Ehsan > Ehsan's Quotes

Showing 1-12 of 12
sort by

  • #1
    William Shakespeare
    “Words without thoughts never to heaven go.”
    William Shakespeare, Hamlet

  • #2
    Francis Bacon
    “Hope is a good breakfast, but it is a bad supper.”
    Francis Bacon

  • #3
    Mahatma Gandhi
    “Be the change that you wish to see in the world.”
    Mahatma Gandhi

  • #4
    محمدرضا شفیعی کدکنی
    “به کجا چنین شتابان؟
    گون از نسیم پرسید
    - دل من گرفته زین جا
    هوس سفر نداری
    ز غبار این بیابان؟
    - همه آرزویم اما
    چه کنم که بسته پایم.
    به کجا چنین شتابان؟
    - به هر آن کجا که باشد
    به جز این سرا، سرایم
    - سفرت به خیر اما تو و دوستی، خدا را
    چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی
    به شکوفه‌ها، به باران
    برسان سلام ما را”
    محمدرضا شفیعی کدکنی, در کوچه‌باغهای نشابور

  • #5
    محمدرضا شفیعی کدکنی
    “خدایا
    خدایا
    تو با آن بزرگی
    در آن آسمانها
    چنین آرزویی
    بدین کوچکی را
    توانی برآورد
    آیا؟”
    محمدرضا شفیعی کدکنی

  • #6
    محمدرضا شفیعی کدکنی
    “زلال روشن چشمانش
    آبشار کبود
    که آیتی ست
    به تصویر بیم و شرم و شکوه
    نگاه ترد گوزنی ست
    کز بلند ستیغ
    در آب می نگرد
    عبور سایه ی صیاد را
    ز دامن کوه”
    محمدرضا شفیعی کدکنی

  • #7
    محمدرضا شفیعی کدکنی
    “..بردرخت زنده بی برگی چه غم
    ..وای بر احوال برگ بی درخت”
    محمدرضا شفیعی کدکنی

  • #8
    محمدرضا شفیعی کدکنی
    “ز خشک سال چه ترسی!
    که سد بسی بستند :
    نه در برابر آب،
    که در برابر نور
    و در برابر آواز و در برابر شور ...

    در این زمانه ی عسرت،
    به شاعران زمان برگ رخصتی دادند
    که از معاشقه ی سرو و قمری و لاله
    سرودها بسرایند ژرف تر از خواب
    زلال تر از آب.

    تو خامشی، که بخواند؟
    تو می روی، که بماند؟
    که بر نهالک بی برگ ما ترانه بخواند؟”
    محمدرضا شفیعی کدکنی, در کوچه‌باغهای نشابور

  • #9
    Milan Kundera
    “آنچه در زندگی تحمل نا پذیز است بودن نیست بلکه خود بودن است.”
    میلان کوندرا

  • #10
    هوشنگ ابتهاج
    “نشود فاش کسی آنچه میان من و توست

    تا اشارات نظر نامه رسان من و توست

    گوش کن با لب خاموش سخن می گویم

    پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست

    روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید

    حالیا چشم جهانی نگران من و توست

    گر چه در خلوت راز دل ما کس نرسید

    همه جا زمزمه ی عشق نهان من و توست

    گو بهار دل و جان باش و خزان باش، ارنه

    ای بسا باغ و بهاران که خزان من و توست

    این همه قصه ی فردوس و تمنای بهشت

    گفت و گویی و خیالی ز جهان من و توست

    نقش ما گو ننگارند به دیباچه ی عقل

    هر کجا نامه ی عشق است نشان من و توست

    سایه ز آتشکده ی ماست فروغ مه و مهر

    وه ازین آتش روشن که به جان من و توست”
    هوشنگ ابتهاج

  • #11
    محمدرضا شفیعی کدکنی

    نفسم گرفت ازين شب در اين حصار بشكن
    در اين حصار جادويي روزگار بشكن
    چو شقايق از دل سنگ برآر رايت خون
    به جنون صلابت صخره ي كوهسار بشكن
    تو كه ترجمان صبحي به ترنم و ترانه
    لب زخم ديده بگشا صف انتظار بشكن
    ... سر آن ندارد امشب كه برآيد آفتابي؟
    تو خود آفتاب خود باش و طلسم كار بشكن
    بسراي تا كه هستي كه سرودن است بودن
    به ترنمي دژ وحشت اين ديار بشكن
    شب غارت تتاران همه سو فكنده سايه
    تو به آذرخشي اين سايه ي ديوسار بشكن
    ز برون كسي نيايد چو به ياري تو اينجا
    تو ز خويشتن برون آ سپه تتار بشكن

    محمدرضا شفیعی کدکنی

  • #12
    John Lennon
    “When I was 5 years old, my mother always told me that happiness was the key to life. When I went to school, they asked me what I wanted to be when I grew up. I wrote down ‘happy’. They told me I didn’t understand the assignment, and I told them they didn’t understand life.”
    John Lennon



Rss