داستان كوتاه discussion
نوشته هاي كوتاه
>
دموکراسی

اما زیبایی و هنر ادبیات گاه در به تصویر کشیدن کثافاته.
اما حمید هم حق داره؛ "بحث سیاسی" با "اثر ادبی" تفاوت داره.


حکومت تبلیغات مردم را مجبور میکند که داوطلبانه و با شور و اشتیاق در راهپیمایی (و در اینجا انتخابات) شرکت کنند

درواقع ادبیاتی که می خواهد سیاسی نباشد دارد سیاست غیرسیاسی بودن ادبیات را پی می گیرد و این درست همان سیاستی است که سیاستمداران تبلیغ اش می کنند.
هیچ اثر ادبی بزرگی را نمی توانید پیدا کنید که به مفهوم عام سیاسی نباشد و بسیاری از بزرگ ترین شاهکارهای ادبی به طور خاص هم سیاسی اند. از جنگ و صلح گرفته تا دکتر ژیواگو تا جان شیفته تا صد سال تنهایی...
به هر حال متن موجز و خوبی بود ممنون.



اين كه بگيم سياست چيز كثيفيه حرف مطلقي نيست...و اين نگاه باعث ميشه گاها خودمون رو درگير مسائل سياسي نكينم و بگذاريم كه هر بلايي خواستن سرمون بيارن...البته گاها
عكس اين قضيه هم صادقه...
حيف اين جا جاي بحث سياسي نيست!!! ولي فكر كنم ميشه «درباره سياست» حرف زد....انگار اين جوريه!!!
:D حيف
خيلي چيزها كثيف هستند ولي ما ازشون استفاده مي كنيم.
بهشون وابسته هستيم توي سرنوشتمون تاثير دارند و نبودشون برامون ماييه عذاب خواهد بود.
ضرب لمثل ايراني مي گه كه پول چرك كف دسته اين يعني يك چيز كثيف ولي كسي رو سراغ داريد كه دنبال اين چيز كثيف نره؟
اونهايي كه سياست رو چيز كثيفي برشمردند قطعا به دنبال بي تفاوتي مردم در سرنوشتشون بوده اند.
سياست بازي كار كثيفي هست اما چه كسي گفته در مورد سياست فكر كردن، سياسي فكر كردن و به فكر اتفاقات سياسي اطراف بودن هم كار كثيفي هست؟
اگر ما به نوع حكومتي به نام دموكراسي اعتقاد داريم پس وظيفه داريم ه از چند گاهي در مورد اتفاقات سياسي فكر كنيم و در فرآيند هاي سياسي هم شركت كنيم .
شهروند مسئول يعني كسي كه حضورش سرنوشتش رو تعيين كنه نه اينكه با اخ و پيف كردن در مورد سياست سرنوشتش رو به عهده ديگران بگذاره و بعدا فقط غر بزنه كه حضور مردم تاثيري نداره و سياست كلا چيز كثيفيه.
چون قرار نيست زياد در مورد سياست بحث كنيم همين جا قضيه را تمام مي كنم.
اما
گمان مبر كه به پايان رسيد كار مغان
هزار باده ناخورده در بن تاك است.
بهشون وابسته هستيم توي سرنوشتمون تاثير دارند و نبودشون برامون ماييه عذاب خواهد بود.
ضرب لمثل ايراني مي گه كه پول چرك كف دسته اين يعني يك چيز كثيف ولي كسي رو سراغ داريد كه دنبال اين چيز كثيف نره؟
اونهايي كه سياست رو چيز كثيفي برشمردند قطعا به دنبال بي تفاوتي مردم در سرنوشتشون بوده اند.
سياست بازي كار كثيفي هست اما چه كسي گفته در مورد سياست فكر كردن، سياسي فكر كردن و به فكر اتفاقات سياسي اطراف بودن هم كار كثيفي هست؟
اگر ما به نوع حكومتي به نام دموكراسي اعتقاد داريم پس وظيفه داريم ه از چند گاهي در مورد اتفاقات سياسي فكر كنيم و در فرآيند هاي سياسي هم شركت كنيم .
شهروند مسئول يعني كسي كه حضورش سرنوشتش رو تعيين كنه نه اينكه با اخ و پيف كردن در مورد سياست سرنوشتش رو به عهده ديگران بگذاره و بعدا فقط غر بزنه كه حضور مردم تاثيري نداره و سياست كلا چيز كثيفيه.
چون قرار نيست زياد در مورد سياست بحث كنيم همين جا قضيه را تمام مي كنم.
اما
گمان مبر كه به پايان رسيد كار مغان
هزار باده ناخورده در بن تاك است.

