Status Updates From Dokuz Öykü

تدی گفت:« آره،البته.دوسش دارم. اما دوست داشتن من از روی احساسات نیست. اون هیچ نگفته کسی از روی احساسات دوستش داشته باشه‌ . اگه من جای خدا بودم هرگز دلم نمی خواست منو از رو احساسات دوست داشته باشن. این جور دوست داشتن آبکی‌یه.

واقعیت همیشه خیلی دیر خودش را نشان می دهد. غریب ‌ترین تفاوت میان خوشبختی و شادی این است که خوشبختی جامد است و شادی مایع.

دلتنگی های نقاش خیابان چهل و هشتم

¿El final de "Teddy" qué...?

ازمه نگاهی طولانی و نسبتن سرد به من کرد و با چهره ای بشاش گفت: «شما شوخی های خنکی می کنین. پدر می گفت که من اصلن اهل شوخی نیستم. می گفت چون اهل شوخی نیستم نمی‌تونم به مقابله زندگی برم.»

تقدیم به ازمه با عشق و نکبت

«مرد خندان» داستان دلخواه ما، کومانجی ها ، بود که ابعاد کلاسیک هم میتوانست پیدا کند و شاخ و برگ زیادی به هم بزند، اما ویژگی عمده اش این بود که می شد آن را به هر جا برد ؛ یعنی همیشه می توانستیم داستان را با خودمان به خانه ببریم و مثلن ، وقتی توی وان حمام بودیم و آب داشت خالی می شد به آن فکر کنیم.

مرد خندان

Bananafish still as good as I remember, and takes on another flavour in DKBP context, lol.

تدی گفت: "بدبختی اینه که بیشتر مردم نمی خوان اشیارو همون طور که هستن ببینن."

تدی گفت: "بدبختی اینه که بیشتر مردم نمی خوان اشیارو همون طور که هستن ببینن."

"وقتی از این در بیرون میرم ممکنه فقط تو ذهن تموم آشناهام وجود داشته باشم. شاید هم من پوست پرتقالم."

مری جین گفت: خب زندگی که همه‌ش این چیزها نیست. یعنی می‌گم زندگی که همه‌ش این چیزها نیست.
_این چیزها چیه ؟
بابا... همین چیزها دیگه. خنده و چرندیات.
الویز گفت: کی میگه نیست؟ گوش کن. اگه آدم خیال نداره راهبه ای چیزی بشه پس باید بخنده.

عمو ویگیلی در کانه‌تی‌کت

"پدر میگفت که من اصلا اهل شوخی نیستم. میگفت چون اهل شوخی نیستم نمیتونم به مقابله زندگی برم."

- "کوچولوی من، می دونی بادبادک چیه؟"
- "یکی از چیزهایی که تو هوا بالا میره، که آدم نخ شو دست میگیره."

تنها زیانی که هنرمند بودن می‌تواند برای شما داشته باشد این است که سبب می‌شود پیوسته اندکی غمگین باشید.

واقعیت همیشه خیلی دیر خودش را نشان می‌دهد. غریب‌ترین تفاوت میان خوشبختی و شادی این است که خوشبختی جامد است و شادی مایع.

Needed a quick read!
I'm about halfway through this short story collection that I've had on my shelf for about three years, so go me!

دعا کردم که شهر از آدم خالی شود تا من از نعمت تنهایی، تن...ها...یی، برخوردار شوم. این دعا تنها دعایی است که در سلسله مراتب امور نه هرگز فراموش میشود و نه به تاخیر می افتد. در یک چشم به هم زدن به هرچه دست میزدم به تنهایی مجسم تبدیل میشد.

... وقتی فکر میکنم "جهنم چیست؟" به این نتیجه میرسم که جهنم رنج موجودی است که توان دوست داشتن ندارد.

البته چرندیات تحویلشون بده؛ اما هیچوقت راستشو نگو ...

poof

Very interested to know if children really did speak like this or if it's all Salinger's work. "Move your carcass"

These stories are very hit-or-miss for me

okuyamadım bugün hiç, yarın bitmesi gerekiyor ki Pınar Kür'e başlayayım... :(

ikinci öyküde sanki Jodi Picoult okuyor gibiydim... Jodi'yi çok özledim!

تا اینجا که کتاب خیلی با توقعم از سالینجر فاصله داره.
کلا با داستان کوتاه میونه ندارم.

“The worst that being an artist could do to you would be that it would make you slightly unhappy constantly.”

Oh, Salinger...

"I never in my life would've thought you could be so small about anything," said Selena, who was just angry enough to use the word "small" but not quite brave enough to emphasize it.

♥

Ya el primer cuento me hizo percha... este libro arranca con todo!

I will finish this book by the end of 2016.

<3 love jds