خاک سرد

بی‌پرده بنگر
جهان کوچک ستاره‌ها را
که اینچنین به شوق
مرثیه‌ی مرگ خود را می‌سُرایند

رفتنت شکست نور بود و صدا
در بند نام تـو بود تمام واژه‌ها

بی‌پرده بشنو
صدای خاموش مرا
که در شکنجه‌گاه شب
نغمه‌ی آشنای تـو را زمزمه می‌کند:

سوختن رسم رهایی است
در شهر بی‌چراغ
مردن، تولد است
در دشت بی‌صدا.

سعید خانجانی نژاد
 •  0 comments  •  flag
Share on Twitter
Published on December 31, 2019 00:28 Tags: شعر
No comments have been added yet.