ممنون
نوشته تون تحسين برانگيزه
من اگه تونوشته گفتم منم از لج همشون راي ندادم ، مي خواستم همين رو بگم . اگه دليل راي دادن بقيه ترس اعتقاد يا هر چيز نا آگاهانه ديگس دليل من براي راي ندادن از همه پست تر و نا آگاهانه تره،لج، و من بيشتر از همه خواستم همينو بگم

از نظر من رای دادن ینی سر خودم رو شیره مالیدن.
بجز اوایل انقلاب که اون رو هم من ندیدم بلکه شنیدم...کی به رای مردم کسی اومده یا رفته؟
نمونش همین رائیس جمبور عسیسمون...کی به این آقای ناشناس رای داد که اومد و شد نماینده ی یک کشور؟!
آقای بهروزی عزیز اینجا ما نیستیم که سرنوشتمون رو تعیین میکنیم...بلکه دیگران به هر طریقی سعی در رقم زدن فردای ما دارند...چه بخوایم و چه نخوایم.
* ببخشید جناب سلطان آبادی..اینجا کمی سیاسی شد
مهتابي خانم اونايي كه مي خوان به هر دليلي سرنوشت دست شما نباشه و دست خودشون باشه خوب اين توهم توطئه اي رو توي ذهن شما جا دادند.
اين آقاي رئيس جمهور عزيز از اونجايي راي آورد كه دوستان عزيزي چون شما گفتند كه راي شان بي ارزش است و نرفتند راي بدهند و چيزي شد كه حالا داريم مي بينيم.
از اين افكار دائي جان ناپلئوني بايد بيرون آمد.
شما فضاي دوم خرداد را نمي توانيد درك كنيد كه همه مي خواستند كس ديگري راي بياورد ولي مردم كس ديگري را سر كار آوردند.
لا اقل قدرت مردم را آن روز مي شد ديد.
حالا شما مختاريد هر كاري با شناسنامه تان بكنيد.
اين آقاي رئيس جمهور عزيز از اونجايي راي آورد كه دوستان عزيزي چون شما گفتند كه راي شان بي ارزش است و نرفتند راي بدهند و چيزي شد كه حالا داريم مي بينيم.
از اين افكار دائي جان ناپلئوني بايد بيرون آمد.
شما فضاي دوم خرداد را نمي توانيد درك كنيد كه همه مي خواستند كس ديگري راي بياورد ولي مردم كس ديگري را سر كار آوردند.
لا اقل قدرت مردم را آن روز مي شد ديد.
حالا شما مختاريد هر كاري با شناسنامه تان بكنيد.

من یکی دو بار اخیر که رای ندادم دلیلش همین بود که شخص مورد نظرم وجود نداشت.
اما انگیزه کافی و لازم برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری رو دارم.از همین الان هم منتظرم.
پی نوشت:
فکر نمی کنم صحبت کردن در مورد کلیات، خیلی بحث سیاسی باشه! با این حال اگه مدیر محترم(مدیران محترمان!) همین مقدار رو هم زیادی می دونن میشه متوقفش کرد.

