یغما گلرویی > Quotes > Quote > Behnoosh liked it
“محاکمه در خیابان"
شاکی روزگار منم
تموم این شهر متهم
یه حادثه چند ساعته
با من میاد قدم قدم
زخمها دهن وا میکنن
وقتی دل از دشنه پُره
دست منو بگیر که پام
رو خون عشقم می سُره
بگو که از کدوم طرف
میشه به آرامش رسید
وقتی تو چشم هر کسی
برق فریب ُ میشه دید
راه ضیافتو به من
دستای کی نشون میده
وقتی که حتی گل سرخ
این روزا بوی خون میده
وقتی زندگی با چاقو قسمت میشه
وقتی رفاقتا خیانت میشه
محکمه ات رو تو خیابون برپا کن
وقتی که عشق همرنگ نفرت میشه
تمرین مرگ می کنم
تو گود این پیاده رو
یه چیزی انگار گم شده
توی نگاه من و تو
دارم به داشتن یه زخم
تو سینه عادت می کنم
دارم شبام ُ با تن
یه مرده قسمت میکنم”
―
شاکی روزگار منم
تموم این شهر متهم
یه حادثه چند ساعته
با من میاد قدم قدم
زخمها دهن وا میکنن
وقتی دل از دشنه پُره
دست منو بگیر که پام
رو خون عشقم می سُره
بگو که از کدوم طرف
میشه به آرامش رسید
وقتی تو چشم هر کسی
برق فریب ُ میشه دید
راه ضیافتو به من
دستای کی نشون میده
وقتی که حتی گل سرخ
این روزا بوی خون میده
وقتی زندگی با چاقو قسمت میشه
وقتی رفاقتا خیانت میشه
محکمه ات رو تو خیابون برپا کن
وقتی که عشق همرنگ نفرت میشه
تمرین مرگ می کنم
تو گود این پیاده رو
یه چیزی انگار گم شده
توی نگاه من و تو
دارم به داشتن یه زخم
تو سینه عادت می کنم
دارم شبام ُ با تن
یه مرده قسمت میکنم”
―
No comments have been added yet.
