“راننده آنقدر شعور داشت که در این لحظات حساس مادر و پسر را تنها بگذارد، از همان پشت رل که نشسته بود تکان نخورد. فقط نمیدانست چرا به ناگهان احساس دلتنگی کرد. او کسوکاری نداشت. حتی نمیدانست از کجا آمده است. انگار به یکباره مثل حجمی آتشین از فضا پرت شده باشد روی زمین. ولی همیشه در خاطرات دور و درازش صدایی میشنید که او را به خود فرا میخواند. از روی منطقی کاملا شهودی مطمئن بود که این صدا صدای مادرش است. همواره دلتنگی غریبی در وجودش احساس میکرد که برای دیگران غیرقابلتوضیح بود، چون هیچ توجیه و دلیل منطقیای برای آن نداشت.
در عین حال بعد از سالها زندگی دریافته بود که هویتش در همین ندای گنگ و نامفهوم شکل میگیرد ومیدانست بدون این ندا نمیتواند حتی برای لحظهای اندک دوام بیاورد.
برای همین در لحظه زیبای همآغوشی «میم» و مادرش کاری نداشت جز اینکه سر بر فرمان اتومبیل بگذارد و اشک بریزد؛ اشکهایی که تاریکی شب مانع از رؤیت آنها میشد.”
―
بارداری بیهنگام آقای میم
Share this quote:
Friends Who Liked This Quote
To see what your friends thought of this quote, please sign up!
0 likes
All Members Who Liked This Quote
None yet!
This Quote Is From
Browse By Tag
- love (101796)
- life (79814)
- inspirational (76222)
- humor (44485)
- philosophy (31158)
- inspirational-quotes (29024)
- god (26980)
- truth (24826)
- wisdom (24770)
- romance (24462)
- poetry (23424)
- life-lessons (22742)
- quotes (21219)
- death (20621)
- happiness (19112)
- hope (18646)
- faith (18511)
- travel (17873)
- inspiration (17479)
- spirituality (15806)
- relationships (15740)
- life-quotes (15660)
- motivational (15460)
- love-quotes (15435)
- religion (15435)
- writing (14982)
- success (14223)
- motivation (13362)
- time (12904)
- motivational-quotes (12660)