میگن که بحث سیاسی ممنوع...پس نمیتونم اینجا ادامه بدم

من با خيلي ازكارهاي كشور موافق نيستم كه اين طبيعيه چون هيچ وقت يك كشور نمي تونه بگه من ايده آلم. من خيلي اظهار نظرات و حرف ها رو از مسئولين ميشنوم كه تاسف مي خورم گاهي بهم بر مي خوره كه مثلا دارن به شعور من توهين مي كنن ولي اين دليل خوبي براي لج كردن و راي ندادن نيست چون اين طوري آينده خودمون و آيندگانمون رو خراب مي كنيم و فقط و فقط به خودمون ضرر مي رسونيم
وقتي كه به ما حق انتخاب داده شده چرا ازش استفاده نكنيم
به نظر من كسي كه در انتخابات شركت نكنه چه رياست جمهوري چه انتخابات مجلس چه انتخابات خبرگان .....بعدا هيچ حقي براي اظهار نظر راجع به امور كشور نداره و حقي در دخالت اون نداره چون اون نبوده كه سرنوشت كشور رو رقم زده چون از حقي كه داشته استفاده نكرده چه بسا اگر اون راي مي داد سرنوشت كشور جور ديگه اي مي شد
جمعه
توي نماز جمعه
رهبر مي گفتند
وقت انتخابات هنوز خيلي مانده
موقع رسيدن به مردم حق صحبت و اعتراض خواهند داد
پس صبر كنيد....
توي نماز جمعه
رهبر مي گفتند
وقت انتخابات هنوز خيلي مانده
موقع رسيدن به مردم حق صحبت و اعتراض خواهند داد
پس صبر كنيد....
اينا انگار خسته شدن از مسوليت گروهداري
دستي دستي مي دن فيلتر
دستي دستي مي دن فيلتر

بابا یکی بگیره این حمید خان رو
پی نوشت:
ادامه بدین لطفآ

:)
آخه حمید جان این بی پرواییت دیوونم کرد یهو
اون جمله رو به کنایه گفتم.
اما حق با توئه دوست من
هنوز اول راهیم.

مردم کسی رو میخواستند که میدونستد همه جوره یک پشتوانست براشون و نه تنها کشور رو روبه افول نمیبره بکه باعث صعود اون هم میشه.
جناب خاتمی اومد سر کار و همه جوره مایه گذاشت و کار کرد تا تونست اون عقب موندگی و بسته بودن کشور رو تا حدودی برطرف کنه.
ایشون کاشت ولی موقع برداشت حضور نداشت تا با روشی صحیح این کار رو انجام بده و در راه هرچه بهتر شدن اوضاع تلاش کنه.
منکر دوم خرداد نمیشم...ولی الان از کارها و فعالیت خاتمی و همکاراش چی مونده؟
اون تلاش کرد برای فردایی بهتر که متاسفانه با تمام شدن دورشون کار رو به دست افراد نالایقی سپرد که نه تنها گامی برای پیشرفت ایران برنداشتند...بلکه تمام کارهای ایشون رو هم یا خراب کردند یا با تعابیری اشتباه سعی در ابطال اونها داشتند.
خوب حالا اگر من و شما و دیگران بریم رای بدیم و به فرض شخصی با صلاحیت خاتمی (اگر پیدا بشه) پیدا بشه رئیس جمهور بشه و در وحله اول باید این 40 سال عقب موندگی و پسرفت حاصل از 4 سال روی کار بودن آقای اح مد ی نژاد رو درست کنه و تا درست شدن اون باز هم انتخابات میشه و روی کار اومدن افراد نالایق و 40 سال عقب موندگی دیگه.
جناب خاتمی افکار و هدف های والایی داشت...ولی آیا این آزادی رو داشت که بیانشون کنه و کاملا عملیشون کنه؟
وقتی نامزد های ریاست جم هوری اون خصوصیاتی که من میخوام ندارند...چرا باید بیخودی رای بدم؟
نظام ح ا کم بر کشور ما در حال حاضر بر پایه ی جبر هست و بس و متاسفانه با تلفیق دین و سیاست و درگیر کردن این دو مقوله با هم...نه فقط دین رو به فساد کشوندند...بلکه از سیاست هم یک غول بی شاخ و دم ساختند که هرکی بره نزدیکش جیز میشه!
قياس مع الفارق مي فرماييد مهتابي خانم.
ادبيات سياسي و پيچيدگي هاي سياست اون چيزي نيست كه شما دارين توي ذهنتون مي پرورونيد.
خاتمي دولت رو به احمدي نژاد نسپرد اين مردم بودند كه عده اي با راي شون و عده اي هم با راي هايي كه ندادند حكومت رو به احمدي نژاد سپردند.
در نگاه شما به فرايند دموكراسي مردم هيچ جايگاهي ندارند و از همين روي هست كه ؟آينده را فقط با حضور حكومتگران مي تونيد تصور كنيد.
اين سندروم حادي است كه در تمام كشور اپيدمي شده و حتي در جامعه نخبگان و فقط ديدگاه شما تنها نيست.
اين پاشنه آشيل دموكراسي در ايران است يعني مردم نمي خواهند قدرت خودشان را باور كنند.
ادبيات سياسي و پيچيدگي هاي سياست اون چيزي نيست كه شما دارين توي ذهنتون مي پرورونيد.
خاتمي دولت رو به احمدي نژاد نسپرد اين مردم بودند كه عده اي با راي شون و عده اي هم با راي هايي كه ندادند حكومت رو به احمدي نژاد سپردند.
در نگاه شما به فرايند دموكراسي مردم هيچ جايگاهي ندارند و از همين روي هست كه ؟آينده را فقط با حضور حكومتگران مي تونيد تصور كنيد.
اين سندروم حادي است كه در تمام كشور اپيدمي شده و حتي در جامعه نخبگان و فقط ديدگاه شما تنها نيست.
اين پاشنه آشيل دموكراسي در ايران است يعني مردم نمي خواهند قدرت خودشان را باور كنند.
در مورد خاتمي هم بايد بگم كه خاتمي چيزي رو نكاشت.
مردم خاتمي رو كاشتند ولي موقع درو انتظار داشتند خاتمي تنها درو كنند و مردم رفته بودند پي كارشان.
مردم كاشته بودند و مردم هم بايد درو مي كردند.
مردم خاتمي رو كاشتند ولي موقع درو انتظار داشتند خاتمي تنها درو كنند و مردم رفته بودند پي كارشان.
مردم كاشته بودند و مردم هم بايد درو مي كردند.

