یغما گلرویی discussion

6 views
اطاعت

Comments Showing 1-1 of 1 (1 new)    post a comment »
dateUp arrow    newest »

message 1: by مـحیا (new)

مـحیا (siaahsepid) | 13 comments Mod
تو دبستان همیشه ُنمره های من کم بود !

دیکته ی شبم هزاردفه غلت کردم بود !

چَکای محکم ِناظم ، مزّه ی خوبی نداشت !

مُبسراَم همه ش یه ضبدر جلو اسم ِمن می ذاشت !

قبل از این که بدونیم آقای ریزعلی کیه ،

بله قربانُ به ما یاد دادنُ اطاعتُ!

اجازه هستُ کتک خوردن ِبی شکایت

ُ

چرا باید از به دنیا اومدن راضی باشیم؟

گریه ی اوّل ِبچّه از روی غریزه نیس‌!

می دونه تموم ِعمر باید اطاعت بکنه،

از پدر ، از هَر بزرگتر، از معلم، از پلیس
.
.
.
.

مدرسه با همه بدبختی تموم شُد ولی باز،

روی هَر آرزویی نوشته بود : غیر مُجاز!

یا باید سر بازی می رفتیمُ آش خور می شُدیم،

یا باید خر خونی می کردیمُ دکتر می شُدیم ،

گاهی آش خور شُدیمُ تو پادگان پکوبیدیم !

گاهی دکتر شُدیم تموم عُمر مریض دیدیم !

ولی هَر جایی که رفتیم بله قربان با ما بود

بَرده گی تقدیر ِبد مصّبِ ما آدما بود !


چرا باید از به دنیا اومدن راضی باشیم ؟

گریه ی اوّل ِبچّه از روی غریزه نیس

می دونه تموم ِعمر باید اطاعت بکنه

از یه مُرشد، از گروهبان از معاون، از رییس


back to top