داستان كوتاه discussion
گفتگو و بحث
>
در مسير
date
newest »
newest »
وااای!پس جدی گفتی که یه دسته گل داری میفرستی واسه حمید!
عجب کار جالبی
آفرین بهزاد
دست دختر بز چرون هم درد نکنه که زحمت رسوندن دسته گل و عکس رو کشید
:)
مرسی ستاره ی با احساس
عجب کار جالبی
آفرین بهزاد
دست دختر بز چرون هم درد نکنه که زحمت رسوندن دسته گل و عکس رو کشید
:)
مرسی ستاره ی با احساس
محسن صادقیان wrote: "چی شد چی شد من نفهمیدمبهزاد چه کرده؟
آفرین"
آخه محسن چرا همیشه باید یک بار دیگه مطالبو واسه تو جدا توضیح بدن همه... بدا" فلسفشو واسم توضیح بده...
این گلو بهزاد واسه حمید فرستاده از طرف گروه ..
maryam wrote: "وااای!پس جدی گفتی که یه دسته گل داری میفرستی واسه حمید!عجب کار جالبی
آفرین بهزاد
دست دختر بز چرون هم درد نکنه که زحمت رسوندن دسته گل و عکس رو کشید
:)
مرسی ستاره ی با احساس"
فدات بشم مریم جون...
ممنونم از همه دوستان که بهم لطف کردند
و یک تشگر ویژه از ستاره عزیز که این سرقت رو انجام دادند از پیج من
خواستم حمید بدونه که به یادشیم
و آرزوهای خوبمون همیشه بدرقه راهشه
و البته تذکری به حمید که سختی راه و مشکلات نوشتن سفرنامه باعث نشه که داستان نویسی رو از یاد ببره
باز هم از همتون ممنونم
و یک تشگر ویژه از ستاره عزیز که این سرقت رو انجام دادند از پیج من
خواستم حمید بدونه که به یادشیم
و آرزوهای خوبمون همیشه بدرقه راهشه
و البته تذکری به حمید که سختی راه و مشکلات نوشتن سفرنامه باعث نشه که داستان نویسی رو از یاد ببره
باز هم از همتون ممنونم





بهزاد عزیز و مهربان ( و البته همیشه دیووونه ) ، ممنونم به خاطر محبتت . تو خودت یه دسته گلی پسر ، نمیدونی چقدر حس و انرژی بهم داد این دسته گلی که نشان گروه داستان کوتاه هم روش چسبیده بود ، یک اتفاق خیلی خوب این سفر بود . دمت گرم پسر ...
متن و عكس فوق سرقتي از فيس بوك
..........................
ممنون از بهزاد عزيز به خاطر محبت و لطفش نسبت به گروه كه اين دسته گل زيبارو با علامت داستان كوتاه به حميد عزيز در مالزي رسوند و خواست با اين كار به حميد بگه ما هم در اين سفر آروم و بي صدا همراهشيم