فكر ميكنيد به جاي رئيس جمهور «محبوبي»كه الان داريم اگه هركدوم از نامزدهاي دور قبل رئيس جمهور ميشدن اين قدر عقب مي افتاديم؟ اين قدر كارهاي دولت گذشته خراب ميشد؟
نميشد مردمي كه رفتند راي دادن به كسي راي ميدادند كه كارهاي انجام شده و مثبت دوره قبلي رو خراب نكنه؟ نميشد اونايي كه راي ندادن راي ميدادند تا الان يكي ديگه رئيس جمهور باشه؟ نميشد؟
نظام حاكم بر كشور ايراد داره ولي نميشه اون رو اصلاح كرد؟
حرفي كه آقا مهدي زدند حرف خيلي جالبي بود!!!
;)
با اجازه آقا حميد يه كم سياسي حرف بزنيم!!!
:D

دست هاي پنهان بيشتر زورشون رو يه جاي ديگه مي زنند
اون جايي كه بتونند به راحتي تفكر مردم رو توي دستشون نگه دارند....اون جايي كه بتونند به راحتي مردم را فريب بدن!! قدرت اين دست هاي پنهان رو اين جا ميشه ديد
و واقعا چه قدر قدرتمندانه عمل ميكنند
البته من منظورم شخص خاصي نيستش!!! به طور عام دارم ميگم

همين اخيراً در كشور زيمباوه انتخابات شد
مردم همشون همشون همشون شركت كردن و همشون عليه موگابه (يكي مثل دولت كنوني)
راي دادن.كل رسانه ها اومدن و اين خبر رو انعكاس دادن كه اقايون ملت زيمباوه با موگابه مخالفه و قبولش نداره.حالا موگابه چيكار كرد؟اومد راي ها رو به نفع خودش تغيير داد(قبل از سرشماري)و با وقاحت تمام اومد دوباره رييس جمهور شد و گفت مردم به من راي دادن و من رو انتخاب كردن!جامعه جهاني هم گفت خودتي.1
حالا توهر جاي دنيا بري يكي برنميگرده بگه اَه اَه رييس جمهورشون يه تروريسته.ميگن مردم زيمباوه حسابشون با دولت جداست
اما ايران..حالا هي مرتيكه بوش و بقيه داد بزنن حساب ملت و دولت ايران جداست اما افكار جهاني اين رو قبول نداره و هرچي ما ناله كنيم دست آخر بهمون ميگن خودتون خواستين.خودتون سرتونو انداختين پايين و هيچكار نكردين..و اينجوري ميشه كه اسم آقاي احمدي نژاد ميشه رييس جمهور مردم ايران اما اسم موگابه به عنوان رييس جمهور زيمباوه(يعني به عنوان انتخاب ملت)تاييد نميشه
خاتمي رو حضور ميليوني مردم آورد.رسانه ها گفتن مردم ايران به فكر تغييرن و از وضع موجود راضي نيستن،اين شد كه خاتمي از حمايت جهاني برخوردار شد
مشكل ما ايرانيا فقط يك چيزه:فراموشكاري

