داستان كوتاه discussion
و مرا..فاحشه ای پیر به دنیا اورد
date
newest »


خوشحاليم که اينجايي و نوشته هاي دوستان رو ميخوني و نظراتت رو ميدي.
مديران گروه قوانيني رو براي گروه تهيه کردند که همه ما بايد از اون قوانين پيروي کنيم...احتمالا شما نخوندي...يکي از اين قانون ها تايپ فارسي در تاپيک هاي اين گروه هستش... خانوم خانوما لطفا فارسي تايپ کن ... خيلي خيلي ازت ممنونم.
*آقا معلم من کارت رو ساده کردم :دي
پدرم شاعر بود..مادرم دیوانه..و مرا..زنجیر به پای..در پی فاحشه ای بدکاره..جرم زنجیر.. ندانم..اخر..در کجا خوابیدن..اینچنین کیفر بود..من ندانم..لالم!
از بیابان، که گذر میکردم..مغبچه ای..گذر اشک به چشمش افتاد..دستها را به نمایان قنوت..او هم..دل به عشقی میداد..و ندانست درین خاک سیاه..جا پای خدا هم..نفتاد!
و مرا..تشنه درین خاک..بدنبال همان..اب حیات..یا همان..اب لواط!..راست میگفتی..های..چه تفاوت میکرد!..مهم ان است که روزی..امد..و مرا باعث شد!و همان..فاحشه پیر به دنیا اورد!..و مرا..مغبچه ای..نام نهاد..عاشقی بی خانه..هم بسی دیوانه..در پی..فاحشه ای..بدکاره..یا که شاید.. حتی..یک خانه!...تا گجا باید رفت..در پی این لانه..