(?)
Quotes are added by the Goodreads community and are not verified by Goodreads. (Learn more)
عباس معروفی

“نمیدانم آیا میتوانم سرم را بر شانه های شما بگذارم و اشک بریزم؟! با دست های فروافتاده و رخوت خواب آوری که از پس آن همه خستگی به سراغ آدم می آید به شما پناه بیاورم، درحالی که سخت مرا بغل زده اید و گرمای تن خود را به من وامیگذارید، گاهی با دو انگشت میانی هر دو دست نوازشم کنید و دنده هام را بشمارید که ببینید کدامش یکی کم است، و گاه که به خود می آیید با کف دست ها به پشتم بزنید آرام؟ بی آنکه کلامی حرف بزنید یا به ذهنتان خطور کند که من چرا گریه میکنم، چه مرگم است؟ بی آنکه بپرسید من که ام، از کجا آمده ام و چرا انقدر دل دل میزنم، مثل گنجشکی باران خورده؟!”

عباس معروفی, پیکر فرهاد
Read more quotes from عباس معروفی


Share this quote:
Share on Twitter

Friends Who Liked This Quote

To see what your friends thought of this quote, please sign up!


This Quote Is From

پیکر فرهاد پیکر فرهاد by عباس معروفی
1,771 ratings, average rating, 165 reviews

Browse By Tag