و درباره اينكه گفتي وقتي نامزدهاي رياست جمهوري اون خصوصياتي كه من مي خوام رو ندارن پس راي نمي دم بايد بگم هميشه بايد بين بد و بدتر يكي رو انتخاب كني بهتره بد بياد تااينكه كشور رو به دسته بدتر بسپاريم

یک گروه می گویند شرکت در انتخابات واجب شرعی است یک گروه می گویند واجب سیاسی اجتماعی.
یک گروه می گویند برای مشت زدن در دهان آمریکا باید بروید شرکت کنید و هرکس شرکت نکند مزدور آمریکاست یک عده هم می گویند اگر شرکت نکنید کسانی انتخاب می شوند که بدتر از ما هستند!
جالب ترین قسمت قضیه این است که همه ی شان وقتی در انتخابات شکست می خورند به جای این که خودشان را نقد کنند که چه کار کردیم که مردم رفتند به رقیب ما رای دادن مشکل را فرافکنی می کنند به سمت دیگر.
موضوع روشن است هرکس که سرکار می آید مردم را می ترساند که اگر ما نباشیم و به ما رای ندهید بدتر از ما سراغتان می آید و این جور با وقاحت حاضر به پاسخ گویی به مردم و مطالبات شان نیستد. حضرات موسوم به اصلاح طلب هم انتظار داشتند با لولویی جناح راست همین جور سرکار بمانند حالا هم دارن تقصیر را می اندازند سر اونایی که رای ندادن!
یعنی هشت سال سیاست های این دوستان و بعد توافق نداشتن شان روی یک نامزد و معرفی چند نامزد و توان و لیاقت برگزاری انتخابات نسبتا سالم را نداشتن... هیچ نقشی در انتخاب نشدن مجددشان نداشت و حالا مقصر آن هایی هستند که رای نداند!
به هر حال شرکت نکردن در انتخابات نوعی شرکت کردن در سرنوشت سیاسی است و انسان ها آزاد هستند که در انتخابات شرکت کنند یا شرکت نکنند و باید نظر آن ها را اثباتی جلب کرد نه نفی! باید بگویند اگر ما انتخاب شویم چه می کنیم نه این که اگر ما انتخاب نشویم دیگران می آید کارهای بدتر می کنند!
ببخشید طولانی شد اصلا خیال شرکت در این بحث را نداشتم اما تاقت نیاوردم!
استاد گرامي جناب مصطفي ممنون از نظري كه مرقوم فرموديد.
بحث ما يك بحث ماهوي در رابطه با حكومت كردن و اداره مملكت توسط ذولت نبود.
بحث ما فقط بحث شركت در فرايند دموكراسي بود.
در جمواع ديگر عدم مشاركت در انتخابات معناهايي براي دولتي كه سر كار مي آيد دارد آن هم به دليل مشاركت احزاب اما ما در كشور ايران چنين تشكيلات منسجمي نداريم تا مطالبات اكثريت خاموش را در بعد از انتخابات برعهده بگيرد دليل اصليش هم حكومت نيست مردم هستند كه حاضر نيستند در احزاب همسو با اعتقداتاشان به صورت واقعي عضو شوند و هزينه فعاليتها را بپردازند.
جناح موسوم به اصلاح طلبان آن اشتباهاتي را كه فرموديد مرتكب شد و حتي اشتباهاتب بيشتر.
دعوت به شركت در انتخابات يك حرف ايجابي است نه يك تفكر سلبي.
ممنون از نظراتتون.
موفق باشيد.
بحث ما يك بحث ماهوي در رابطه با حكومت كردن و اداره مملكت توسط ذولت نبود.
بحث ما فقط بحث شركت در فرايند دموكراسي بود.
در جمواع ديگر عدم مشاركت در انتخابات معناهايي براي دولتي كه سر كار مي آيد دارد آن هم به دليل مشاركت احزاب اما ما در كشور ايران چنين تشكيلات منسجمي نداريم تا مطالبات اكثريت خاموش را در بعد از انتخابات برعهده بگيرد دليل اصليش هم حكومت نيست مردم هستند كه حاضر نيستند در احزاب همسو با اعتقداتاشان به صورت واقعي عضو شوند و هزينه فعاليتها را بپردازند.
جناح موسوم به اصلاح طلبان آن اشتباهاتي را كه فرموديد مرتكب شد و حتي اشتباهاتب بيشتر.
دعوت به شركت در انتخابات يك حرف ايجابي است نه يك تفكر سلبي.
ممنون از نظراتتون.
موفق باشيد.

