داستان كوتاه discussion

21 views
نوشته هاي ديگران > جسدهای شیشه ای-مسعود کیمیایی

Comments Showing 1-5 of 5 (5 new)    post a comment »
dateUp arrow    newest »

message 1: by ستاره (new)

ستاره (sisily_clfyhoocom) | 437 comments خیلیا هستن که چه زن، چه مرد، خیال می کنن عاشقن.
اما به هم معتاد شدن، عین مخدر.
همدیگرو باید ببینین،مرافعه کنن، قهر کنن، آشتی کنن و اسمشو بذارن زندگی عاشقانه.
اما به همه ی اینا و خودشون معتادن.
این که نمی تونن از هم دور بشن، از اعتیاد به هم دیگه س.
خمار هم می شنو درد می کشن.
دردشم درد عشق نیس، درد خماریه.
زودم راه این خماری نشناخته رو ازدواج می دونن، این جاست که می بینن روز و شب با هم دعوا دارن، چشم دیدن همدیگه رو ندارن، اما نمی تونن دور از هم باشن.
می ذارن چی؟ پای عشق…

مسعود کیمیایی - جسدهای شیشه ای


message 2: by [deleted user] (new)

Mohamad wrote: "عالی بود"


و تلخ
.
.
خیلی تلخ


message 3: by Behzad, دیوونه (new)

Behzad Vahdati manesh (behzadium) | 1320 comments Mod
جسدهای شیشه ا یکی از شاهکارهای آقای کیمیایی و یک رمان بی نظیره
ممنون که یادی ازش کردی


message 4: by banafshe (new)

banafshe (banafshe65) | 550 comments درسته


message 5: by Hadi (last edited Aug 08, 2012 05:05AM) (new)

Hadi Sedaghat | 3 comments کیمیایی مدام از روی دست خودش تقلب میکند
همین جملات رادر فیلم های حکم و رئیس رادان و لعیا زنگنه میگویند


back to top