“عسل! این عشق نیست که نرم نرمک عقب می نشیند؛ این بیکارگی ست که پیوسته هجوم می آورد؛ بیکارگی، کاهلی، بی قیدی، خستگی، بهانه جویی، کهنگی، وقت کشی، وادادگی، نق زدن، به هم ریختن، بی اعتنا شدن، به شکلی جبران ناپذیر تخریب کردن و به صورتی خوف آور به عادت زیستن تسلیم شدن”
―
نادر ابراهیمی-یک عاشقانه ی آرام