ما اين جا شاهد عملكرد هستيم...شاهد عملكرد حضرات موسوم به اصلاح طلب و شاهد عملكرد اقتدارگريان!!! و اگه كسي هم حرفي ميزنه بر اساس همين دو عملكرد حرف ميزنه!!!

این که مردم حاضر به پرداخت هزینه نیستند حرف عجیبی است. در این سالها چه آن ها که در جبهه های جنگ جان دادند چه آن ها که در زندان ها خون دادند و عمر همه برای این بود که زنده گی بهتر و شرافتمدتری داشته باشند. میلیون ها نفری که به خاتمی و اطلاح طلبان رای دادند هم آماده بودند از جان مایه بگذارند و به قول شما هزینه پرداخت کنند اما این خاتمی بود که جلوی مردم را می گرفت. دانشجویان مگر در 18 تیر برای بسته شدن یک روزنامه از جان مایه نگذاشتند چه کرد جناب رئیس جمهور به صف مردم رفت یا دعوت کرد همه بروند به خانه های شان و اجازه بدهند او کارها را پیش ببرد و ذره ذره شور اشتیاقی که در نسلی به پاخواسته ایجاد شده بود را به یاس و ناکامی تبدیل کرد. مجلس اطلاحات هم هرگز از مردم نخواست که به خیابان ها بیایند و از لایحه هایی دفاع کنند و مثلا جلوی شوارای نگهبان بیستند. و تازه هیچ لایحه یی که وضعیت معیشتی مردم را بهبود ببخشد و تاثیری برای میلیون ها انسان زیرخط فقر به مجلس نبردند... فقط می گفتند شما بنشیند در خانه های تان و موقع رای گیری بیایید به ما رای بدهید و ما هم قبول داریم بدیم و قصد هم نداریم خوب بشویم اما شما هم چاره یی ندارید که اگر به ما رای ندهید آن لولوی بدتر خواهد آمد.
دموکراسی یعنی پذیرش مسئولیت. نه انداختن مسئولیت گردن دیگران.
دعوت به شرکت در انتخابات حرفی سلبی است وقتی هدف آن نه انتخاب خوب که انتخاب بد در مقابل بدتر است. حرکت ایجابی حرکتی است که خوب را انتخاب می کند و خوب هم می داند باید خوب عمل کند تا دوباره انتخاب شود نه این که از ترس رقیب بدتر مجبور باشند دوباره او را انتخاب کنند تازه به این عمل انفعالی هم نام شرکت در سرنوشت بدهند.
به هر حال حرف زیاد است. اما موضوع را گردن مردم و روشن فکران انداختند بسیار بی انصافی است. روشن فکرانی که ده ها نفرشان جان باختند و به زندان افتادند و مردمی که در تمام رای گیری ها به اصلاح طلبان رای داند و حاضر بودن دست به هر عملی از راهپیمایی تا تحصن بزنند برای دفاع از اصلاحات اما همواره پس زده شدند...
پدرم برای اینکه مشت محکمی به دهن آمریکا واسرائیل زده باشه رای داد
برادرم می خواست استخدام بشه، به خاطر مهر توی شناسنامه رای داد.
خواهرم بادوستاش تو پایگاه بسیج ، رای داد
منم از لج همشون رای ندادم.
یکی تو تلویزیون داره حرف قشنگی میزنه
من اطمینان میدهم که دموکراسی یکی از جزئیترین دستاوردهای انقلاب است