این مسائل که اروین یالوم ۴ تای آن ها را می شناسد و برمیشمرد شامل " اجتناب ناپذیری از مرگ"، " آزادی"، " مسولیت ناشی از آزادی" و " انزوا" هستند که بعلت فراگیر بودن آن در گونه ی بشر اصطلاحا " پیش فرض های غایی" نیز نامیده میشوند. این تناقضات که در واقع محصول نگرش اگزیستانسیالیستی هستند، همانطور که خود اروین یالوم اشاره میکند در افراد معتقد به خدا و مذهب کمتر پدیدار میشود. اگزیستانسیالیسم فلسفه ی نگرش به هستی با سرآغاز "خود" و به عبارتی " گونه ی بشر و آنسان" است. در پس این جمله که در واقع خود را از هستی جدا میکند احساس عدم تعلق و سرگشتگی در مواجه با دنیای "به ظاهر" بی معنی و پوچ وجود دارد. بر خلاف پوچ گرایی که معتقد است زندگی ذاتا همچون یک بازی بی معنا است؛ در اگزیستانسیالیسم این "پوچی ظاهری" ناشی از عدم تعلق و سرگشتگی انسان است. در واقع دیدگاه اگزیستانسیالیسم پیروانش را به مثابه ی یک فرزندی در بیابان رها میکند.حال، آنکه بتواند خود برای خود معنی پیدا کند ، نجات یافته و آنکه از بخشیدن معنی برای زندگی عاجز بماند ، دچار تناقضات و همان ۴ محصولی میشود که پیشتر عرض کردم.
قابل ذکر است که پیروان ادیان و مذهب به وجودی ماورایی اعتقاد دارند که به زندگی معنی میبخشد و خداوند و سرنوشت بخشی از مسولیت ناشی از آزادی را به عهده میگیرند، مسئولیتی که در دیدگاه اگزیستانسیالیستی به عهده خود فرد است. و گاه فرد زیر بار این مسولیت، خود را می بازد.
آشنایی اروین یالوم با این دیدگاه فلسفی _ به شکرانه ی مطالعات گسترده اش از دوران کودکی_ و همچنین هوش و فراست او سبب شد که نام این تناقضات را بدرستی اگزیستانسیالیسم بگزارد و به درمان آن بپردازد. برخلاف تصور عموم که اگزیستانسیالیسم چاره و درمان است؛ در حالی که این دیدگاه هر چند خود فرد از اعتقاد به آن سر باز زند، مسبب اصلی تناقضات است.
در دیدگاه اگزیستانسیالیستی پیش بینی شده که فردی میتواند به زندگی خود معنی ببخشد که از راهی که پیموده راضی باشد. و همین موضوع کلید درمان بیماران درگیر با این مطلب است. هدف بخشیدن، برجسته کردن دستاورد ها، تضعیف بار مسولیت از جمله راهکار های درمان است.
البته برخلاف فروید که سعی در هولوگرافی و توجیه تمام مسائل با مدل id, Ego, superego بود؛ اروین یالوم از اندیکاسیون های این روش درمانی صحبت میکند و اینکه مسائل مشخصی مثل مشکلات ازدواج، بیماری های شخصیتی با این روش قابل درمان نیستند.
در هر صورت در پاسخ به این سوال که اروین یالوم به خداوند اعتقاد داشت یا خیر؟ قابل ذکر است که کسانی که از دور او را می شناسند_ احتمالا از طریق کتاب هایش_، میدانند که او در یک خانواده ی مذهبی یهودی و صهیونیستی دو آتیشه بدنیا آمده بود. خانواده کاملا به شرعیات مذهب یهود پایبند بود. به طور مثال، برای غذا خوردن ۴ سری و نوع ظرف داشتند. حتی او به اجبار پدر نمیتوانست از اغذیه فروشی نزدیک خانه، سالاد تهیه کند. توجیه پدر این بود که ممکن است از کاردی که برای بریدن سالان استفاده شده، در بریدن گوشت حرام استفاده شده باشد. با وجود چنین خانواده ایی، وی همانطور که در کتاب " شدم آنکه هستم" توضیح میدهد، از اواسط نوجوانی شروع به نادیده گرفتن شرعیات کرد.
این خصوصیات رفتاری و استفاده از اگزیستانسیالیسم برای توجیه مشکلات بیمارانش و ترس دائمی وی از مرگ، این سوءنگرش را بوجود آورده است که احتمالا خود اروین یالوم دارای نگرش اگزیستانسیالیستی بوده. او هرگز از اعتقاد و عدم اعتقادش به خدا صحبت نکرده است‌. حتی به دفعات میگوید که اعتقاد به دین و مذهب مواجه با این مسائل را بسیار راحتتر و کمتر میکند.

به گمان من، درگیری اصلی اروین یالوم فلسفه ی وجودی خدا نبوده است. او کسی است که بعلت فراست بالا، مطالعات گسترده و تعهد و دلسوزی؛ فلسفه را به خدمت درمان گرفته است. مگر نه اینکه غایت اصلی فلسفه پاسخ به این سوالات بنیادین بشر و حل کردن این دغدغه ها است؟؟


رشاد حسن نژاد


back to top