احمدرضا احمدی > Quotes > Quote > Milad liked it

احمدرضا احمدی
“قلب تو هوا را گرم كرد
در هواي گرم
عشق ما تعارف پنير بود و
قناعت به نگاه در چاه آب

مردم كه در گرما
از باران آمدند
گفتي از اتاق بروند
چراغ بگذارند
من تو را دوست دارم

اي تو
اي تو عادل
تو عادلانه غزل را
در خواب
در ظرف‌هاي شكسته
تنها نمي‌گذاري
در اطراف انفجار
يك شاخه‌ي له شده‌ي انگور است
قضاوت فقط از توست

شاخه‌ي ابريشم را از چهره‌ات بر مي‌دارم
گفتم از توست
گفتي: نه، باد آورده است

هنگام كه در طنز خاكستري زمستان
زمين را تازيانه مي‌زدي
خون شقايق از پوستم بر زمين ريخت”
Ahmad Reza Ahmadi / احمدرضا احمدی, همه‌ی آن سال‌ها

No comments have been added yet.