سايه > Quotes > Quote > Fahimeh liked it

“شبی که آوایِ نیِ تو شنیدم
چو آهوی تشنه پیِ تو دویـدم
دوان دوان تا لبِ چشمه رسیدم
نشانه ای از نی و نغمه ندیدم

تو ای پری کجایی؟
که رخ نمی نمایی
از آن بهشت پنهان
دری نمی گشـایی

من همه جا، پی ِ تو گشته ام
از مَه و مِهر، نشان گرفته ام
بوی تو را، زِ گُل شنیده ام
دامنِ گــــــل، از آن گرفته ام ...

تو ای پری کجایی؟
که رخ نمی نمایی
از آن بهشت پنهان
دری نمی گشـایی

دلِ من، سرگشته ی توست
نفســم؛ آغشته ی توست
به باغِ رویاها، چو گُلت بویم
در آب و آئینه، چو مَهت جویم

در این شبِ یلدا،ز پی ات پویم
به خواب و بیداری،سخنت گویم

مَـــــه و ستاره دردِ من می دانند
که همچو من پیِ تو سرگردانند
شبــــی کنارِ چشمــه پیدا شـــــو
میانِ اشــکِ من چو گل وا شو

تو ای پری کجایی؟
که رخ نمی نمایی
از آن بهشت پنهان
دری نمی گشـایی ...”
سايه

No comments have been added yet.