سلطانعلی، امامزاده مهاجر و مجاهد و جدّ اعلای جلال
تشییع قالی در مشهد اردهال- 5
شب موقع خواب دو کتابی را که درباره قالیشویان همراه خودم آورده بودم ورق زدم. درباره مراسم که حرف میافتد کمتر راجع به خود پسر امام باقر (ع) صحبت میشود. در سال 113 هـ.ق. یعنی حدود نیم قرن بعد از حادثه کربلا مردم کاشان و چهلحصاران و فین قاصدی را به مدینه میفرستند به اسم عامر بن ناصر فینی که یکی از صحنهای امامزاده هم به نام اوست. این قاصد میرود تا از امام باقر (ع) درخواست کند کسی را برای ارشاد و تبلیغ به کاشان بفرستد.
[image error]
آنهایی که با تاریخ تشیع آشنایی دارند میدانند که با روی کار آمدن حجاج ثقفی خاندان اشعری حدود 30 سال قبل از آمدن پسر امام باقر (ع) به کاشان، مجبور به ترک کوفه و هجرت به قم شد. اشعریها که هم شیعه بودند و هم دیگر از آب و هوای کوفه استفاده نمیکردند کمکم پایه گذار یک جریان شیعی اصیل 12 امامی شدند. بعضی از این مهاجرین هم به کاشان رفتند و کاشان هم بعد از قم پایگاه شیعی مهمی شد. رقابتی هم بین این دو شهر راه افتاد که شاید فرستادن عامر بن ناصر پیش امام باقر (ع) برای معرفی یک مبلغ، بخشی از این رقابت باشد.
[image error]
به هرحال امام باقر (ع) پسرش علی را در جواب درخواست کاشانیها به آن منطقه فرستاد و این اهمیت زیادی دارد. بسیاری از علویون مدفون در جای جای ایران یا از ترس جانشان مجبور به هجرت شدهاند یا با دیدگاه زیدی برای به دست آوردن قدرت. با اینکه علویها کلا اهل فضل و اخلاق و زهد بودند ولی بین آنها کسانی که مورد تایید مستقیم و صریح امامان ما قرار گرفته باشند زیاد نیستند. اینکه سلطانعلی به دستور و درخواست مستقیم امام باقر (ع) به سوی کاشان رفته اهمیت زیادی دارد. معلوم میشود او مورد تایید امام باقر (ع) بوده و مردم کاشان هم برای امام اهمیت داشتهاند. به هر حال سلطانعلی امامزاده مهاجر، مبلغ و مجاهد بود آن هم تحت تایید امام معصوم. با شهادت امام باقر (ع)، امام صادق (ع) با نامهای جایگاه او را تثبیت میکند و تایید دو امام در کارنامه سلطانعلی ثبت میشود.
او هم فعالیتش را در میان مردم شروع میکند و مورد توجه قرار میگیرد. عواید باغها و مزارع زیادی در اختیار او قرار میگیرد و نفوذش در میان مردم زیاد میشود.
[image error]
وجود امامزادههای دیگر در اردهال و اطراف کاشان نشان دهنده علاقهمند بودن مردم این سرزمین به اهلبیت بوده است و معلوم میشود خبر رفتارهای آنها به گوش اهل مدینه رسیده و اگر خبری تا مدینه برود لاجرم تا شام هم میرود!
حکومت اموی از وضعیت کاشان نگران میشود و با طرح نقشه و فرستادن سپاهی در سال 116 از قزوین با ترفندهای مختلف با علی بن امام محمدباقر که برای گذراندن ایام گرم سال در اردهال بوده درگیر میشود و ایشان را به شهادت میرساند. پیکهای کمک خواهی سلطانعلی وقتی به کاشان و فین میرسند که به قولی مردم سر زمینهایشان مشغول زراعت بودند و به قولی مشغول آماده کردن خودشان برای جشن مهرگان. به هرحال مردم با همان بیل و چوب و کلنگی که در دستشان بوده خودشان را میرسانند به اردهال و البته مثل همه اتفاقات تاریخی مهم کمی دیر!
[image error]
سلطانعلی شهید شده بود. عدهای فینی جسد او را در قالیای که نقش سجادهاش را داشته میپیچند و عدهای دیگر با دشمنان درگیر میشوند. به هرحال فینیها دشمنان را متفرق میکنند و جسد را کنار جوی آبی غسل میدهند و در جایی که خود سلطانعلی وصیت کرده بوده به خاک میسپارند.
از آن به بعد این مراسم در همین وقت سال برگزار میشود و فینیها به صورت نمادین قالی را میبرند تا لب جوی آب و عدهای نمادین با چوبها از تشییع کنندگان محافظت میکنند.
چیزی که جلال را به مشهد اردهال پیوند میزند و نمیدانم که خودش میدانسته و حواسش به آن بوده یا نه این است که او نواده همین علی بن باقر (ع) است. در واقع این مراسم، مراسمی در تعظیم و تکریم جد اعلای جلال است. شجرهنامههای اورازانیها سند این ادعاست که یکیاش در کتاب اورازان جلال چاپ شده.
ادامه دارد....
این مطلب در خبرگزاری مهر منتشر شده است
مهدی قزلی's Blog
- مهدی قزلی's profile
- 10 followers

