مهدی اخوان ثالث discussion

10 views
با تو دارد گفتگو شوریده ی مستی.

Comments Showing 1-1 of 1 (1 new)    post a comment »
dateUp arrow    newest »

message 1: by Maryam (last edited Aug 25, 2016 02:05PM) (new)

Maryam (mry_mry) | 1 comments باغ بود و دره

چشم انداز پر مهتاب

ذات ها با سایه های خود هم اندازه

خیره در آفاق و اسرار عزیز شب

چشم من بیدار و چشم عالمی در خواب

نه صدایی جز صدای رازهای شب

آب و نرمای نسیم و جیرجیرکها

پاسداران حریم خفتگان باغ.

و صدای حیرت بیدار من (من مست بودم مست)

خاستم از جا.

سوی جو رفتم

چه می آمد؟ آب.

یا نه چه می رفت؟

هم ران سان که حافظ گفت: عمر تو.

با گروهی شرم و بی خویشی وضو کردم.

مست بودم مست سرنشناس پانشناس.

اما لحظه ی پاک و عزیزی بود.

برگکی کندم.

از نهال گردوی نزدیک.

و نگاهم رفته تا پس دور.

شبنم آجین سبز فرش باغ هم گسترده سجاده.

قبله؟ گو هر سو که خواهی باش.

با تو دارد گفتگو شوریده ی مستی.

- مستم و دانم که هستم من.

ای همه هستی ز تو!
آیا تو هم هستی؟


back to top